دیشب بعد از مدتها تو ایران تونستم یه کنسرت خوب ببینم. کنسرت گروه کر نوری (که همهء خواننده هاشون از شاگردای محمد نوری عزیز هستند) و اجرای بی نظیر یکی از زیباترین و معروف ترین قطعه های موسیقی یعنی کارمینا بورانا
کارمینا بورانا
قبل از کنسرت وقتی محمد نوری با اون شور و شوق و با اون اشتیاق از آینده ای بهتر صحبت کرد دلم لرزید. نمیدونم چرا حس کردم خیلی دلم براش تنگ شده. هنوز یادمه وقتی یه کاری رو داشتیم با هم ضبط میکردیم چطور با اون سنش از منی که اون موقع بیست و یکی دو سالم بود شاداب تر و سرحال تر بود و هی از استودیو میومد تو اتاق فرمان و میرفت و نت ها رو برمیداشت و با شور و حرارت حرف میزد.
دیشب همه متوجه شدند تربیت کردن به شیوهء درست یعنی چی و شاگردای نوری و ناصر نظر (یه سری دختر و پسر مامانی هفت هشت ساله) سنگ تموم گذاشتند و برای اولین بار کارمینا بورانای ارف رو به طور کامل تو ایران به اجرا درآوردند.
بعد از کنسرت هم پیاده از تالار تا میدون ولیعصر اومدم و کلی از خاطرات اون دوران برام زنده شد. خیلی وقتا صبح ها که میرفتم تالار با بچه های ارکستر پیاده اون مسیر رو گز میکردیم و از همه چیز با هم حرف میزدیم. چقدر خاطره تو اون یه تیکهء بین چهارراه ولیعصر و میدون ولیعصر دفن شده...چه لحظه هایی تو اون مسیر تبدیل به خاطره شدند و چه زود دوباره اون همه یاد و خاطره عین فیلم سینمایی از جلوی چشمای آدم رژه میرند.
رفتن به این کنسرت رو برای اونایی که از موسیقی (اصطلاحاً) کلاسیک لذت میبرند توصیه میکنم
دیشب همه متوجه شدند تربیت کردن به شیوهء درست یعنی چی و شاگردای نوری و ناصر نظر (یه سری دختر و پسر مامانی هفت هشت ساله) سنگ تموم گذاشتند و برای اولین بار کارمینا بورانای ارف رو به طور کامل تو ایران به اجرا درآوردند.
بعد از کنسرت هم پیاده از تالار تا میدون ولیعصر اومدم و کلی از خاطرات اون دوران برام زنده شد. خیلی وقتا صبح ها که میرفتم تالار با بچه های ارکستر پیاده اون مسیر رو گز میکردیم و از همه چیز با هم حرف میزدیم. چقدر خاطره تو اون یه تیکهء بین چهارراه ولیعصر و میدون ولیعصر دفن شده...چه لحظه هایی تو اون مسیر تبدیل به خاطره شدند و چه زود دوباره اون همه یاد و خاطره عین فیلم سینمایی از جلوی چشمای آدم رژه میرند.
رفتن به این کنسرت رو برای اونایی که از موسیقی (اصطلاحاً) کلاسیک لذت میبرند توصیه میکنم