Tuesday, July 31, 2007

همبستگی بزرگ وبلاگ نویسان با دانشجویان در بند

تا رهایی دانشجویان در بند
http://14mordad.blogfa.com/

همبستگی بزرگ وبلاگ نویسان با دانشجویان در بند

۱۴ مرداد ۱۳۸۶

جنبش آزادی خواه و عدالت خواه مشروطه در ایران ۱۰۱ ساله می شود

اما

هنوز دانشجوی ایرانی را به بند می کشند.


۱۴ مرداد سال ۸۶ و ۱۰۱ سالگی مشروطه در حالی می رسد که محمد هاشمی، علی نیکونسبتی، علی وفقی، بهاره هدایت، مهدی عربشاهی، حنیف یزدانی، عبدالله مؤمنی، بهرام فیاضی، حبیب حاجی‌حیدری، مرتضی اصلاحچی، مجتبی بیات، مسعود حبیبی، سعید حسین نیا، آرش خاندل،اشکان غیاسوند، محمدحسین مهرزاد، احمد قصابان، مجید توکلی، احسان منصوری و امیر یعقوبعلی در بند هستند.

به احترام این فرزندان آزادی خواه و عدالت طلب ایران که تعدادی از آن ها وبلاگ نویس نیز هستند، ما جمعی از وبلاگ نویس ها تصمیم گرفته ایم که نام وبلاگهای خود را در این روز به "۱۴ مرداد، روز همبستگی وبلاگ نویس هاي ايراني با دانشجویان دربند" تغییر دهیم.

به اميد آزادي تمامي دوستان دربندمان.

(وبلاگ خود را در قسمت نظرخواهی وارد کنید يا به آدرس h14.mordad@gmail.com بفرستيد تا به لیست حامیان اضافه شود.)

‌Bloggers support the jailed iranian student activists

August 5th 2007 is the 101-st anniversary of the Iranian constitutional revolution. BUT Iranian people still struggle for democracy and student activists are still sent to jails

Several student activists spend this year’s anniversary in jails. They include Mohammad Hashemi, Ali Nikoonesbati, Ali Vefghi, Bahareh Hedayat, Mehdi Arabshahi, Hanif Yazdani, Abodllah Momeni, Bahram Fayyazi, Habib Hajiheydari, Morteza Eslahchi, Mojtaba Bayat,, Masood Habibi, Saeed Hossein-nia, Arash Khandel, Ashkan Ghiasvand, Mohammad-Hossein Mehrzad, Ahmad Ghassaban, Majid Tavakoli, Ehsan Mansouri, and Amir Yaghoub-ali

In support and memory of our fellow activists, who some of them are bloggres as well, a group of Iranian bloggres will change their blog title on August the 5th to "August the 5th: The day of support for jailed Iranian students". We invite you, even as a non-Iranian blogger, to participate in this cause. You can join by sending us e-mail to 14.mordad@gmail.com or write the name of your weblog in the comment box below, so it will be added to the list of the supporting weblogs

وبلاگ های حامی - the supprting weblogs
(تا كنون 4۸ وبلاگ اعلام حمايت كرده اند - d()( (48 bloggres have participated till now

تا دموکراسی
میرا
مسافر
انزوا
عسل نگاشت
دفتر دانش من

حقوق بشر و فردگرایی
آفتابگردان عاشق
حمیدرضا
لحظه های نقره ای
آیه نامه
روزگار ترانه و اندوه
کافه گودو
صور اسرافیل
سوشیانت
چپ کارگری
من یک لیبرالم
یادداشت های هادی هژبری
اسپینوزا
علامه بلاگ
فریاد سکوت
هیچکی هیچکس
دوست معمولی
بی خانمون
صداي من
بابك
بوي عود
آگاهي
سنگ نوشته هاي يك زائر
انجمن مترجمين جوان ققنوس
نشريه اينترنتي سگال
پرگاس
يار دبستاني
ابوذر آذران
جوانه ها
من گدايي انتقاد مي كنم
كوروش آنلاين
صرصر
مرد نايي
كافه رنسانس
زيتون
تجربه هاي زنانه
تا رهايي دانشجويان دربند
دغدغه هاي گم شده
دندانپزشك
يادداشت هاي يك مرد تنها
جن نامه

وب آورد

Monday, July 30, 2007

وبلاگ آزادی برای همه: دست خونین

وبلاگ آزادی برای همه
http://nanazola2.blogspot.com/


دست خونین

به عبدالقادر بلوچ


دوست گرامی

جنایتکاران رژیم اسلامی ایران دقیقا مانند این عکس دستان خون آلود خود را به چهره مردمان ستم دیده ایران فرو کرده و از هیچ جنایتی در حق این مردم و فرزندانشان فرو گذار نمیکنند

دانشجویان شریف ایرانی را در زندان اوین زیر بدترین شکنجه ها قرار داده اند
به تمامی پاکی های عالم خون در سراسر بدنم از خشم میجوشد
این انسان های آزاده را در زندان اوین به وحشیانه ترین شکل شکنجه داده اند به صورتی که فریادهای ناله آنان باقی زندانیان و بخصوص رفقای دستگیر شده آنان را به گریه واداشته است
در جائی خواندم که به آنان تجاوزهای جسمی وحشتناک کرده اند

آری با تو موافقم باید باید باید انقلاب تیر چراغ برقی کنیم و به هر تیری یک ... آخوند یا اطلاعاتی یا مزدور این رژیم را آویزان کنیم تا شاید این دست خون آلود را از صورت این میهن به خون نشسته جدا و برای همیشه قطع کامل کنیم

ملت متحد پیروز است ....مرگ و نفرت بر تمامی این رژیم باد

نانا

Saturday, July 28, 2007

وبلاگ سر دبیر خودم چ لغوز

وبلاگ سر دبیر خودم

در

لیست سیاه

بالاترین


چلغوز
روی واقعی سرکوب‌گر آدم‌های مدعی آزادی بیان و حقوق بشر را
آشکار می‌کند

بخواهید به آن لینک بدهید پیغام می‌دهد:
ارسال لینک از این وب‌سایت مجاز نیست

وبلاگ میداف: خطبه نماز جمعه یا عوامفریبی

خطبه نماز جمعه یا عوامفریبی



اشاعه کذب و دروغ‌گویی، توسّل به سفسطه و شیّادی، حیله و مکر، انکار و حاشا، افترا و تهمت، بد دهنی، عوام‌فریبی و هوچی‌گری، توهین به‌دشمن ‌و ناسزا به‌دیگر‌اندیشان، نشان‌دهنده خصوصیات و مشخصات (مثبت!) یک سیاستمدار پخته و زیرک است.

به‌قول آلمان‌ها آن کس که "با هر آبی شسته شده باشد" و هیچ حرج، گناه و اعتراضی هم بر او روا نیست। به‌عکس، نشان از بُرندگی و دریدگی و پختگی و گاه پیشرفت امورش درسیاست هم دارد.

تصور کنید اما یک مرد خدا را، یک روحانی را، با همین خصوصیات و مشخصات، که هم تأکید بر راستگویی و ثبت کلام الهی و پرهیز از دروغ، و دوری از بد کاری دارد و حُسن عمل نیک را در اجتماع توضیح می‌دهد، خوبی‌هایش را توجیه می‌کند و هم در امر سیاستِ بی‌پدر و مادر و دنیای پر از وحوش و سفسطه‌اش دخالت روزمره دارد.
من شخصا مخالفتی با دخالت آخوند در امر سیاست ندارم। به‌شرطی که مرز بین مذهب و سیاست را بشناسد و دین را عین سیاست و سیاست را عین دین توجیه نکند و اگر کرد پای لرزش هم به‌نشیند و در صورت اثبات بی‌هودگی تئوری‌اش گناه‌ها را به‌گردن خدای بدبخت و یا به‌گردن ملت بی‌چاره نیاندازد.

امام جمعه موقت تهران و رئیس مجمع تشخیص مصلحت، برای دفاع از نظام و مصلحت‌اش، مرز وقاحت و

عوامفریبی را در این خطبه نماز جمعه‌اش به ‌نهایت رسانیده است.

آن‌چه دلسوزان وطن برای مصلحت ایران در زمان جنگ، بویژه پس از فتح خرمشهر، توصیه ‌کردند آقای رفسنجانی و امام‌اش خیانت به‌اسلام و همدستی با صدام و گذاشتن دست در دست شیطان بزرگ ‌نامیدند. اینک پس از گذشت بیست و اندی سال، همان حرف‌ها را، مبنی بر عدم دست‌یابی به پیروزی، بدون احساس شرم، تکرار می‌کند که آن زمان همه، غیر از آخوندها، بر آن تأکید داشتند و گوش آقای رفسنجانی قادر به‌شنیدن آن نبود.

آقای خمینی می‌گفت: " آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" رفسنجانی می‌گوید: بعلت ورود آمریکا و ابر قدرت‌ها به جنگ، تحقق برخی از شعارها عملی نشد. عجب غلطی کرد آمریکا! او معتقد است خمینی جنگ را به‌خوبی اداره و به‌موقع با آتش‌بس موافقت کرد و قطعنامه سازمان ملل را با رغبت پذیرفت...زهی بی‌شرمی و دروغ‌گویی و عوامفریبی... رفسنجانی زمانی این حرف را می‌زند که مردم ادامه بی‌هوده جنگ را از شاهکارهای وی می‌دانند. کسی که بزرگترین افتخارش، همان‌طور که در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌اش اقرار کرد، فرار از خدمت سربازی بوده‌است.

مردم می‌پرسند ما این‌همه خسارت جانی و مالی را با وجود اداره مطلوب جنگ نصیب بردیم، چه بدبختی‌های بیشتری در انتظارمان بود اگر جنگ را مطلوب اداره نمی‌کردید؟

رفسنجانی در امورات دیگر هم اظهار فضل فرموده‌اند از جمله در رابطه با جنگ 33 روزه سال گذشته لبنان و اسراییل که می‌فرمایند این درگیری، که منجر به خرابی و آسیب‌دیدگی لبنان شد و خسارات وارده از مرز 10 میلیارد دلار گذشت و شمار زیادی از مرد و زن و کودک جان‌شان را برای هیچ از دست دادند، معجزه بی‌نظیری در تاریخ معاصر بوده‌است!

و این درحالی است که شیخ حسن نصرالله، در همان زمان، پس از مشاهده نتایج جنگ، اقرار کرد اگر می‌فهمید نتیجه این اشتباه این‌همه خسارت است هر گز دو سرباز اسراییلی را، به تشویق دمشق و به‌توصیه تهران، گروگان نمی‌گرفت. و هم اکنون نیز از ترس هلی‌کوپترهای اسراییلی و از بیم مردم عاصی لبنان و خلف وعده احمدی‌نژاد برای ترمیم خرابی‌ها، به‌علت درگیری با مشکلات در حکومت و مملکت خودش، در گوشه‌ای پنهان شده است و در سالگرد جنگ و معجزه حزب‌الله در شکست پیروزمندانه‌اش، نفس‌اش در نمی‌اید. تا در مقابل رفسنجانی به‌ایستد و بگوید خیری نرساندید شر بیش‌تر مرسانید!

رفسنجانی در باره مشکل آمریکا در عراق می‌گوید: اکنون دولت آمریکا در داخل به قدری با فشار افکار عمومی مواجه شده است که مجلس نمایندگان آن کشور، قانونی گذرانده تا اشغالگران عراق تا آخر سال میلادی خاک آن کشور را ترک کنند.

فشار افکار عمومی، قانون، مجلس نمایندگان! چه حرف‌های عجیب و غریب و نامأنوسی! در حکومت اسلامی همه آنها را یکجا دار می‌زدند تا دیگه از این غلط‌ها نکنند.

Tuesday, July 24, 2007

پوشش اخبار بازداشت شدگان 18 تیر
وقت آزادی
http://vaghteazadi.com/main.aspx
18 تیر
http://www.18tir4ever.blogfa.com
انعکاس اخبار دانشجویان دربند

وبلاگ فردای روشن: نيروی ِ شگرف ِ وقاحت

وبلاگ فردای روشن
http://fardayerowshan.blogspot.com/



برای تشريح و تبيين ِ رفتارهای ِ جمهوری ِ اسلامی ،
به‌ويژه در اين اواخر ،
عنوان و تعبيری از اين دقيق‌تر به نظرم نمی‌رسد

نيروی ِ شگرف ِ وقاحت


اين حکومت ِ قدسی ِ الهی – که با هيچ‌ يک از انواع و اقسام ِ حکومت‌هايی که از آغاز ِ زندگی ِ اجتماعی ِ بشر، پا به عرصه‌ی ِ وجود نهاده ، کمترين شباهتی ندارد و قابل ِ مقايسه نيست ( بلکه حتّی ، از ناچاری است که در مورد ِ آن ، لفظ ِ « حکومت » به‌‌کار‌‌برده می‌شود) در‌‌حالی‌‌که از بيرون ، از سوی ِ نهادهای ِ جهانی ، در معرض ِ بيشترين فشارها ، هشدارها ، و اِعمال ِ تحديد قرار گرفته است، با وقاحتی که خاصّ ِ اوست ( و من آن را با صفات ِ « قدسی » و « الهی » وصف می‌کنم ، تا مشخّصه‌‌ای برای ِ تمييز ِ آن از « وقاحت ِ ساده‌ی ِ بشری » باشد ) دم ‌‌به ‌‌دم بر فشارهای ِ کشنده‌ی ِ 9 – 28 ساله‌ی ِ خود به مردم ِ ايران می‌افزايد .

هر سيستم و نظام ِ ديگری که به جای ِ اين حکومت ِ قدسی ِ هول و کشتار بود ، در چنين اوضاع و شرايطی ، سعی می‌کرد که تا حدّ ِ ممکن، از به ‌‌تنگ‌‌آوردن ِ مردمی که بر آن‌ها حکومت می‌کند، بپرهيزد . پس ، علّت چيست، و جمهوری ِ اقدس ِ الهی با چه منطقی ، اين گونه وارونه رفتار می‌کند ؟

پاسخی که من در ذهن ِ خود به آن می‌رسم ، اين است که : جمهوری ِ اسلامی ، بنا به تجربه ، و به استناد ِ شناخت ِ دقيقی که از ذات ِ حقيقی و ماهيّت ِ واقعی ِ خود ، و نفرت ِ بديهی ِ مردمان دارد ، به اين برداشت رسيده است که برای ِ افزودن ِ مدّتی – ولو بسيار کوتاه – بر هستی ِ نکبت ‌‌بار ِ خود ، تنها يک راه دارد : فشار بر مردم را به حدّی برساند که در بيست‌‌و‌‌چهار ساعت ِ شبانه‌‌روز ، حتّی به اندازه‌ی ِ يک ‌‌دقيقه ، فرصت و فراغ نداشته باشند؛ و در همين‌‌حال ، با بهره‌‌گيری از « نيروی ِ شگرف ِ وقاحت ِ قدسی » ، از تمامی ِ تريبون‌های ِ بی‌‌شماری که در اختيار دارد ، بر طبل ِ دعوی ِ بی‌‌بنيان و سراپا دروغ ِ « ايجاد ِ امنيّت برای ِ مردم » بکوبد

Monday, July 23, 2007

سجاد نیکنام : انقلابی از جنس مخمل

سجاد نیکنام
هم آوا

انقلابی از جنس مخمل!

انقلاب چیه؟ انقلابی یا ضد انقلاب کیه؟ انقلاب برای تغییر در ساختار حکومتیه یا ملی؟ انقلاب توسط یه ملت جون به لب رسیده صورت میگیره یا قدرتهای جهانی؟ ملتها به تنهایی قادر به انقلاب کردن هستن (تاریخ دنیا انقلابی کاملا مردمی بدون حمایت بیگانه از مردم یا عدم حمایتش از قدرت حاکمه به خودش دیده؟!) یا دخالت قدرتهای جهانی اجتناب ناپذیره؟ انقلابها برای بهبود وضعیت جامعه هستن یا تخریب هر آنچه که تاکنون بوده؟ انقلابها بر علیه استبداد هستن یا تعویض کننده مستبدین؟ انقلاب برای تثبیت دموکراسی و حقوق بشر تو جامعه است یا هیچ تضمینی وجود نداره که انقلاب منجر به دموکراسی بشه؟ آیا انقلاب فقط در سطح سیاسی یه کشور صورت میگیره یا همه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و ... رو در بر میگیره (از نوع پوشش گرفته تا تعویض پرچم و سرود رسمی یه کشور)؟ انقلاب فرزندان خودش رو میخوره یا فرزندان انقلاب رو؟ مخالفین یه انقلاب، ضد انقلاب میشن یا انقلابیون جدید به شمار میرن؟



انقلاب مخملین یا رنگی چیه؟ انقلاب مخملی چه فرقی با انقلابهای پیشین تاریخ داشته یا شکل مدرن شده همین انقلابهاست؟ آیا انقلابها در هر نوع آن، خونریزی و کشتار رو به همراه دارن یا انقلابهای مخملی فرق میکنه؟ بروز انقلاب مخملین در ایران حتمیه یا اصلا امکان پذیر نیست؟ ملت ایران چرا در سال 57 انقلاب کردن و چرا حالا نمیکنن یا نمیتونن؟ شعارهای اساسی انقلاب 57 تماما در جامعه ایرانی نمود پیدا کرده یا وعده ای بودن برای پیشبرد انقلاب؟ انقلاب اسلامی چیه یا انقلاب نمیتونه دینی باشه؟ الان شعارهای انقلاب تو جامعه نهادینه میشه یا شعارهای اسلامی یا اصلا از عملی کردن هر دوشون باز موندیم؟ یه انقلاب مخملی چه ابزاری رو لازم داره یا معادله ای است متشکل از قدرت حاکمه، ملت و قدرت بیگانه؟
!

وبلاگ سرباز کوچک : پرچم عنكبوتی نیمه افراشته نمی شود

وبلاگ سربازکوچک

پرچم عنكبوتی نیمه افراشته نمی شود

معاون اول رئیس جمهور در بخشنامه ای از کلیه دستگاه های اجرایی خواست از نیمه افراشته کردن پرچم ايران (!) در ایام عزاداری و سوگواری برای حفظ قداست لفظ جلاله الله خودداری کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، در بخشنامه پرویز داوودی معاون اول رئیس جمهور آمده است، نظر به این که مطابق اصل هجدهم قانون اساسی ، پرچم رسمی جمهوری اسلامی ایران متضمن عبارات " لا اله الا الله " و " الله اکبر " می باشد ، مقتضی است کلیه دستگاه های یاد شده و واحدهای تابعه و وابسته برای حفظ حرمت و قداست لفظ جلاله " الله " در ایام عزاداری و سوگواری از نیم افراشته کردن پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران خودداری نموده و در صورت لزوم نسبت به افراشتن پرچم سیاه در کنار آن اقدام نمایند.

این ابلاغیه در تاریخ 27 تیر ماه سال جاری از سوی معاون اول رئیس جمهور برای اجرا ابلاغ شده است.

Sunday, July 22, 2007

وبلاگ "و..چه و چه و چه": شیوه کار در سیمای تازه "بلاگ‌ ن (!) وز" شماره یک

وبلاگ " و... چه و چه و چه "


اعتراض "بلاگ‌ ن (!) وز" شماره یک

به
روش "ضد اخلاقی(!)" سعید امامیچه های "بلاگ‌ ن (!) وز شماره دو" (در) دو ای


"بلاگ‌نیوز هیچ ارتباط سازمانی و یا مالی با حزب یا گروهی نداشته، تنها یک نشریه اینترنتی بی‌طرف است
و کار کلیه‌ی کاربران و مسوولین آن تا امروز
داوطلبانه، مجانی و بدون مزد بوده است.

.... از همکاران و بلاگستان تقاضا می‌کنیم تا با انتشار این اعتراض‌نامه و یا با لینک دادن آن در وبلاگ‌ها‌ی خود،
ضمن افشای کار
غیرقانونی‌ـ‌ضد اخلاقی گردانندگان «بلاگ‌نیوز جعلی»
موجبات افشای هرچه بیشتر این‌‌چنین روش‌های
مافیایی شوند" !

اسدعلیمحمدی
http://mebaily.com/1386/04/post_213.html
سردبیر بلاگ ن. (.) و ز شماره یک
http://1.blognews.name/index.php?subaction=showfull&id=1184961940
شنبه، 30 تیرماه، 1386
...................

"شیوه کار در سیمای تازه بلاگ‌نیوز

بلاگ‌نیوز بعنوان یک خبرگزاری در دانمارک یا آلمان به ثبت خواهد رسید..
اگرچه علاقه داشتیم آن را در ایران ثبت کنیم
خبر ارسالی ... بعداز تایید سردبیر یا ادیتورها به صفحه مادر منتقل می‌شود.
هر خبری هم که منتشر می‌شود در ازای آن مبلغی به خبرنگار پرداخت می‌گردد...

برای بلاگرهایی که با نام حقیقی و بعنوان خبرنگار بلاگ‌نیور فعالیت کنند،
کارت خبرنگاری صادر خواهد شد.
اگر موارد دیگری به ذهنم رسید اضافه خواهم کرد"

اسدعلیمحمدی
سردبیر بلاگ ن. (.) و ز شماره یک
http://mebaily.com/1385/05/post_183.html
یکشنبه، 29 مرداد، ۱۳85


Thursday, July 19, 2007

وبلاگ كمپين بين المللي آزادي پلي تكنيك : ادرسهاي جديد كمپين

وبلاگ كمپين بين المللي آزادي پلي تكنيك
http://polytechnic-uni.blogspot.com

امضاي خود را
به بيش از 30000 امضاي كمپين
اضافه كنيد

...............................



ادرسهاي جديد كمپين

جهت اطلاع ياران دبستاني
و مدافعان آزادي و برابري در سراسردنيا

در جريان مبارزات بين المللي وحمايت سراسري از كمپين آزادي پلي تكنيك؛ پس از اينكه جمهوري اسلامي مجبور به آزادي تعدادي از دانشجويان زنداني شده و براي آزادي ساير دانشجويان تحت فشارهاي بين المللي قرار دارد؛در يك اقدام بيشرمانه آدرسهاي ارتباطي و وبلاگ كمپين را حك کرده و اين حركت را يك پيروزي براي جمهوري اسلامي وحزب الله قلمداد كرده است؛ از اين تاريخ تمامي پيامها و خبرهائي كه از آدرسهاي جديد زير ارسال ميشود متعلق به كمپين است، از همه آزاديخواهان وانساندوستان تقاضا ميشود با تغييرآدرسها و لينك به ادرسهاي جديد كمپين نشان دهند آنچه پيروز است ؛خواست انساني ما براي آزادي تمامي دانشجويان در بند؛زندانيان سياسي ورهبران جنبشهاي اجتماعي است؛خواست ما براي لغو تبعيض اقتصادي،جنسي واجتماعي است.

همه با هم براي لغو كميته هاي انظباطي و نهادهاي پادگاني در دانشگاه

زنده باد آزادي دانشجويان

زنده باد آزادي زندانيان سياسي

كمپين بين المللي آزادي پلي تكنيك
در شهر های:
لندن.هانوفر.ژنو. اسلو برگن،درامن،استکهلم،گوتنبرگ،اوپسالا،برلین،هامبورگ، برمن،برلین،احمدآباد ،بمبئی،ساسکاچوان،کبک، ادمونتون، مونترئال،کانبرا،سیدنی،ایروان
و سراسر ایران


http://polytechnic-uni.blogspot.com

Polytechnic.uni@gmail.com

Saeed.valadbaygee@gmail.com

Saeed_valadbaygee@yahoo.com

Wednesday, July 18, 2007

علي از وبلاگ يار دبستانی: اتاق معجزه در ام القرا


وبلاگ يار دبستاني

اتاق معجزه در ام القرا !

مسلما تمام كساني كه به قول معروف گذر پوستشان به دباغ خانه اهل ولايت فقيه خورده باشد ، به خوبي اتاق معجزه را مي شناسند ، تمامي دوستاني كه اين چند سطر را هم بخوانند به خوبي متوجه منظور خواهند شد .

اتاق معجزه ، جايي است كه در آن اتاق اتفاقات غير قابل توجيه و باورنكردني و اعمال متحير العقولي اتفاق مي افتد .

در اين اتاق بر شما و تمامي كساني كه در حال مشاهده شما در همان لحظه يا بعد ها خواهند بود ، ثابت خواهد شد كه معجزه تنها مختص به پيامبران نيست و هر انساني اگر در شرايط احراز بر آيد مي تواند دست به خلق معجزه زند .

اين اتاقها عموما تا قبل از خلق معجزه تاريك هستند و تنها باريكه اي از نور به درون مي تابد كه اين نور هم در كنار ديوارهايي كه به دورتان مي چرخد و هجوم مشتها و هجمه دشنامها و ... چيز كم اهميتي مي نمايد .

اما به ناگهان بعد از تحمل هر فردي و روشهاي به كار گرفته شده براي او معجزه ظهور مي كند .

حالا ديگر اين اتاق معجزه نورباران شده است ، پرژكتورها بررويتان نورافشاني مي كنند و دوربينها بر چهريتان زوم !

ديگر صداي شماست كه ثبت در تاريخي كه مي خواهند به يادگار بماند ، مي شود .
با آمدن نام چراغ شايد به ياد روشنايي بي افتيم اما ، در چندساله اخير در فرهنگ تلويزيوني و اعتراف گيري برنامه هايي از قبيل چراغ و هويت ديگر نامهايي آشنا هستند .
برنامه هايي كه شايد ابتدا در سياهچالها، اعترافاتي را كه بايد مي كردي بروي كاغذ نوشته مي شد و بعد شما پايش را امضا مي كردي اما با پيشرفت تكنولوژي و بعد اثر گذاري بر مردمان ام القرا اين شيوه ها نيز پيشرفت كردند و با كمك و همفكري سعيد امامي ها و شريعتمداري ها ، بزرگاني چون سعيدي سيرجاني ، سيامك پورزند و ... تا محمدي و افشاري و ... ديگراني را به پاي اين شوي تبليغاتي كشاندند .

در مورد ديگر زندانيان و فعالين سياسي و اجنماعي هم اگر اعترافات تلويزيوني در كار نبود اما توبه نامه ها و مدارك جعلي را آنقدر در اتاق معجزه به آنها نشان مي دهند، كه آنها هم كم كم باورشان مي شود تمامي اين اعمال از خودشان سر زده است و پاي هر ورق نانوشته اي را هم به اجبار امضا مي كنند .

اما در مورد اثر گذاري اين اعترافات و شوهاي تكراري بر مردمان خوبست كمي به عقب باز گرديم .

در زمان پيش از انقلاب روحانيون و اسلاميون معتقد بودند اگر يك سال تلويزيون را در دست داشته باشند حكومت سرنگون و جامعه اصلاح مي شود
!
اما اكنون با گذشت 28 سال از انقلاب اسلامي نه تنها اين امر تحقق نيافته ، بلكه بي اعتمادي مردمان روز به روز از رسانه اي كه به اجبار ميخواهند ملي بنامندش بيشتر مي شود .

مردم كه با گوشها و چشمان خود سخنان آيت الله خميني را در بهشت زهرا در مورد اصلاح و اسلامي كردن تلويزيون و رسانه ها شنيدند به خوبي اكنون معناي اسلامي بودن را دريافتند .

امشب و فردا شب هم البته با چند سال تاخير ، چون سالهاي گذشته پروژه اعترافات تلويزيوني بر روي آنتن مي رود تا صحت و قدرت اتاق معجزه بر همگان اثبات شود .
در انتها اگر پروژه سركوب به اين نحو بخواهد ادامه يابد، باید علاوه بر اظهاراتی که درباره کوتای خزنده ، برپايي انقلاب مخملي ، مقابله با معجزه هزاره سوم ، سیاه نمایی ، پیگیری و خط گیری منافع بیگانگان موارد زیر را اعلام کرد تا حساب کار دست همگان باشد :
1- هر یک از فعالين سياسي و اجتماعي مطمئنا براي يكبار هم كه شده برنج تایلندی ، پاکستانی خورده اند .
2- بدون تردید اگر منزلشان جستجو شود ، وسایل چینی در منزلشان یافت خواهد شد .
3- بارها در عمرشان مرغ وارداتی خورده اند و يا پنير دانماركي و شيريني دانماركي سابق و ناپلئوني را در معده هايشان انباشته اند .
4- بی تردید ، در همین پاییز گذشته پرتقال اسپانیایی میل فرموده اند .
5- سالها ست که موز آمریکای لاتین می خورند .
6- در پرونده اینان شواهد عدیده وجود دارد که بر بویینگ های آمریکایی ، توپولف های روسی سوار شده اند .

البته شواهد دیگری از این که اینان از غرب و شرق تغدیه شده اند وجود دارد ..... .

ما در داخل كشور دشمن داريم ، در خارج از كشور دشمن داريم ، اين نكته ايست كه نبايد در هيچ لحظه از نظر ما دور بماند . ... نه تنها دشمنان بلكه كساني كه سكوت مي كنند و به حد كافي دشمنان را افشا نمي كنند نيز بايد حذف و نابود شوند . " استالين "

Saturday, July 14, 2007

وبلاگ بلوط
http://www.balootak.com/2007/07/606.php

ما الان کجای داستان قلعه حیواناتیم؟

این سوال را جدی می پرسم. الان مثلا جایی هستیم که خوک ها مثل آدم های سابق صاحب مزرع شده اند؟ چیزی آن طرف تر از آن آدم ها نرفته اند؟ داستان چرا تمام شده بود؟

چرا نگفت بعد از اینکه خوک ها تبدیل به آدم می شوند چه می شود؟

من فکر کنم جورج اورول یک جای داستان را پیش بینی نکرده بود. اینکه خوک های آدم شده, خودشان داستان را بخوانند و اینبار- به هر قیمتی که شده- از مزرعه بیرون نروند.

Friday, July 13, 2007

وبلاگ ... چه و چه و چه: انتخاباتی آزاد و کارآگاهانه

وبلاگ ... چه و چه و چه
http://che-0-che-0-che.blogspot.com/


انتخاباتی آزاد و «کارآگاهانه»
ازمطالب کلی، تئوريک، آکادميک و بدون پشتوانهء تجربی



دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج
............


"به اين فکر می افتم که چرا مطالب کلی، تئوريک، آکادميک و بدون پشتوانهء تجربی شخصی نبايد دارای ارزش عملی و منطقی باشند؟ ...
معنای اين سخن آن است که دو مفهوم «دموکراسی» و «انتخابات آزاد» فقط با حضور واسطه ها (=کاتاليزورها) ی خاصی بهم پيوند می خورند و در صورت فقدان آن واسطه ها، مثل اکسيژن و هيدرژن رها در هوا، هرگز به «ترکيب» مطلوب ما نمی رسند....
چاره ای نيست؛ ما هم بايد صبر کنيم،
بی آنکه به گريزناپذيری بلاترديد کندی جانکاه تحولات اجتماعی اعتقاد داشته باشيم"!


اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
پوزشگران نوری گوز- یا - نیوز علا
۲۲ جمعه شب تير ۱٣٨۶ - ۱٣ ژوئيه ۲۰۰۷

http://news.gooya.eu/society/archives/061288.php

................


"شما،
برای مظنه زدن حرف های من،
به منبع مراجعه نياز ندارید
بايد دقت کنيد تا ببينيد
که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات
چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام ." !

اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
بویشگران نوری گوز- یا - نیوز علا
جمعه شب 21 بهمن 1385
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php


Thursday, July 12, 2007

وبلاگ تا رهایی دانشجویان در بند


تا رهایی دانشجویان در بند

تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت شده نفرین‌ات می‌کند؟


صبح روز 18 تیر ماه، نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها با حمله به تحصن آرام اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که در مقابل در ولی‌عصر دانشگاه امیرکبیر و در اعتراض به ادامه بازداشت 8 دانشجوی این دانشگاه صورت گرفته‌بود؛ آن‌ها را بازداشت کردند. پس از آن نیز با اقدامی نظامی با شلیک تیر هوایی و تیراندازی به در بسته سازمان دانش‌آموختگان، حاضران سازمان را بازداشت کردند. اسامی بازداشت‌شدگان 18 تیر ماه 1386 به شرح زیر است: محمد هاشمی، علی نیکونسبتی، علی وفقی، بهاره هدایت، مهدی عربشاهی، حنیف یزدانی، عبدالله مؤمنی، بهرام فیاضی، حبیب حاجی‌حیدری، مرتضی اصلاحچی، مجتبی بیات، عزت الله قلندری، مسعود حبیبی، سعید حسین نیا، آرش خاندل،اشکان غیاسوند و محمدحسین مهرزاد.

در این وبلاگ، قصد داریم اخبار مربوط به یاران دبستانی در بندمان را پوشش دهیم


وبلاگ گفتنی هاا ی مير فرشاد ابراهيمي حكايت حاج حسين الله كرم و بازرگا

وبلاگ گفتنی ها
امير فرشاد ابراهيمي

http://farshadebrahimi.blogspot.com/2007/07/blog-post_12.html

حكايت حاج حسين الله كرم و بازرگان !

سال هزارو سيصدو هفتاد و پنج بود و درست يكسالي مانده بود كه خاتمي بروي كار بيايد و دولت بشود دولت اصلاحات ! هنوز هاشمي بر سر كار بود و البته كه همه اميدوار بودند دولت بعدي دولت ناطق نوري هست و خودي تر مي باشد ، ستادهاي تبليغاتي به صورت غير محسوس براه افتاده بودند و روزنامه ها و مجلات همسو راه به راه و به مناستهاي بي خودي از روز درخت كاري گرفته تا روز جزاميان خبر حضور و يا افتتاح فلان زير پله و سخنراني ناطق نوري را منتشر مي كردند و همه اينها به قول معروف خرج داشت و بي مايه فطير بود ! همان موقع ها انصار حزب الله جلساتي داشت كه بعدها موسوم شد به « نوسازي معنوي » جلسات سخنراني اي در تهران و شهرستانها بود كه رسم بر اين بود كه ابتدا مداح معروف حاج منصور ارضي زيارت عاشورا مي خواند و بعد حاج حسين الله كرم مي آمد سخنراني مي كردو به قول خودش استراتژي رهبري و نظراتش را براي بچه هاي حزب الله بيان مي كرد . جالب است كه بدانيد عمده هزينه اين جلسات را شهرداري تهران يعني غلامحسين كرباسچي مي داد و تامين مي نمود ! در شهرداري تهران بخشي بود بنام حوزه مشاوره فرهنگي هنري شهرداري تهران كه آقاي مهدي ارگاني مسئول آن بود و هزينه اين جلسات را كه اتفاقا بخش اعظمي از سخنراني هاي آقاي الله كرم به افشاگري جريان كارگزاران و زير سئوال بردن آنها و سياستهاي غلط و نا بجاي شهرداري تهران مربوط مي شد را تامين مي نمود .

در گذر همين ارتباط بود كه روزي آقاي ارگاني كه مي بايست هزينه يكي از نشستها را كه گمان دارم در شهرك اكباتان قرار بود برگزار شود را پرداخت مي نمود ، به فرستاده آقاي الله كرم مي گويد كه استثنائا اين بار آقاي حقاني از معاونان شهرداري تهران به فرموده تقبل خواهند نمود و خلاصه آقاي حقاني هم به يكي از برج سازان معروف تهران آقاي م . ح حواله مي دهند كه مبلغ پنج ميليون تومان به عنوان نذر به حزب الله بايد بدهند ! .

فرستاده الله كرم هم راهي شرق تهران مي شوند و در منطقه تهرانپارس كه كارگاه يكي از برج هاي طرف بوده مي رود و مبلغ معهود را طلب مي كند آقاي ح چند روزي سر مي دواند تا اينكه حاج حسين و گارد آهنينش وارد ماجرا مي شوند تا طرف را پول كنند ! خلاصه طرف مقاومت و آنها سماجت تا اينكه كار به جايي مي رسد كه آقاي ح برج ساز معروف تهران با يك خانمي كه ادعا مي شد با وي رابطه نامشروع داشته بازداشت و هر دو با چشماني بسته در مسجد الشهدا اتوبان آهنگ در زير زمين مسجد كه انبار ديگ هاي نذري هيات و ... بودند توسط تعدادي از اعضاي گارد آهنين ! آورده شدند و صبح روز بعد با پرونده درست و حسابي تحويل اداره مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي و عصر نشده هر دو با قرار بازداشت موقت راهي زندان اوين شدند .

ظاهرا آقاي ح و آن خانم بعد از چند هفته اي با ضمانت و وثيقه آزاد شدند و پايان آن پرونده چه شد نمي دانم اما اين مسئله هميشه براي من سئوال بود كه اصل داستان از چه قرار بوده و آقاي حقاني چرا آقاي ح را به دم تيغ مي خواست بسپارد و اصلا چرا آقاي ح آن پول را كه مبلغي ناچيزي براي وي بود را نداد تا اينكه بعد از مدتي يكي از پرسنل وزارت اطلاعات كه اتفاقا برادرش نيز از مديران ارشد شهرداري تهران و نزديك به كرباسچي بود رمز اين ماجرا را برايم گشود : « آقاي ح پررويي مي كرده و نمي خواسته يكي از زمينهاي مرغوبش را در منطقه نياوران به بهاي پائيني به ياسر هاشمي فرزند رفسنجاني بفروشد ! »

حالا شما يكبار ديگر داستان را در ذهنتان مرور كنيد :

انصار حزب الله مخالف هاشمي و کارگزاران / پول جلسات فحاشي به كارگزاران را خود كارگزاران مي داده / اين دو جريان به شدت متضاد در جبهه سياسي داراي ارتباطات مخفي و مافيايي با يديگر بوده اند / پسر هاشمي براي زياده خواهي اش از چه راهي وارد مي شود / انصار حزب الله خواسته و يا ناخواسته عامل اجرايي زور گويي و زياده خواهي هاي دشمن صوري خود بوده / و در اين ميان هم صدها جوان و نوجوان بي خبر و مظلوم در همين جلسات مثلا نوسازي معنوي براي دفاع از انقلاب و غريبي آقا شستشوي مغزي مي شوند تا امثال آقاي ح را چشم بسته بياورند و يا سخنراني دكتر سروش را به هم زده و يا .... تا مملكت آقا حفظ شود و دل رهبر شاد و انقلاب هم حفظ شود !

به نظر شما چيز ديگري براي گفتن مانده است ؟

_____________________________________

پي نوشت :

نمي دانم چه شد كه به يكباره ياد اين ماجرا افتادم اما هدف اصلي ام از اين يادداشت اين بود كه جوانان و نوجوانان داخل كشور زياد اختلافات و درگيري هاي سياسي جناحها را جدي نگيرند كه واي اگر امثال اين پرده ها همه با هم بيفتد !

Monday, July 09, 2007

وبلاگ سردبیر خودم : اشکال بالاترین کجاست

وبلاگ سردبیر خودم
http://sarkhod.blogspot.com/2007/07/blog-post_7084.html


چرا با بالاترین خداحافظی میکنم



ایده‌ی «خرد توده‌‌ها» (Wisdom of the crowds) فلسفه‌ی پشت بسیاری از نرم‌افزارهای اینترنتی تازه مانند تکنوراتی، دیگ و ردیت و شبیه به آن است. ولی این فلسفه، بر خلاف ظاهر دموکراتیکش، خودبخود به نوعی از دیکتاتوری اکثریت تبدیل می‌شود.


اما «بالاترین» که با همین فلسفه «خرد توده‌ها» ساخته شده، بخاطر اشتباهاتی در الگوریتمش در عمل به چیزی بدتر از دیکتاتوری اکثریت تبدیل شده است. به چند دلیل:

- سوءتفاهم کاربران درباره رای منفی و مثبت: رای مثبت از نظر طراحان بالاترین یعنی ارزش یا اهیمت یک لینک. رای منفی یعنی اینکه لینک مورد نظر قانونی را شکسته است. ولی بخاطر اینترفیس غلط، جوری که کاربران به آن واکنش نشان می‌دهند این است که رای مثبت یعنی با محتوای آن لینک موافقند و رای منفی یعنی با محتوای آن مخالفند.

- ارزش دوبرابر رای منفی نسبت به مثبت: رای ندادن یعنی یک واحد مخالفت با اهمیت یک لینک. رای مثبت دادن مساوی یک واحد موافقت با اهمیت آن است. ولی رای منفی دادن یعنی دو واحد مخالفت با یک لینک. برای همین برای از بین بردن اثر هر رای منفی، دو رای مثبت لازم است. در صورتی که برای خنثی کردن یک رای مثبت، تنها یک منفی کافیست. در نتیجه ارزش رای منفی دوبرابر رای مثبت است و اگر مخالفان یک لینک حتی نصف تعداد مخالفان آن باشند ارزش آن را در صفر نگه می‌دارند.

- حذف شدن تنها با چند رای منفی: در نتیجه دو اصل بالا، حذف لینک پس از کاهش ارزش آن به چهار یا پنج واحد زیر صفر آن در نتیجه دو اصل بالا خیلی آسان اتفاق می‌افتد
. کافیست در دقایق اولیه‌ی فرستاده شدن یک لینک سه، چهار نفر با باندبازی و اقدام هماهنگ، با توجه به ارزش دوبرابر لینک منفی، آن را به منفی چهار یا پنج برسانند و به کل حذف کنند. حتی اگر، به فرض، محتوای آن لینک در صورت دیده شدن بیشتر توسط کاربران بیشتر می‌توانست با وجود همان رای‌های منفی به صفحه اول برسد.

- فیلتر شدن: بخاطر فیلترینگ عمده‌ی کاربران بالاترین از خارج از ایران می‌آیند و در نتیجه از نظر آماری درصد بزرگی از آنان دیدگاه مشخص و نسبتا همگونی نسبت به مسایل چون احمد‌ی‌نژاد، جمهوری اسلامی، حقوق بشر، آمریکا، و حمله نظامی به ایران دارند. همین باعث می‌شود که وقتی لینک‌هایی درباره‌ی این مسایل مورد توافق نسبی اکثریت کاربران فرستاده می‌شود، واکنش اکثریت به آن قابل پیش بینی است. اگر لینکی در مخالفت با احمدی‌نژاد باشد به طورتصاعدی امتیاز بالا می‌گیرد، و اگر در موافقت با احمدی‌نژاد و مخالفت با نظر اکثریت باشد به سرعت با گرفتن چند رای منفی از اکثریت حذف می‌شود.

این چهار واقعیت باعث شده که یالاترین که می‌توانست مثل دیگ و ردیت حداقل یکجور دیکتاتوری اکثریت باشد، تبدیل شود به یک جور سنگسار اینترنتی اقلیت. با توجه به گرایش‌های سیاسی اکثریت در بالاترین، نتیجه‌ی عملی آن این است که بر خلاف ظاهر دموکراتیکش در عمل به تریبون خبری‌ای کاملا یک طرفه تبدیل شود.

من مدتی بود به امید اینکه بتوانم حرف‌های مخالفان عقایدم را بشنوم و با آنها تعامل آسان‌تری کنم از «بالاترین» استفاده می‌کردم. ولی الان به این نتیجه رسیده‌ام که سه اشکال اولی که در بالا ذکر کردم باعث شده است که فضای بالاترین روزبه‌روز بیشتر به یک سنسگار اینترنتی شبیه شده است و تنها کاری که در این فضا نمی‌توان کرد گفتگوی عادلانه و سازنده است.

در نتیجه من همینجا با «بالاترین» خداحافظی می‌کنم تا زمانی که با رفع سه اشکال اول حداقل برسد به دیکتاتوری اکثریتی که در تمام وب‌سایت‌های آمریکایی مشابه آن وجود دارد. حداقل در دیکتاتوری اکثریت آدم را سنگسار اینترنتی نمی‌کن
ند.

Sunday, July 08, 2007

وبلاگ چشمان بیدار: ادبیات تبعید؟ یا ادبیات مهاجرت

وبلاگ چشمان بیدار

مهستی شاهرخی

http://chachmanbidar.blogspot.com/2007/07/blog-post_08.html

ادبیات تبعید؟

یا ادبیات تٌواب؟


ادبیات تبعید؟ یا ادبیات مهاجرت؟ یا ادبیات خارج از کشور؟ هر کدام از اینها تعریفی دارد ولی چیزی در همه شان مشترک است و آن اینست که علیرغم همه چیز ادبیات برون مرزی ایرانیان در فضایی بدون سانسور و در آزادی کامل نوشته می شود.
آزادی جوهر اصلی ادبیات مهاجرت و تبعید است
.

اما نکته حائز اهمیت جریان انداختن چیزی به نام "ادبیات مهاجرت" و فرستادن آن به زیر تیغ های سانسور ارشاد و بازنویسی و اصلاحات و چاپ آن در داخل کشور است. چیزی که با نویسنده مانند تواب عمل می کند و از او می خواهد به تصحیح خود در جهت همنوایی با موازین تحمیلی در داخل کشور (یعنی همان چیزی که از آن گریخته است) بپردازد. منافع مشترک، ناشران داخل و خارج از کشور را با هم متحد می کند. منافع ناشر ایرانی عمیقاً با منافع نویسنده در تضاد است و به همین دلیل هم هست که ناشر ایرانی برای دفاع از منافع خود بر خلاف قوانین بین المللی عمل می کند و ترجیح می دهد که مسایل به شکل سنتی و محفلی و ریش سفیدی و در نهایت قبیله ای (و نه قانون شهروندی) در همان ایران حل شود و در همان ایران بماند و اصولاً حتا ادبیات مهاجرت نیز به داخل ایران منتقل شود.

چه در خارج از کشور و چه در داخل ایران، چند ناشر ایرانی را می شناسید که وجداناً و به درستی قوانین چاپ و نشر را در هنگام کار با نویسندگان ایرانی رعایت کنند؟ چندتایشان به حقوق مادی و یا معنوی مولف احترام می گذارند؟ در ده سال گذشته (در سالهای پس از خاتمی تاکنون) برای نشر و چاپ ایرانیان خارج از کشور چه اتفاقی رخ داد؟ چرا دیگر به ندرت از بهترین و سرشناس ترین نویسندگان ایرانی در تبعید کاری سالم و بدون جرح و تعدیل در خارج از کشور منتشر می شود؟ چرا در حال حاضر، چه در مهاجرت و چه در داخل ایران، حداکثر فعالیت نویسندگان برای انتشار آثار خود بر روی اینترنت منتهی می شود؟ علت اصلی اینها چیست؟

اینها بخشی از سئوالاتی است که می توانید امروز از آقای مجید روشنگر مالک انتشارات مروارید و چند نشر دیگر در ایران و همچنین از ناشران دیگر در گوتنبرگ بپرسید. و از ایشان بپرسید این تور اروپایی "ادبیات مهاجرت" آیا در جهت بی معنا کردن تبعید و ایجاد کارخانه تواب سازی از نویسندگان سازماندهی نشده است؟

Saturday, July 07, 2007

وبلاگ چشمان بیدار - مهستی شاهرخی: اطلاعیه

وبلاگ چشمان بیدار - مهستی شاهرخی

http://chachmanbidar.blogspot.com/2007/07/blog-post_06.html


اطلاعیه
پیش از نشر یا اعتراض؟


وقتی این مطلب منتشر شود جمعه است. جمعه در ایران همه جا تعطیل است. هیچ روزنامه ای جمعه درنمی آید. به هر حال این مطلب را محض محکم کاری در اینجا می نویسم. در اعتراض به مطالبی که آقای مجید روشنگر در روزنامه شرق بیان کرده بود نامه ای برای گردانندگان روزنامه شرق و آقای روشنگر نوشته ام. خانم مهری جعفری که وکیلم در ایران هستند هم در این باره نامه ای نوشته اند و به روزنامه شرق فرستاده اند. روزنامه شرق طبق قانون مطبوعات همان کشور قاعدتاً باید اعتراض ما را چاپ کند. اگر شنبه و یا حداکثر یکشنبه نامه ی اعتراض ما را چاپ نکنید و گفته ها و مطالب ذکر شده را تصحیح نکنید، ما نامه ی خود را به سایتهای دیگر خواهیم فرستاد و از روزنامه شرق نیز به دلیل چاپ مطالب بی اساس شکایت خواهیم کرد.

توضیح بیشتر:"نشر دروغ"

این را می نویسم تا آقای مجید روشنگر این مطالب بی اساس را ساخته ی خیال پردازی های اوست در سخنرانی خود در بعدازظهر امروز جمعه در استکهلم و یا روز یکشنبه در گوتنبرگ تکرار نکند. او باید رسماً اظهارات خود را در مورد من پس بگیرد و پوزش بخواهد چرا که دنیای غرب کمی مدنیت و تمدن دارد و نمی شود ادعاهای بی اساس را به این شکل در رسانه های عمومی عنوان کرد و به همین سادگی حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان را به این شکل نادیده گرفت و افراد را لجنمال کرد. آقای روشنگر این نوع اعمال پیگیری قانونی در بر خواهد داشت. یک بار دیگر می گویم من این آقا را هرگز در عمرم ندبده ام و هیچ ارتباطی با او ندارم

Friday, July 06, 2007

وبلاگ " و... چه و چه و چه " : توحش «کارآگاهانه» پوزشگران وحدت شب جمعه

وبلاگ " و... چه و چه و چه "



توحش «کارآگاهانه» پوزشگران وحدت شب جمعه
دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج ناناز
.............................................


"من به وجود «اقوام» مختلف در سرزمين کنونی ايران اعتقاد ندارم
و اساساً استعمال اين کلمه را،
جز
در مورد مناطق عقب افتادهء آفريقا و استراليا و نيز سرخپوستان جدا نگاه داشتهء آمريکا
و احياناً ـ تا حدودی ـ عشاير اسکان نيافته ی خاورميانه،
بی معنی می دانم."


اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
بویشگران نوری گو"." - یا - نیوز علا
جمعه شب ۱۵ تير ۱٣٨۶ - ۶ ژوئيه ۲۰۰۷
http://news.gooya.eu/society/archives/061078.php

.................

" توسل به داروی خوش ظاهر «وحدت» را امری مربوط به اعصار خشن تاريخ ماقبل مدرن می دانم
و احتراز عاقلانه از آن را رمز ورود به جهان مدرن تلقی می کنم...

جهان متمدن اما
هفتاد و دو ملتی را کنار هم نشانده است و ...
وحدت کلمه را متعلق به دوران توحش تاريخ خود می دانند" !

اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های بویشگران نوری گو"." - یا - نیوز علا
جمعه شب ۱۱ اسفند ۱٣٨۵ - ۲ مارس ۲۰۰۷
http://news.gooya.eu/society/archives/057769.php

...................

"شما،
برای مظنه زدن حرف های من،
به منبع مراجعه نياز ندارید

بايد دقت کنيد تا ببينيد
که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات
چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام.


اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
پوزشگران نوری گوز- یا - نیوز علا
جمعه شب 21 بهمن 1385
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php


Thursday, July 05, 2007

وبلاگ عبدالقادر بلوچ : رشد و تکامل کودکان در زاهدان

وبلاگ عبدالقادر بلوچ
http://balouch.blogspot.com/


مربیان سه ساعتی

یازدهمین دوره آموزش رشد و تکامل کودکان در زاهدان برگزار شد.
بناست در این دوره‌ی اموزشی، بیست و پنج مربی روستا
به مدت یک هفته آموزش هایی در زمینه روانشناسی رشد، اصول برنامه‌ريزي و مديريت مراكز پيش دبستاني‌، اصول تغذيه‌، بهداشت فردي و محيطي‌، آشنايي با هنر نقاشي‌، قصه‌گويي، مفاهيم رياضي و ديني‌، حقوق كودك و واحدهاي كار فرا ‌گيرند.

یک هفته یعنی پنج روز و نصفی کلاس.

اگر مربیان صبحها سه ساعت بروند سر کلاس و بعد از ظهرها دوساعت، در کل می‌کند بیست و هفت و نیم ساعت. با توجه به تعداد درسها به هر موضوع سه ساعت پرداخته می‌شود که خودش باعث پرورش مربیانی خواهد شد که نه تنها شرایط رشد و تکامل کودکان بلوچ بلکه امکان رشد و تکامل والدین آنها را هم فراهم خواهند آورد
.

Tuesday, July 03, 2007

وبلاگ الفبای سرخ: تیر، به روایت درد ...

وبلاگ الفبای سرخ
نصور نقی پور
http://nasouronline.blogfa.com/post-21.aspx

آواز ققنوسهای خود را بشنویم. برای زخم خوردگان 18 تیر 78





تیر، به روایت درد ...








می دانم که نمی توانم تلخی 18 تیر 78 را مثل خانوادۀ عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی احساس کنم و یا خود را همچون باطبی، جاوید تهرانی، لهراسبی، دلدار و محمدی وارث دردی بدانم که هنوز بر پیکرۀ جنبش دانشجویی زخمه می زند.

قدیمترها که دولت اصلاحاتی روی کار بود میتینگی، جلسه ای، نهار و گل و بلبلی راه می انداختیم و با ژستهای روشنفکرانه افتخار پیاده نظامی گروههای بی سواد جیره خوار حکومت را به دانشجویان می دادیم و عکس احمد باطبی را در حالی که پیراهن خونین دوستش را بالای سرداشت بعنوان الگوی پاسداشت آنروز بر نوشتارهای خود ضمیمه می کردیم.

به شعر و شعار پناه بردیم و پیپهای خود را آتش زدیم و نشستیم و تحلیلهای انتزاعی از الگوی مبارزاتی ارائه دادیم... اپوزیسیون داخل کشور در عین بی تفاوتی تز «آرامش فعال» را در نشستهای عمومی اعلام میکرد و اپوزیسیون خاج از کشور هم بی خبر از همه جا راهکارهای مضحکی برای نافرمانی مدنی پیشنهاد می کرد و گاهی میخواست که مردم پشت چراغ قرمز بوق بزنند و گاهی میخواست که برف پاک کن ها را روشن کنند و یا پول خوردهایشان را جمع کنند و ... هرگز نخواستیم که مادر 18 تیر را بیابیم و آن همه هزینه و پتانسیل را به بار بنشانیم. کودک 18 تیر را هر از گاهی به دایه ای سپردیم و قبول کنیم که انصاف را رعایت نکردیم...

حتی اگر کمی انصاف هم می داشتیم الان لااقل اکبر محمدی زنده بود و یا اجازه نمی دادیم دهها دانشجو جوانیشان را در کنج زندانهای رژیم سپری کنند.

دردآورتر از همه روشنفکران ما که در پشت میز دانشگاهها نشسته اند یا در روزنامه ها و سایتهای اینترنتی نسخۀ نجات می پیچند چرا هرگز نمونه های زنده را به یاد نمی آورند؟

ما کجای تاریخ خود گیر کرده ایم که هرچه قدر دست و پا می زنیم راه گریزی پیدا نمی کنیم؟ انگار که نه انگار بچه هایی که پشت میله های زندان زیر بدترین شکنجه ها جان و جوانی می دهند، برای همین مردم تن به آتش سپرده اند.

ققنوسهای خود را دریابیم... برای مخاطبان کوی خونین دانشگاهبه یقین، ایران مادر واقعی 18 تیر است. مادری که بارها و بارها به او تجاوز شده است و از روزی که دستان او را به دست نامحرم اعراب سپردیم، تجاوز به او و فرزندان او آغاز شده است و وارثان حادثۀ تلخ کوی دانشگاه این دردها را بخوبی می فهمند و می دانند که چشم چپ استبداد دینی چه جوانی نابی را از آنها طلب کرده است و میرود که جان مادر را کامل بستاند...

نمیدانم چرا نمی توانم این یاس تلخ را پنهان کنم که: بعد از سوم تیر 84 انسان زنده ای را نمی توان یافت و صدایش کرد و از او برای نجات ایران یاری خواست.

فرزندان زیادی از ایران که حرفی دارند گلویشان را گشوده اند و گفتنی ها را فریاد می زند و این تنها روزنه برای ما خواهد بود. ولی هنوز کافی نیست...

از انسانهای سکوت در این اوضاع متنفرم. واقعا چند نفر در جامعه ما اسمهای زیر را می شناسد؟

عباس دلدار، بهروز جاوید تهرانی، مهرداد لهراسبی و...

پیشترها گمان می کردیم که سد بزرگ آزادیخواهی ما حاکمیت است ولی اگر بخواهیم تعارف نکنیم هیچ دیواری بلندتر از خودمان و مردم برای رسیدن به آرمان آزادی وجود ندارد.

بیاییم بجای شمارش سالها و بزرگداشتهای کذایی به دور و بر خودمان نگاه کنیم و ققنوسهای پشت حصار خود را دریابیم. دیگر نمی دانم به چه زبانی باید این درد را فریاد بزنم؟


وبلاگ به سکوت شب بگو نه : سعید را فراموش نکنید

وبلاگ به سکوت شب بگو نه
جمال حسینی


سعید را فراموش نکنید !

دکتر سعید ماسوری زندانی سیاسی

که به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و زندانی شده است بیش از سه سال است که در بند امنیتی و مخوف 209 زندان اوین تحت فشار های طاقت فرسای زندان از نظر محیطی ، و شکنجه های روحی و جسمی مامورین وزارت اطلاعات قرار دارد.


سکوت جایز نیست به یاری او و زندانیان مقاوم دیگر بشتابیم

Monday, July 02, 2007

وبلاگ چشمان بیدار - مهستی شاهرخی: حذف پرسپولیس و حذف پاسارگاد

وبلاگ چشمان بیدار - مهستی شاهرخی
http://chachmanbidar.blogspot.com

حذف پرسپولیس و حذف پاسارگاد

سرانجام دولت ایران موفق شد
به جای شادی و تشویق و تقدیر از دختر جوانی که فیلم کارتونی ساخته است
زهرش را به او بپاشد و در عرصه ی بین المللی از نفوذ سیاسی و اقتصادی خود
برای بایکوت کردن آن فیلم کمیک کارتونی بهره بگیرد.


جمهوری اسلامی خود را مالک همه چیز و همه کس می داند و در زندگی خصوصی و افکار تک تک ایرانیان در هر کجا که باشند اعمال نفوذ می کند و به جای مرجان ها، باجی بادمجون های خودش را به دنیا صادر می کند تا برایمان قانون سنگسار را اصلاح کنند و ما را به حق بی حقی زنان مسلمان آگاه کنند. اول تا آخر حرفشان هم اینست که شما هیچ نگویید و با ما همکاری کنید تا مأموریت تخریبی و انهدامی خود را با راحتی بیشتری انجام بدهیم و تاریخ و فرهنگ ملتی را نابود کنیم و به قانون قبایل شیخ نشین برگردیم. از این طرف هم گروه های فشار و سرکوب دست پرورده شان تحت عنوان خبرنگار و فمینیست و وبلاگ نویس دارند خفه مان می کنند. آنها خیال دارند پس از خفه کردنمان با شوهرهایشان بنشینند و برایمان منشور بنویسند و کود برای باغچه تولید کنند. فضاحت این وقایع و از سوی دیگر گستردگی دامنه ی فعالیت های شان در عرصه جهانی سرسام آور است.

باقی حرفهایم را در این مصاحبه گفته ام و دیگر تکرار نمی کنم. هنرهای جمهوری اسلامی یکی دو تا که نیست؛ از غنی سازی اورانیوم و پیشرفت ایران در زمینه سد سازی و به آب بستن پاسارگاد بگیر تا...

وبلاگ پری صفار ی : درگذشت مهستی و ربايش پيكر بی جان او به وسيله جانوران ومزدوران اسلام

پری صفار ی


درگذشت مهستی و ربايش پيكر بی جان او

به وسيله جانوران ومزدوران اسلامی
در برابر چشمان اپوزيسيون هميشه در ميدان بی آبرويی و بی خيالی


فروش پيكر پاك اين بانوی هنرمند وميهن دوست و يكی ازقربانيان اين اشغالگران مسلمان زن ستيز، ايران ستيز، هنرستيز به جلادان اسلامی يكی از شرم آورترين و پليدترين رويدادهای چند سال گذشته دربرونمرز است.

جمهوری اسلامی بشرستيز، فاشيست ودگرانديش كش در جايی كه بايد اسلام ناب محمدی قدرتنمايی كند و چهره خون آلود و كثيف خودرا با ياری مزدوران ننگين و مردم فروشش بزك كند حتی آماده است هزاران دلار از طريق بنيادهای اهريمنی اسلامی در گلوی مزدوران و پادوهای فرومايه اش بريزد تا كالبد يك "طاغوتی مرتد" را به گونه اسلامی به خاك بسپارند.

شادروان مهستی چند سال پيش به آيين مسيحييت در آمده بود اما مزدوران اسلامی او رابا مراسم آدمخواری تازی و خواندن آيه ها ی بشرستيز اسلامی كه مهستی از آنها گريخته بود به ديار ديگر روانه نمودند.

در اينجا سرافكندگی و شرمساری ، نخست از آن بازماندگان مهستی به ويژه تنها فرزند او است كه روشن نيست چه گونه تن به چنين بيدادی در باره مادر خويش داده است. دختر مهستی كه پدرش به دست همين جانيان اسلامی در همان آغازين روزهای انقلاب ايرانسوز اعدام شد و مادر دلسوخته اش مهستی توانست جان خود و تنها فرزندش را ازچنگال آ دمخواران مسلمان نجات دهد و ميهن اشغال شده را با اشك و آه ترك كند. آيا مهستی سزاوار چنين بی دادی است؟

كسانی كه ديروز در لس آنجلس با نام هنرمند ،دوست ، خانواده و....... در برابر چنين رسوايی و ننگی سكوت كردند و كالبد يكی از قربانيان رژيم جنايتكاررا در دستان آلوده و كثيف مزدوران فرومايه جانوران اسلامی رها كردند بدانند كه همه آنها در توهين و بی احترامی به بانو مهستی و مردم بزرگ ايران همدوش جانيان و آدمخواران اسلامی هستند.

ننگ و شرم جاودان به همه آنهايی كه در سخت ترين روزهاي ميهن آبرو و شرف انسانی و ايرانی را به مشتی دلار ميفروشند
.