Friday, December 05, 2008

حکومت اسلامی را فقط و فقط خود ما و با نیرو و ارادهء و اندیشهء مستقل و منحصر به فرد خود می باید سرنگون کنیم

سیامک مهر
گزارش به خاک ایران
حکومت اسلامی را فقط و فقط خود ما و با نیرو و ارادهء و اندیشهء مستقل و منحصر به فرد خود می باید سرنگون کنیم. در این راه و در این امر مهم، هرگونه تن سپردن به دخالت بیگانگان نه تنها ارادهء ملی ما را سست می کند، راهمان را در سمت و سوی منافع بیگانه منحرف می سازد و در نهایت به مجروح و زخمی شدن هرچه بیشتر روان جمعی و خودباوری ما می انجامد، بلکه آن نظام سیاسی که در پس از حکومت اسلامی پدید آید، بدون تردید آلت فعل قدرت های خارجی خواهد بود. به ویژه آنکه استعمارگران اروپایی در حفظ بیضهء اسلام بسیار حریص و کوشا هستند و هرگز اجازه نخواهند داد که جامعه و فرهنگ خود را از نکبت و زشتی های اسلامی پاک و پیراسته گردانیم
ضرورت خودباوری ملی

از اظهار نظرهای رهبران اروپا و آمریکا و نیز روزنامه نگاران و صاحب نظران سیاسی غرب در قبال مسائل ایران، چنین استنباط می شود که گویا در ایران فقط و فقط یک رژیم سیاسی آنهم در خلأ موجود است و چیزی به نام ملت و مردم ایران وجود خارجی ندارد. به همین دلیل به گونه ای از« تغییر رژیم» در ایران سخن می گویند که انگار توان و ارادهء چنین تغییری تنها در اختیار دولت ها و قدرت های غربی است.

دیوید میلیبند وزیر خارجه انگلیس می گوید:« به نظر تغيير نظام ايران به صلاح نيست، بلكه بايد سياستهای اين كشور تغيير كند. ما با ملت ایران مشكلی نداريم و برای تغيير نظام در تهران نيز نمی كوشيم.»(1)
این سخنان بی سر و ته و بی ارزش، نشان از تفرعن و یکجانبه نگری استعمارگران کهنه کار انگلیسی دارد. به عبارتی دیگر منظور گوینده این است که تغییر نظام ایران به صلاح انگلستان نیست وگرنه برای تغییر نظام در تهران می کوشیدند. یعنی بالقوه این ظرفیت و توانایی و نیرو را در اختیار دارند که اگر تغییر نظام در تهران به صلاح و همسو با منافع انگلستان باشد، بلافاصله چنین خواهند کرد و رژیم اسلامی را بر می اندازند و در این میان مردم ایران برگ چغندرند.

در خبر دیگری آمده است:
« مرکز سیاست های خارمیانه ای سیبان (Saban) در موسسه مشاور شناخته شده بروکینگز در واشنگتن، در گزارش خود که عنوان آن "جاده همزیستی: یک سیاست جدید آمریکا در قبال ایران" است، خواستار آن شده که دولت آمریکا در میان گزینه های تغییر حکومت، حمله نظامی، منزوی سازی و ایجاد رابطه، گزینه چهارم را مدنظر قرار دهد.»(2)
در این مورد نیز« تغییرحکومت» در ایران به ارادهء دولت آمریکا فرض شده است و مردم ایران در این معادله محلی از اعراب ندارند.
و یا در جایی ریچارد هاس می گوید: با این‌ حال دولت بوش مایل نیست از خواست خود برای " تغییر رژیم" در تهران عقب‌نشینی کند.
و توماس پیکرینگ اجزا قابل ‌تصور یک طرح عملی در این باره را چنین توصیف می‌کند:«عقب ‌نشینی از فکر براندازی رژیم ایران، وصل تهران به ساختارهای امنیتی منطقه و پیشنهاد همکاری‌های گسترده‌ی اقتصادی از سوی واشنگتن.»(3)

همچنین رسانه های غربی هرازگاهی و بنا به ملاحظاتی با انتشار اسناد محرمانه و یا پخش گفتگوهایی از رهبران و سیاست ورزان و مسئولین سابق آمریکا و انگلیس در بارهء مسائل ایران، به این فکر دامن می زنند که در سقوط رژیم سابق آنها نقش اساسی داشته اند. از قبیل افشای نقش آمریکا و عربستان در کاهش قیمت نفت در سال های آخر رژیم شاهنشاهی.(4) ( بدیهی است که صحت و سقم این مطالب موضوع این مقاله نیست.)

شوربختانه ما نیز در حل مشکلات جامعهء و کشور خود به کلی استقلال اراده و اعتماد به نفس و عزت نفس خویش را از کف نهاده ایم و منفعلانه چشم به دهان بیگانگان دوخته ایم تا ببینیم که چگونه سرنوشت ما را رقم می زنند.
چندی پیش آقای عباس امیرانتظام فرمودند:« به نظر من در حال حاضر شرايط جهانی برای تغيير در ايران مساعد نيست... من از بازخوردی که از نامه ام به دبیر کل سازمان ملل گرفتم مطمئن شدم که امروز شرايط جهانی برای تغيير در ايران مساعد نيست، مگر اين که اين تغييرات خيلی سطحی باشد.»(5)
و متأسفانه ایشان هیچوقت هم توضیح ندادند که این شرایط مساعد جهانی آیا به غیر از اطمینان به حفظ منافع قدرت های امپریالیستی است؟ بنابر همین نوع از توجیه انفعال ملی، اگر زمانی شرایط جهانی برای تغییر رژیم مساعد شود، به این معنی است که باز هم ربطی به منافع کشور ما نخواهد داشت.

بدون تعارف باید گفت که ایرانیان معاصر غالباً بر این اعتقادند که تا آنجا که به یاد دارند، رهبران و رژیم های کشورشان را یا روس ها می آورده و می برده اند یا انگلیسی ها. از زمانی هم که آمریکا به این آمد و شد پیوسته است، مثلث کاملی ساخته شده که هیچ جایی و هیچ روزنه و ضلع و زاویه ای برای مشارکت ملت ایران در تعیین سرنوشت خود باقی نگذاشته است.

اگر حکومت سنگسار اسلامی، نظام شرور اهریمنی، نه با دخالت بیگانگان، نه با حملهء نظامی، بلکه به دست ملت و به ارادهء ملی و با زور فکری ِ خود ماِ سرنگون نشود، فرونپاشد، مضمحل نگردد، بی گمان خودباوری ملی و اعتماد به نفس ملی ما که تاکنون به شدت آسیب دیده است، چنان صدمه خواهد دید و چنان ضعیف و مخدوش خواهد گشت که نزدیک ترین پیامدش تجزیه ایران خواهد بود. ( توضیح خواهم داد.)

در طی سی سال گذشته، آخوندها و آیت الله ها و اسلامفروشان از یک سو با تبدیل کردن یک ملت به موش آزمایشگاهی اسلام و اجرای مو به موی شریعت و احکام و حدود و آموزه های ضدعلمی، جاهلانه و مغایر و متنافر با واقعیت های انسان و جامعهء انسانی در عصرکنونی؛ با ترویج خرافات مذهبی و با تلاش و تکیه و تأکید بر نقض عاملیت انسان و نقض و کمرنگ ساختن نقش هر فرد در تعیین و تغییر سرنوشت خود و جامعه اش، با اسلامی کردن و تهی کردن تمامی نهادهای اجتماعی از محتوای علمی خود و غرب ستیزی و دشمنی و کینه ورزی با دانش های نوین، نهادهای مدرن و مؤلفه های مدرنیته همچون انسانگرایی و عقلانیت و سکولاریسم و پلورالیسم و دموکراسی... و از طرفی با تخریب کیستی ملی و ایرانی ما، با ستیزه با فرهنگ و سنن اصیل ایرانی و غیراسلامی، با تخریب آثار و نشان ها و سمبل های مادی و معنوی ِ فرهنگ و تمدن ایرانی... به روان جمعی و تعادل ملی ما به سختی و به شدت آسیب زده اند.
در این زمینه مثال و مورد بسیار است، اما به عنوان نمونه می توان از تحریف تاریخ ایران در تمامی متون و نوشتارهای دست پخت حکومت در حوزهء آموزش و پرورش و دانشگاه نام برد. می توان از محروم ساختن یک ملت از تاریخ تصویری خود، اعم از نقاشی و عکس و فیلم و پوستر و مینیاتور و کاریکاتور و امثالهم به بهانهء حجاب سخن گفت. از سانسور و تحمیل خودسانسوری، از محجبه کردن واژه ها در نوشتار فارسی و هنرنویسش، واژه هایی مانند سکس و همآغوشی و برهنگی و رقص و از این قبیل، از حجاب اجباری و دخالت های آمرانه و رذیلانه در روابط شخصی و جنسی مردمان، از سرکوب و نهادینه کردن خشونت در جامعه و اشاعه و همگانی کردن فقر و اعتیاد و فحشای اسلامی که جملگی آسیب های جدی به ذهن و جان و روان ما وارد ساخته است.
ما از تجربهء حکومت اسلام راستین به خوبی دریافتیم که آن پدیده و واقعیتی که به درست و یا به غلط « فرهنگ اسلامی» می نامند، یکی از کارکردهای عمده اش، استحاله و مسخ و مصادرهء هر امر و ارزش و هنجار و عرف اخلاقی و بشری است. هر فکر و فروزهء نیک انسانی، پس از گواریده شدن به وسیلهء اسلام، تفالهء آن به صورت سم مهلکی با پسوند اسلامی دفع می شود. مانند هنراسلامی، ادبیات اسلامی، انجمن اسلامی، مجلس شورای اسلامی، فمینیسم اسلامی، حقوق بشراسلامی، مردمسالاری دینی و غیرو.

واقعیت مخاطره آمیز دیگر، همگامی جمهوری اسلامی با دسیسه های بیگانگان و عوامل و نیروهای ضد ایرانی در منطقه در جهت ایجاد تفرقه و نفاق در میان اقوام ایرانی است. جمهوری اسلامی با دامن زدن به فکر جدایی طلبی در میان اقوام ایرانی و مخدوش ساختن وحدت ملی، در پی کاستن از فشار فزاینده ایست که یکپارچگی و همبستگی ملی حیاتش را به شدت تهدید می کند.
اگر ملت ایران دیر بجنبد و خود را باز نیابد و اعتماد به نفس و نیروهای بالقوهء خود را بازسازی نکند و با همبستگی ملی، ارادهء خویش را در تغییر سرنوشت کشورش به کار نبندد و منفعلانه نظاره گر تحرکات و تصمیمات بیگانگان بنشیند، آنگاه دیر یا زود هر تحول و تغییری که در ساختار سیاسی ایران روی دهد به حساب دخالت و توطئهء بیگانگان نوشته خواهد شد و بزرگترین ضربه به روان جمعی جامعهء ایران وارد خواهد آمد که از آسیب های اشغال و استعمار مستقیم یک کشور کمتر نخواهد بود. آنزمان تئوری توطئه چنان نفوذ و تأثیری در زندگی ما پیدا خواهد کرد که شیرازه های یک ملت را از هم بپاشد و مارا برای همیشه به گونه ای از خود بیگانه، پارانویایی و روانپریش کند که دست انگلیس و آمریکا را حتا در بستر خواب خود نیز مشاهده کنیم. در این صورت بیم آن می رود که استحکام و تعادل روانی یک ملت که پس از بیش از یکصد سال مبارزه و پیکار برای آزادی و استقلال خسته شده است، از هم گسیخته گردد و کشور ایران نیز مانند عراق، مانند افغانستان و سودان و سومالی غرق در هرج و مرجی غیر قابل کنترل تا مرز فروپاشی ملی و تجزیه پیش برود.
حکومت اسلامی را فقط و فقط خود ما و با نیرو و ارادهء و اندیشهء مستقل و منحصر به فرد خود می باید سرنگون کنیم. در این راه و در این امر مهم، هرگونه تن سپردن به دخالت بیگانگان نه تنها ارادهء ملی ما را سست می کند، راهمان را در سمت و سوی منافع بیگانه منحرف می سازد و در نهایت به مجروح و زخمی شدن هرچه بیشتر روان جمعی و خودباوری ما می انجامد، بلکه آن نظام سیاسی که در پس از حکومت اسلامی پدید آید، بدون تردید آلت فعل قدرت های خارجی خواهد بود. به ویژه آنکه استعمارگران اروپایی در حفظ بیضهء اسلام بسیار حریص و کوشا هستند و هرگز اجازه نخواهند داد که جامعه و فرهنگ خود را از نکبت و زشتی های اسلامی پاک و پیراسته گردانیم.

siamakmehr@yahoo.com
----------------------------------------------------------------------
1- http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-48154&nid=haupt
2- http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2008/12/081203_ba-brookings-iran.shtml
3- http://www.iranamerica.com/forum/showthread.php?t=1859
4- http://sarbazan.org/index-Dateien/Page1059.htm
5- http://www.amirentezam.blogfa.com/post-51.aspx