Tuesday, November 21, 2006

وبلاگ از هر دری سخنی:هنرپیشه برجسته و قدرتمند تاتر سینما و تلویزیون ایرانی

مری اپیک



این عکس را از هنرمند عزیز و مطرح جامعه مان مری آپیک در شهر کلن به هنگام اجرای تاتر "خر" به کارگردانی پرویز صیاد گرفتم.

فکر می کنم سال ۲۰۰۱ بوده باشه.

پرویز صیاد و مری آپیک به دعوت فستیوال تاتر ایرانی به کلن آمده بودند.
.......................................


مدتها بود که سراغ آرشیو عکس هایم نرفته بودم. چند هفته پیش بود که خیلی اتفاقی تصمیم گرفتم که خاطرات عکس های گرفته شده از هنرمندان میهنما ن را در وبلاگم ثبت کنم. آخه من همیشه ارزو داشتم که روزی بتوانم این عکس ها را همراه با خاطرات آنها کتاب کنم ولی راستش من یه کم تنبلم البته شاید هم نباید خودمو سرزنش کنم چون واقعا زندگی یک مادر و بچه با همه مسئولیتش در مهاجرت اگر سخت نباشد آسان هم نیست. از زمانی که این کار را شروع کردم یعنی مرااجعه به آرشیو و دیدن عکس ها تمام خاطرات مثل پرده سینما جلوی چشمم تصویر می شود. وقتی عکس ها را می بینم بی اختیار خنده بر لبانم می نشینه یه دفعه بدون اینکه متوجه بشم ، هنگام تایپ کردن خاطرات گاهی سرم را هم به تائید تکون می دم . گویی تصویر در عکس واقعی است و من مشغول صحبت همچون گذشته ها با این عزیزان هستم که یک دفعه با سئوا ل دخترم که "مامان به چی می خندی؟ "یا "مامان به کی یا چی سر تایئد تکان می دی؟ "و یا "مامان با لپ تاپت حرف می زنی ؟" به خودم میام. بیشتر مواقع با این گونه جملات دخترم از دنیای خاطرات دو دهه گذشته ام بیرون می یام و می بینم که چند یا چندین سال از این عکس گذشته
.....................

با مری آپیک هم خاطرات خیلی خوبی دارم. مری آپیک به نظر من یکی از قویترین هنرپیشه های سینما و تاتر ایران هست. او نه تنها هنرپیشه خوبیست بلکه کارگردانی فیلم هایی را که برای بچه های ایرانی خارج ار کشور ساخته خیلی موفق و تاثیر گذار در شناخت زبان و فرهنگ ایرانی به بچه ها بوده .دختر من هنوز شعرهای قصه پری در جنگل را به خوبی بیاد داره و گاهی هم میخونه و مری اپیک را بهترین هنرپیشه ایران میدونه. بعد از اجرای کلن فردای انروز اجرا در فرانکفورت داشتند.مری آپیک یکی از دوستان قدیمی اش را که در سوئد زندگی می کند و مسئولیت صحنه را به عهده داشت به همراه داشت. اونها تمام دوران مدرسه و دانشگاه را گویا با هم بودند. ولی این دیدار دیداری بعد از شاید ۲۰ یا ۲۲ سال بوده. برای من جالب بود که با وجود فاصله مکانی و زمانی خیلی با هم صمیمی و گرم بودند و مدام در کنار هم و با هم بودند و از کوچکترین لحظات برای گفتگو ی با هم استفاده می کردند. فردای آنروز هر سه یعنی مری آپیک و دوستش و من با ماشین من به سمت فرانکفورت حرکت کردیم. در طول راه خیلی با هم گپ زدیم. سه زن بودیم از سه طیف کاری متفاوت. هر کدام تجارب و خاطرات این مدت زندگی مهاجرت اجباری را با هم تعویض می کردیم. می خندیدم؛ ولی گاهی هم بغض گلویمان را می گرفت .........مری آپیک از کمبود وقت و زمان که در امریکا دارد صحبت می کرد و از اینکه چقدر تراقیک صبح اونجا وقتشو می گیره و چقدر او هم او با دو فرزندش درگیر است و حتی بیشتر وقتا تمام کارهای ادار ی و تلفی را زمانی که در ترافیک لس انجلس بچه ها را به مدرسه می بره و یا بر می گردونه انجام میده!!! به هر حال زندگی همه ما در این مهاجرت اجباری؛ چه هنرمندان و چه غیر هنرمندان زندگی آسانی نیست. اون روز اولین بار بود که متوجه زمان و جاده فرانکفورت نشدم چون خیلی جو صمیمانه و خوبی بین ما بود و خیلی صادقانه هم با هم گفتگو کردیم. این هم خاطره ای بیاد ماندنی برای من هست.

من نمایشگاه کوچکی از عکس که از هنرمندان سینما و تاتر ایرانی که در بعضی شهرهای اروپا اجرای تاتر داشتند و یا در فستیوال تاتر کلن که سالی یک بار برگزار می شود گرفته بودم را به همراه داشتم و در بیرون از سالن تاتر فرانکفورت در راهرو محل برای نمایش آویزون کردم. شب را دوباره هر سه با هم در هتل بودیم. بعد از صرف صبحانه اونها می بایست برای نمایش به یک شهر دیگه می رفتند و من هم می بایست برگردم. صیاد به دنبال گروه آمد و من خداحافظی کردم و راهی کلن شدم. جاده فرانکفورت کلن که برای من موقع رفتن چقدر کوتاه بود و به نظرم زود رسیدیم در بازگشت احساس می کردم اصلا انتهایی نداره خیلی دلم گرفته بود. از این خداحافظی های همیشگی خیلی دلم گرفته بود. در بین راه موزیکی از علیرضا افتخاری گوش می دادم و بغضم ترکید و کمی با گریه آرامش یافتم. فکر کردم تا کی ما باید فقط از هم خداحافظی کنیم؟ گاهی از ایران خانواده ات میاد باید بعد از مدتی خداحافظی کنی. دوستت میاد از امریکا از کاناد از کشورهای دیگر اروپایی از آسیا و از ............

همیشه باید بعد از چند روز یا چند هفته خداحافظی کنی .اینکه آیا دوباره همدیگر را می بینیم سوالی ست که هیچکس نمی تونه پاسخ بده. حتی تو خواننده عزیز وبلاگ من!