http://mollah.blogspot.com/2006/11/report.html
عارضم حضور شما٬ چند روز پيش مشرف شده بوديم ولايت آب و هوايی عوض کنيم . به پسر! نميداني چه خبر شده! ولايت ما شده يه دسته گل. همه جا نو و نوار شده. همه اهالی از دم (از صدقه سر کدخدا) پولدار شدهاند. آبادی پر شده از قهوهخانه و مسافرخانه. عمارتهای چند طبقه درست کردهاند به چه گندگی! خلاصه اهالی از خوشی دارند تلف میشن. دیگه نميدانند غم و غصه چيه. همهشون شکمو شدهاند و هی ميخورند. میترسم همين روزها چند نفر از پرخوری منفجر بشن.
قيافه آدمها عوض شده. خانمهای روستا که يک زمانی مثل گلابی بودند لاغر شده و هيکلشان شده مثل نی قليان. آدم دلش ميخواد با آنها يه دم بکشه. مردها هم عوض شدهاند. ديگه از کلاه نمدی و گيوه خبری نيست. ماشالله همه خوش تیپ و خوش هيکل شدهاند. راستش را بگم٬ من اصلا آدم خپل و کوتاه قد و بد قیافه نديدم. همه شدهاند قهرمان زيبايی اندام .
حالا کجاش رو ديديد؟! گذشت آن زمان که ما تو آبادی برای خبر کردن اهالی جار ميزديم. الان يه چيزی دادن دست مردم به اسم موبايل. من تابحال نديده بودم. اينها اين چیز را میگذارند توی تنبانشان و با خودشان همه جا ميبرند. توی کوه توی صحرا توی کشتزار و باغات و غبره حتی توی مستراح. بوسيله آن موبايل با هم حرف ميزنند و از حال و احوال هم باخبر ميشن. جل الخالق.
آقا جاده رو بگو! چقدر اتوبان ساختند. بین دوتا کوچه بغل دستی چند تا اتوبان عریض کشیدند و سی چهل تا پل زیر گذر و دوربرگردان. اصلا خبری از ترافيک و دود و دم نيست. اصلا فایده نداره باید خودتان بروید و ببینید.
حالا من اين چيزا را که ميگم بعضیها باور نميکنند. دليلش اينه که ما ايرانیها خيلی عوضی هستيم و همينطوری يه زرزر هايی ميکنيم نه آمار سرمان میشه و نه عدد و رقم و نه دلمان برای ولایتمان میسوزه. آقاجان به چه زبانی بگم که ولايت ما ديگه آباد شده ؟ ولی نميدانم چرا با وجود اين همه نوسازی و پيشرفت٬ خیلی از اهالی٬ آرزوی خارج شدن از آنجا را دارند!