Monday, January 26, 2009

تمثال امام (!) سیزدهم بی‌بی‌سیصد قرص ماه شب چهارده بهار آزادی (!) هم می دونه که خر باهاس چی کنه تا مزدوران بی‌بی‌سیصد بهش "احترام" بذارند

پرده

http://pardeh.blogspot.com/

بی بی سی
طبقه متوسط را

به بازار خرفروشان هدایت می‌کند!

تیتر رو داشته باشید تا باقی‌اش رو حکایت کنم!

حدود سی سال پیش رادیو فارسی بی‌بی‌سی به ملت ایران خبر داد که تصویر... خمینی در ماه افتاده است. حرفی که امروز به نظر ما در حد شایعه‌آی یا خرافه‌ای پیش پا افتاده و حتی مضحک می‌اید، آن شب به یمن اعتبار بی‌بی‌سی تبدیل به خبر شد و میلیون‌ها ایرانی را به پشت بام‌ها کشاند.

رهبریت بلامنازع آیت‌الله خمینی بر انقلاب بیشتر از هروقت در همین شب آشکار و تثبیت شد!
چندروز پیش بالاخره چشممون به جمال تلوزیون فارسی بی‌بی‌سی هم روشن شد. البته بنده که طبق روال معمول پیشاپیش ندیده نقدش کرده بودم، ولی از شوخی که بگذریم چندین نوشته دیگر هم کافی نیست تا حق رسانه‌ای (به مفهوم واقعی!) چنین تاثیر گذار ادا شود.

برنامه‌ای که دیدم به بدرفتاری با مسافران ایرانی در فرودگاه‌ها می‌پرداخت و بازار معمول خر کنی (یا خر رنگ کنی) هم البته برقرار بود. انتخاب موضوع که واقعا برای خودش شاهکاریست! منصف باشیم، اگر بی‌بی‌سی نقطه حساس این جماعت را نداند، پس چه کسی‌ بداند؟
فکر نمی‌کنم گروه دیگری از مردم را بیابید که به اندازه ایرانی‌های طبقه متوسط در مورد خودشان و جایگاهشان توهم داشته باشند. اصلا همین که ما‌ها خود را جزو طبقه متوسط می‌دانیم هم خودش نوعی توهم ‌شده‌است، چرا که اکثریت ما به میمنت وجود احمدی‌نژاد از لحاظ سطح معیشتی به طور واقعی به طبقه پایین‌تر اجتماع فرو غلتیده‌ایم.

توهم ملی اما در فرودگاه بین‌المللی، جایی که نواده کوروش کوله افتخارات باستانی‌اش را روی میز متصدی گمرک باز می‌کند و لاجرم با جایگاه واقعی خویش در جهان امروز مواجه می‌شود، بسیار واضح‌تر به چشم می‌اید.

بی‌بی‌سی البته با این حرف‌ها کاری ندارد. موضوعات اجتماعی را بی‌بی‌سی با نگاهی "شیک و ویترینی" و در سطح ذائقه همین جماعت متوهم مطرح می‌کند. چه می‌گویم، بی‌بی‌سی این برنامه‌ها را در حقیقت به منظور تشدید خرّیت در ماها تدارک می‌بیند! حکایت همان عکسی است که سی‌ سال پیش در ماه نشانمان داد...

مجری انگار که دنبالش کرده باشند، تند و تند با اقسی نقاط جهان تماس می‌گیرد. هرکسی باید در چند ثانیه از تجاربش بگوید. اگر برنامه از بی‌بی‌سی نباشد و یا هدف بی‌بی‌سی خیرخواهانه‌تر باشد، آن وقت می‌توان به ریشه یابی مسئله پرداخت. که موضوع تا چه حد به خودبزرگ بینی (و یا در حقیقت کمپلکس شخصیتی) ما ایرانی‌ها مربوط می‌شود. دارودسته جرج بوش و جنگ دروغین اشان علیه تروریسم جهانی در این جا تا چه حد موثر بودند‌؟ جمهوری اسلامی چه؟ نقش رسانه‌ها در این بین چیست؟ و ...

ولی بخش بامزه‌تر رپرتاژ دقیقا همین جا شروع می شود. مجری از مصاحبه شوندگانش می‌خواهد راه نشان دهند:
" به نظر شما باید چه طور رفتار کنیم تا در فرودگاه‌ها به ما احترام بگذارند!"
به ذهنم خطور می‌کند که چطور است دولا شویم و ... زیر لب لعنت می‌فرستم و تلوزیون را خاموش می‌کنم، کمی آرامتر که می‌شوم به خود می‌گویم در و تخته باید به هم جور در‌‌آید! این برنامه‌های شیک و ویترینی دقیقا برای همین بخش هپروتی و ذوق زده طبقه متوسط ساخته شده‌اند.

... و اگر من هم این جا اتو کشیده صحبت نکنم و بزنم به دنده خریت، بایست بگم: دیگر حالم از بوی گند این جماعت مظلوم که با توهم متوسط بودن، شیک بودن، مدرن بودن، محبوب بودن و با فرهنگ بودن... فریبش می‌دهند، به هم می‌خورد! این‌ها را انگار برنامه‌ریزی کرده‌اند برای سواری دادن و کاریش هم نمی‌شود کرد!