اگر آن نقل قولی که
از مولای متقیان در بین ما شیعیان مشهور گردیده ،
که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد ،
درست باشد ؛
باید دید چگونه است که
در نظام اسلامی که زمامداران ، وظیفه شرعی نسبت به مال و جان و ناموس ملت خود دارند
امکان رشد مفاسد اقتصادی فراهم گردیده
ژست عدالت جويي
در مبارزه با مفاسد اقتصادي
از مولای متقیان در بین ما شیعیان مشهور گردیده ،
که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد ،
درست باشد ؛
باید دید چگونه است که
در نظام اسلامی که زمامداران ، وظیفه شرعی نسبت به مال و جان و ناموس ملت خود دارند
امکان رشد مفاسد اقتصادی فراهم گردیده
ژست عدالت جويي
در مبارزه با مفاسد اقتصادي
آنهايی که مو در آسياب عمر سپيد کردند و در تهران چهل ، پنجاه سال پيش زندگی می کردند به ياد دارند که وقتی با اتوبوس از جاده قديم شميران می گذشتند ، شاگرد راننده ها که به پا رکابی ها معروف بودند با رسيدن به ايستگاه باغ صبا، به طنز و کنايه داد می زدند " ايستگاه از کجا آوردی" که منظور ساختمان بلندی بود در محله باغ صبا که می گفتند : متعلق به رذيس شهربانی وقت بوده است اما از آنجائيکه مردم می دانستند رئيس نظميه با حقوق ماهيانه قادر به داشتن چنين ساختمانی نمی تواند باشد، با کنايه به قانون "از کجا آوردی" نام ايستگاه باغ صبا را با اين طعنه به زبان می آوردند.
در دهه ۱۳۳۰ به دليل آشفتگی های اقتصادی و بی پولی مردم و فقری که گريبان ملت را گرفته بود ، دولت وقت را بر آن داشت لايحه ای را به مجلس ارائه دهد تا در پی تصويب آن ، نوکيسه های مشکوک شناخته شوند و منابع ثروت اندوزيشان مشخص گردد و از همين رو برای دل مشغولی جماعت پرسشنامه هايی در بين رجال و متمولين پخش کردند که نه تنها مردم بلکه مجريان اين طرح قانونی هم باور نداشتند که بتوان کاری از پيش برد درست مانند ماجرای فرمان رهبری نظام مبنی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی که در دهم سال 1380 صادر گردید و از چند روز قبل به مناسبت سال روز صدور این فرمان ، بازاین حکایت تازه می گردد تا بدانجا که روز سه شنبه نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به مناسبت سالروز صدور آن فرمان هشت مادهای ، گزارشی را در صحن مجلس قرائت می کند که در بخشی از این گزارش آمده است، در اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی دولت موظف شده است ثروت های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت و.. سوءاستفاده از مقاطعهکاریها و معاملات دولتی، فروش زمينهای موات و مباحات اصلی و... ساير موارد غيرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند.
سابقه مبارزره با مفاسد اقتصادی در این کهنه دیارحکایت تازه ای نیست و در هر دوره زمامداران وقت ،اگر نگویم از این حکایت با خبر بودند دست کم آوازه آن را در قلمرو خود شنیده بودند مانند رضا خان که وقتی هر روز حاجی مخبر السطنه را می دید پی به گوشه ای از فساد دربار خود می برد چرا که حاجی ( مخبر السلطنه ) وقتی اجازه شرفیابی می یافت، آنقدر دستهایش را به هم می مالید و مدام مبارک است ، مبارک است می گفت تا رضا خان مجبور به پرسش شود و بپرسد چه چیزی مبارک است ؟ و آن وقت حاجی هم مثلا می گفت : پرده های جدیدی که فرمودید از آلمان خریداری شود . و رضا خان می فهمید ، آیرم رئیس نظمیه به اسم خرید پرده ، مقدار زیادی پارچه وارد کشور کرده و مالیات و عوارض هم نداده است و این در زمانی بود که روزنامه ها توقیف و سانسور ، بر همه جا حاکم بود و عجبا که امروز ، در عصر ارتباطات هم که دست کم ، جراید و روزنامه ها می توانند ، نقش حاجی مخبرالسطلنه ها را داشته باشند ، در توقیف و یا در سانسور به سر می برند.
به شهادت تاریخ این کهنه دیار، زمامداران و حاکمان وقت، همواره به فراخور دوره و زمانه خود ، گاه چنین فرمان هایی را برای خالی نبودن عریضه صادر کرده اند که چیزی جز ژست عدالت جویی نبوده است که اگر غیر آن بود ، می بایست در این هشت سالی که از صدور فرمان هشت ماده ای رهبر می گذرد ، دست کم از بین آن همه پرونده مفاسد اقتصادی که به قول ، نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، تعدادشان به ۴۰۰ پرونده محرمانه می رسد ، لا اقل مفسدان همان 60 پرونده قابل رسیدگی را تا کنون معرفی می کردند و هرگز با بهانه هایی چون مشکلات آئين دادرسی که باعث اطاله ی دادرسی میشود، معرفی عاملان را تا قیام حضرت مهدی طولانی نکنند .
اگر آن نقل قولی که از مولای متقیان در بین ما شیعیان مشهور گردیده ، که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد ، درست باشد ؛باید دید چگونه است که در نظام اسلامی که زمامداران ، وظیفه شرعی نسبت به مال و جان و ناموس ملت خود دارند امکان رشد مفاسد اقتصادی فراهم گردیده .نقل است که روز ی کریم خان زند در ایوان مظالم نشسته بود که مردی اجازه حضور طلبید و کریم خان اجازه داد و پرسید : کیستی؟
مرد گفت : مردی بازرگانم که آنچه داشتم ، سارقین از من دزدیدند.
کریم خان گفت : وقتی مالت را دزدیدند تو چه می کردی و کجا بودی ؟
مرد گفت : در خواب بودم
کریمخان پرسید : چرا خواب بودی؟
مرد گفت : چنین می پنداشتم که تو بیداری.