Monday, January 26, 2009

کارزار هفت ساله سهمگین مجاهدین، حق و حقوق مقاومت را از کیسه زراندوزان و حلقوم مزدوران و دستان زورگویان بیرون کشید

بادبان

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت


گنجاندن نام مجاهدین در لیست سیاه تروریستی اتحادیه اروپا تیغی برنده در دستان حکومت آخوندی بود و موجب ادامه بقای حاکمیت ضد خلق می‌شد و تبلیغ و ترویج و تحمیل آن در اتحادیه اروپا سدی محکم و دیواره‌ای ضخیم بود در برابر حرکت اپوزیسیون و نهایتاً منافع حیاتی ضد خلق را تامین می‌کرد و این نیروی رادیکال خود را اسیر در چنگال تیز جبر محیط و مناسبات و محدودیت‌های تعیین شده می‌یافت و قدرت تحرک و تحول برای ضربه زدن به این نظام ظالمانه را از دست می‌داد و مجاهدین جبراً می‌بایست متناسب با اوضاع و احوال و شرایط متغیر وعینی حرکت می‌کرد .

امٌا با یک و به جایگاه راستین رجعت داد و حالا باید این لیست سیاه را بر فرق حکومت مستکبر کوبید و باید دوران اعتلای مقاومت در اروپا را شاهد باشیم و دیگر نمی‌شود به راحتی سرنوشت یک جنبشی را به بازی گرفت تا اینجا هم این سیاست رضا و تسلیم و سازش را، مردم و مقاومت به بهای بسیارسنگین پرداختند

آخر تا کی باید اتحادیه اروپا دل در گرو تجارت با آخوندها می‌بست ! تا کی مقاومت مشروعی را در لیست تروریستی جا می‌داد تا راه برای مطامع حقیر و پست باز باشد ! تا کی می‌خواست به آخوندها بچسبد ! تا کی می‌توانست احکام دیوان عالی عدالت اروپا و رای دادگاه انگلستان و اعتراض پارلمان اروپا را نادیده بگیرد! اما خوشبختانه انگار که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

تمثال امام (!) سیزدهم بی‌بی‌سیصد قرص ماه شب چهارده بهار آزادی (!) هم می دونه که خر باهاس چی کنه تا مزدوران بی‌بی‌سیصد بهش "احترام" بذارند

پرده

http://pardeh.blogspot.com/

بی بی سی
طبقه متوسط را

به بازار خرفروشان هدایت می‌کند!

تیتر رو داشته باشید تا باقی‌اش رو حکایت کنم!

حدود سی سال پیش رادیو فارسی بی‌بی‌سی به ملت ایران خبر داد که تصویر... خمینی در ماه افتاده است. حرفی که امروز به نظر ما در حد شایعه‌آی یا خرافه‌ای پیش پا افتاده و حتی مضحک می‌اید، آن شب به یمن اعتبار بی‌بی‌سی تبدیل به خبر شد و میلیون‌ها ایرانی را به پشت بام‌ها کشاند.

رهبریت بلامنازع آیت‌الله خمینی بر انقلاب بیشتر از هروقت در همین شب آشکار و تثبیت شد!
چندروز پیش بالاخره چشممون به جمال تلوزیون فارسی بی‌بی‌سی هم روشن شد. البته بنده که طبق روال معمول پیشاپیش ندیده نقدش کرده بودم، ولی از شوخی که بگذریم چندین نوشته دیگر هم کافی نیست تا حق رسانه‌ای (به مفهوم واقعی!) چنین تاثیر گذار ادا شود.

برنامه‌ای که دیدم به بدرفتاری با مسافران ایرانی در فرودگاه‌ها می‌پرداخت و بازار معمول خر کنی (یا خر رنگ کنی) هم البته برقرار بود. انتخاب موضوع که واقعا برای خودش شاهکاریست! منصف باشیم، اگر بی‌بی‌سی نقطه حساس این جماعت را نداند، پس چه کسی‌ بداند؟
فکر نمی‌کنم گروه دیگری از مردم را بیابید که به اندازه ایرانی‌های طبقه متوسط در مورد خودشان و جایگاهشان توهم داشته باشند. اصلا همین که ما‌ها خود را جزو طبقه متوسط می‌دانیم هم خودش نوعی توهم ‌شده‌است، چرا که اکثریت ما به میمنت وجود احمدی‌نژاد از لحاظ سطح معیشتی به طور واقعی به طبقه پایین‌تر اجتماع فرو غلتیده‌ایم.

توهم ملی اما در فرودگاه بین‌المللی، جایی که نواده کوروش کوله افتخارات باستانی‌اش را روی میز متصدی گمرک باز می‌کند و لاجرم با جایگاه واقعی خویش در جهان امروز مواجه می‌شود، بسیار واضح‌تر به چشم می‌اید.

بی‌بی‌سی البته با این حرف‌ها کاری ندارد. موضوعات اجتماعی را بی‌بی‌سی با نگاهی "شیک و ویترینی" و در سطح ذائقه همین جماعت متوهم مطرح می‌کند. چه می‌گویم، بی‌بی‌سی این برنامه‌ها را در حقیقت به منظور تشدید خرّیت در ماها تدارک می‌بیند! حکایت همان عکسی است که سی‌ سال پیش در ماه نشانمان داد...

مجری انگار که دنبالش کرده باشند، تند و تند با اقسی نقاط جهان تماس می‌گیرد. هرکسی باید در چند ثانیه از تجاربش بگوید. اگر برنامه از بی‌بی‌سی نباشد و یا هدف بی‌بی‌سی خیرخواهانه‌تر باشد، آن وقت می‌توان به ریشه یابی مسئله پرداخت. که موضوع تا چه حد به خودبزرگ بینی (و یا در حقیقت کمپلکس شخصیتی) ما ایرانی‌ها مربوط می‌شود. دارودسته جرج بوش و جنگ دروغین اشان علیه تروریسم جهانی در این جا تا چه حد موثر بودند‌؟ جمهوری اسلامی چه؟ نقش رسانه‌ها در این بین چیست؟ و ...

ولی بخش بامزه‌تر رپرتاژ دقیقا همین جا شروع می شود. مجری از مصاحبه شوندگانش می‌خواهد راه نشان دهند:
" به نظر شما باید چه طور رفتار کنیم تا در فرودگاه‌ها به ما احترام بگذارند!"
به ذهنم خطور می‌کند که چطور است دولا شویم و ... زیر لب لعنت می‌فرستم و تلوزیون را خاموش می‌کنم، کمی آرامتر که می‌شوم به خود می‌گویم در و تخته باید به هم جور در‌‌آید! این برنامه‌های شیک و ویترینی دقیقا برای همین بخش هپروتی و ذوق زده طبقه متوسط ساخته شده‌اند.

... و اگر من هم این جا اتو کشیده صحبت نکنم و بزنم به دنده خریت، بایست بگم: دیگر حالم از بوی گند این جماعت مظلوم که با توهم متوسط بودن، شیک بودن، مدرن بودن، محبوب بودن و با فرهنگ بودن... فریبش می‌دهند، به هم می‌خورد! این‌ها را انگار برنامه‌ریزی کرده‌اند برای سواری دادن و کاریش هم نمی‌شود کرد!

بدجوری این گلزار خاوران آزاری شده برای نظام. با تمام سادگی‏اش هرسال از سال قبل هویداتر دهن کجی می‏کند به مقبره‏ی با شکوه حضرت امام

عبدالقادر بلوچ
http://balouch.blogspot.com

گلزار خاوران

بدجوری این گلزار خاوران آزاری شده برای نظام. با تمام سادگی‏اش اگر بماند هرسال از سال قبل هویداتر دهن کجی می‏کند به مقبره‏ی با شکوه حضرت امام. ساختمانش بکنند می‏شود ساختمان گلزار خاوران. پارکش بکنند می‏شود پارک گلزار خاوران.

سنگین‏ترند دست به ترکیبش نزنند و خوشان را بد ترکیب‏تر از این نکنند.



Sunday, January 25, 2009

کاریکاتوریست تایید کننده نکشیدن کاریکاتور رفتار و کردار و گفتار "آیت‌الله" خمینی، لابد برای اعدام‌های دهه شصت هم "توجیه" لازم را دارد

نیک‌آهنگ کوثر گذشته، حال و آینده


میر فسیل... و ممدلی...


لطفا به دوستانم پیغام و پسغام ندهید که مرا نصیحت کنند
لطفا به ابطحی بگویید حرف‌هایش را اندکی بجود

می‌فرماید:
" مهندس موسوي براي نسل فعلي هندوانه سربسته‌اي است كه تعريفش را از پدران خود بارها شنيده‌اند و تقريبا همه هم از آن دوران و مديريت آن دوراني مهندس موسوي تمجيد مي‌كنند. "
۱- هندوانه سر بسته بعد از ۲۰ سال می‌گندد.
۲- اگر در یخچال نگه‌داری کنید، بعد از چند روز به درد هیچ چیزی نمی خورد
۳- منظور از همه چیست؟ این همه چه کسانی هستند؟ افراد دایره بسته رانتی حکومتی که در دهه شصت مترادف با چپ‌های حاکم بود؟

برای من عجیب است که هر وقت جماعت به بن‌بست می‌خورند، میرحسین را می‌کشند بیرون تا حاکمیت به یکی دیگر راضی شود. بعدش هم کلی منت که از این بهتر نداریم.

میرحسین موسوی یک فسیل سیاسی است. می‌شود حتی او را "میرفسیل" یا "فسیل‌السادات" سیاست ایران نامید.

یکی از رفقا می‌گفت مگر آیت‌الله خمینی که بعد از ۱۵ سال دوری به ایران بازگشت، چه گلی به سر ایران زد که موسوی بعد از بیست سال بتواند؟

میر حسین موسوی نماد دولتی است که گزینش را به جامعه ایران تحمیل کرد. آغاز تحمیل تبعیض. دوران ارزشی شدن پشم و ریش.

بله، میرحسین موسوی یک جوان که تازه سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی شده بود، یک شبه تبدیل نخست وزیر شد و سوگلی آیت‌الله خمینی.

چند وقت پیش با یک روزنامه‌نگار ایرانی ساکن غرب که روابط موسوی در دوران قدرتش را مطالعه کرده بود گپ می‌زدم. می‌گفت خیلی‌ها نمی‌دانند تندخویی موسوی در همان دهه شصت تا چه حدی بوده که بارها مورد اعتراض رئیس جمهوری وقت هم قرار می گیرد.

می خواهم در این باره تحقیق کنم و از درستی یا نادرستی این ادعا سر در بیاورم. اما کسی که تایید کننده رفتار و کردار و گفتار آیت‌الله خمینی به هر قیمتی باشد، لابد برای اعدام‌های دهه شصت هم توجیه لازم را دارد.

هیچکسی به درستی از درون جبهه اصلاحات نخواسته موسوی، آیت‌الله خمینی، دولت دهه ۶۰، دولت خاتمی، مجلس‌های اول تا سوم را نقد کند. عباس عبدی هم به طور مثال وقتی با دوستان سابق خود اختلاف پیدا کرد صدایش بلندتر شد.


Friday, January 23, 2009

خبر کوتاه و کوبنده بود. خاک داغی که از کودکی برایم پدر بود زیر و رو شد

کله پزی علی کوچيکه


فکرش را میکردی؟ آنها از قبر پاکت نیز هراسانند
خاوران قبرستان اعدامیان سیاسی جمهوری اسلامی در هفته ی گذشته
با بلدوزر زیر و رو شده و درختکاری شده است
خبر کوتاه و کوبنده بود
خاک داغی که از کودکی برایم پدر بود زیر و رو شده
و تو خیال کرده ای که فراموششان میکنیم؟
و تو خیال کرده ای که خون را شسته ای؟
و تو چه خیال های باطلی میکنی
سرو قامتشان در یادها بلند ترین درختان است









.....................

از طریق وبلاگ آلوچه خانوم