Tuesday, December 30, 2008

ارائه تعریف دوباره از نوع فعالیت زنان در دانشگاهها با همه فشارها و تهدیدهای آشکار و نهان موضوعیست که جای پرداخت بیشتری دارد

هم آوا/
نسیم سرابندی

http://hamava01.blogfa.com/


خانواده، ابزار کنترل و سرکوب دانشجویان دختر


تجربه زندگی دور از خانواده بسیاری از دختران دانشجو ساکن خوابگاههای دانشجویی آمیخته با سیطره گسترده و بی حد و مرز مسئولین دانشگاه و والدین بر زیست روزمره آنان است. آن هنگام که برای هر تأخیر فرمی پر کرده و از خوابگاه با خانواده تماس میگیرند، آن هنگام که بسته هایی حاوی مشاوره از دانشگاه به منازل دانشجویان میفرستند و از ناکامیهای دختران دانشجو در زندگی مستقل میگویند یا وقتی که برای توقف هر فعالیت دانشجویی با خانواده های دختران تماس میگیرند، مبادله پنهان نهاد دانشگاه و خانواده عیان میشود. دخترانی که نظارت بر آنان در نبود والدین به دست دانشگاه سپرده شده، دخترانی که هر شب طعم شیرین استقلال موقتی و متزلزل فعلی با تلفنهای پدر و مادر به تلخی بر دنیایشان چیره میشود. ایدئولوژی خانواده سخت پابرجاست، دانشگاه، کار، زندگی مستقل نمیشناسد. پدر نه تنها برای ازدواج که دیگر برای تحصیل موافقت نامه کتبی باید تحویل دولت دهد و جابجایی دختران دانشجو از پس طرح بومی گزینی جنسیتی چنان سخت خواهد شد که رویای تغییر را از آینده دختران میشوید و با خود میبرد.

فضای برخورد با فعالین دانشجویی دختر متفاوت گشته و کمیته انضباطی و … همراه با کنترل غیرآشکار والدین فعالانه حضور دارند. این خانواده است که دختران را کنترل میکند. احضار یا بازداشتی کافیست تا در پس آن تنها با پدر و مادر تماسی گرفته شود از حراست و …-خیرخواهانی که صلاح ما را بهتر میدانند!- و دیگر از آن دختر دانشجوی فعال خبری نمیشود. او هم دغدغه هایش را رها کرده و تن میدهد به فرمانبری از خانواده. پدر میگوید: «حتی اگر اسمت را در نشریه دانشجویی ببینم باید برگردی به خانه چه برسد به کمیته انضباطی و …» راه برگشتی نیست. حیات دختران به حمایت خانواده وابسته است، پول توجیبی در دست پدر است، قدرت و منزلت از آن اوست و گردن نهادن از آن دختران. ترس از طرد شدن برای دختران از آرزوها و آرمانها پر زورتر است. آیا خانواده مقصر است؟ پس تکلیف کسانی که با والدین تماس میگیرند چه میشود؟ ساختار پدرسالار در اینجا نقش پر رنگی ایفا میکند. سلطه نهفته در رابطه والدگری و فرزندی نرم و پنهان جریان دارد و آنان که در پی متوقف کردن دختران دانشجویند این را خوب میدانند.
اگر برای آنکه ساعت خوابگاه تغییر کند امضا جمع کنی به کمیته انضباطی نخواهی رفت بلکه برای پدرت نامه میفرستند. اگر حتی بخواهی از قوانین خوابگاه و دانشگاه سرپیچی کنی با خانواده ات تماس میگیرند و در پی هر تماسی از خطری که در کمین دختران نهفته است میگویند… از جامعه ناامن که دیگر این روزها خودشان ناامنش ساخته اند سخن میرانند… خانواده را از شهر تاریک و متجاوز میترسانند… از روابط و رفتارهای آن چنانی دختران حتی دروغ میگویند… ابزار کنترل و سرکوب جدیدی کشف شده. دختران دانشجوی خواجه نصیر را بازداشت کرده و از پدید آمدن آینده ای نامعلوم برایشان میترسانند. ولی با شرمساری و تأسف فراوان باید از ورود شبانه شان به منزل دختران دانشجوی تهران در شب تجمع ۱۶ آذر گفت که بی پروا جای جای خانه را گشتند و بی هراس از بازخواستی، آنچه از آن صاحبخانه بود و نبود با خود بردند.

به جای برخورد علنی و شفاف که همواره میتوان به آن استناد کرد حوزه خصوصی دختران دانشجو مورد هجوم قرار گرفته و به خانواده ها کشانده شده و در کنار احضار به کمیته های انضباطی و بازداشت روند جدیدی را طی میکند. در همین گیر و دار است که یکی از جامعه شناسان از زنانه شدن فضای دانشگاه میگوید و آن را مساوی با سرد شدن و کاهش فعالیتهای سیاسی دانشجویی میخواند! (سخنرانی عباس کاظمی در نشستی با عنوان «جنبش دانشجویی و نقش آن در جامعه» در دانشکده جغرافیا دانشگاه تهران) کارشناسان به جای توجه به علل متعدد دیگر مثل لایه های پنهان سرکوب، کنترل و سلطه دولت و خانواده مردسالار بر زنان، فردیت و هویت اجتماعی نداشته دختران دانشجو تا پیش از ورود به دانشگاه که یکی از مولفه های مهم در نوع فعالیت آنان است، صرفا زنان را مقصر میدانند. آنان به جای ریشه یابی بی اعتنایی حاکم شده بر جامعه که بر دانشگاه هم تأثیر گذاشته، به جای توجه به برخوردهای سیل آسا با دانشجویان و بالا رفتن هزینه هرگونه فعالیتی فقط انگشت اشاره را به سوی دختران میگیرند و تأکید میکنند دختران فضاها را زنانه کردند و حتما بعد از آن رمانتیک ساخته اند! این زنانند که جنبشهای مردانه و پویا را از تحرک بازداشتند و شجاعت و جسارت نقد و اعتراض را نابود ساخته اند!

تحلیلهای زنده و عمیق کارشناسان آنچنان راهگشا و واقعی است که نمیدانم چرا جنبش دانشجویی تا این حد معطل خود مانده و راه رهایی را نمییابد؟! آیا رکود دانشگاه را محصول ورود دختران به آموزش عالی دانستن، بازتولید همان گفتمانی نیست که حضور زن را در عرصه عمومی نمیپذیرد و برای نپذیرفتن زنان در دانشگاه و جامعه توجیهاتی چون عدم شرکت آنان در فعالیتهای پویا را وسط میکشد؟ آیا این همان جمله کلیشه ای «زنان اعتصاب شکنند» نیست که قیچی میشود برای حذف؟ آیا این فرض که بی تفاوتی سیاسی زنان صرفا به دلیل ویژگیهای روانشناختی، فرهنگی و جامعه پذیری آنان است و در نهایت به همین دلیل فعالیتهای سیاسی دانشجویی تنزل یافته، غفلت کردن از نقد ساخت قدرت و نحوه سازماندهی سیاسی دانشجویان نیست؟ ساختاری که میتواند مانعی بزرگ بر سر راه فعالیت دختران باشد. این ساختار مردسالار است که میگوید زنان به دلیل ویژگیهای روانی محافظه کارند پس محیط دانشجویی را از تحرک باز میدارند، راه حل را هم در این میجویند که باید از ورود آنان به دانشگاهها جلوگیری کرد. توجیهاتی که در اجرای طرحهایی چون سهمیه بندی و بومی سازی جنسیتی از آنان استفاده میشود.

البته جای طرح این سوال باقیست که تعریف فعالیت دانشجویی چیست؟ دختر دانشجویی که در کانونهای فرهنگی، اجتماعی و هنری و یا انجمنهای علمی فعال است، در زمره این فعالیتها نمیگنجد؟ آیا تنها شرکت در تجمعات و اعتراضات فعالیت است؟ گرچه موارد بسیاری را هم میتوان از دانشجویان دختر دانشگاههای مختلف ذکر کرد که در همین تحصنها، اعتراضات صنفی و یا سیاسی شرکت داشته اند. (رجوع شود به مقاله «حضور حذف ناشدنی دختران دانشجو» از نگارنده) اما عمده و مهم پنداشتن فعالیت سیاسی دانشجویان و محدود ساختن آنان به همین حوزه نقدی ست که از سوی صاحبنظران طی سالهای گذشته فراوان بر جنبش دانشجویی وارد شده و حال که دانشجویان زمینه فعالیتشان را متکثر ساخته و تنوع بخشیدند و از ایفای نقش سیاسی کمی خارج شدند، باز هم این دخترانند که همه کاسه و کوزه ها بر سرشان شکسته میشود. رشد تشکلهای مختلف با کارکردهای گوناگون فضای فعلی دانشگاه را بس متفاوت از گذشته ساخته است. تلاش برای تغییر نه تنها به نقد قدرت و دولت که به نقد جامعه و فرهنگ نیز معطوف گشته است. شاید از دید کارشناسان تجمعات کمتری برگزار شود (گرچه آمارها چنین امری را تأیید نمیکند) که غیر از عامل سرکوب، خارج شدن آگاهانه دانشجویان از قالب فعالیت صرفا سیاسی نیز در آن موثر است، اما این معیار مناسبی برای ارزیابی میزان فعالیت سیاسی دانشجویان نیست. تغییر ترکیب جمعیتی دانشگاهها میتواند یکی از عوامل موثر در دگرگونی نوع و شیوه فعالیتها و فضاهای علمی باشد اما این تحول را نبایست الزاما منفی پنداشت.

در این میان ارائه تعریف دوباره از نوع فعالیت زنان در دانشگاهها با همه فشارها و تهدیدهای آشکار و نهان موضوعیست که جای پرداخت بیشتری دارد. زمانی که حضور دختران در تجمع ۱۶ آذر جلب توجه میکند، این شرکت فعالانه و موثر دختران و طرح مطالبات خود و جنبش زنان، نشاندهنده تحولی در شکستن فضای مردانه است. دختران همان گونه که در اعتراضات حضور دارند، در نشریات، کانونها و انجمنها نیز در پی ایجاد تغییرات هستند. دست کم گرفتن و یا حتی چشم بستن بر کنترل شدیدی که دختران دانشجوی فعال میشوند تحلیلها را دچار اشتباه کرده است. گذشته از فعالین دختر این دانشجوهای غیر فعال هم هستند که تمام لحظاتشان آکنده از سایه قیم مآبانه مسئولین است، خانواده ای که این نظارت را به دولت تفویض کرده. آنان در خوابگاه و دانشگاه با وجود دشواریهای فراوان زندگی میکنند و فردیتشان را شکل میدهند.