Saturday, May 31, 2008



زنداني سياسي بهروز جاويد تهراني پس از ايجاد تنش و برخورد مسئولان در تاريخ 7 ارديبهشت ماه سال جاري در محل بهداري زندان رجائي شهر کرج که بر سر درخواست داوري مورد نياز آقاي جاويدتهراني جهت درمان خود صورت گرفته بود توسط نيروهاي گارد زندان در تاريخ مذکور مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفته و به نقطه اي نامعلوم ، انتقالي مرموز گرديد . مرموز بودن اين انتقال بعلت بي خبري مطلق از سرنوشت و محل نگهداري اين زنداني تاکنون بود بطوريکه عليرغم شايعه سازيهاي بي اساس هيچگونه خبري از سرنوشت نامبرده حاصل نگرديده بود.

پس از 35 روز انفرادي ، جاويد تهراني عليرغم تمام محدوديتها طي نامه اي کوتاه از سلول ، از وضعيت بغرنج خود خبر داده است ، نامبرده عنوان ميدارد پس از ضرب و شتم شديد در روزمذکور به صورت نيمه بيهوش به سوئيت (نوعي از انفرادي) ويژه شماره 1 زندان رجاي شهر کرج منتقل گرديده است ، مجموعه انفراديهايي که به نام سوئيت وِيژه در زندان خوانده ميشود متعلق به زندانيان بسيار خطرناک ميباشد که تماس آنان با دنياي بيرون در اين مکان کاملاً قطع ميگردد . پس از انتقال نامبرده به انفرادي و از پس درآوردن لباسهاي وي با دادن يکدست لباس آلوده و غيربهداشتي متعلق به بيماران عفوني قرنطينه اي و دادن تنها دو عدد پتو ، وي در سلول انفرادي حبس مينمايند و عليرغم بيماريهاي وي و تحت درمان بودن وي بالاخص بخاطر ضربه مغزي مورخه سال 84 در 209 تمامي داروهاي مورد نياز آقاي جاويد تهراني تا کنون قطع گرديده است . نامبرده از هرگونه تماس تلفني ، ملاقات ، ملاقات وکيل ممنوع شده است . در طي ضرب و شتم وي دچار شکستگي سر گرديده است همينطور براي اعمال فشار بيشتر به نامبرده اجازه رفتن به دستشويي تنها دو بار در طي 24 ساعت داده ميشود .

شخص رئيس زندان رجاي شهر به نام علي حاج کاظم که مسئول اصلي در ايجاد چنين وضعي براي آقاي جاويد تهراني ميباشد در طي بيش از يکماه سلول انفرادي اين زنداني حداقل سه بار به بازديد از وي در سلول پرداخته است و ضمن تحقير نامبرده در در تاريخ 23/2/87 شخصاً جاويد تهراني را در سلول مورد ضرب و شتم قرار ميدهد . بهروز جاويد تهراني هم چنان در اين وضعيت به سر ميبرد.

وضعيت خطرناک و نگران کننده بهروز جاويد تهراني براي اين مجموعه مستند گشته است . اين مجموعه ضمن اعتراض شديد و محکوم نمودن عملکرد ضد انساني مديريت زندان رجايي شهر کرج نگراني عميق خود را از وضعيت بغرنج آقاي جاويد تهراني که در سايه قطع نمودن داروهاي مورد نياز وي هر روز به وخامت ميگرايد اعلام مينمايد و خواستار واکنش مجامع حقوق بشري و رسانه هاي عمومي نسبت به وضعيت وي ميباشد.

دبيرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران

Tel : 021 - 27859131 | Fax : 1-586-816-0537 |


سعید حاتمی: آی ملت، آگاه باشيد که آدرس جديد «ليست وبلاگ‌های به روز شده» هنوز فيلتر نيست



آدرس جديد ليست وبلاگ‌های به روز شده

وقتی ديگه سايت مفيدی نمونده که فيلتر نشده باشه،
از فيلتر شدن «ليست وبلاگ‌های به روز شده» و صفحه‌ی «پينگ» نبايد تعجب کرد.
اتفاقاً به قول دوستان بيشتر باعث افتخاره.

از اونجا که تعداد استفاده‌کنندگان ليست به نصف رسيده، مشخص می‌کنه فيلترکنندگان به هدف اصلی‌شون که محدود کردن دسترسی کاربران هست، رسيدند. ولی خب اگه قرار بود به همين سادگی ميدون خالی کنم که همون پنج سال پيش می‌کردم. پس آی ملت، آگاه باشيد که آدرس جديد ليست و پينگ هنوز فيلتر نيست و اگر هم فيلتر بشه، آدرس‌های جديدتری هم خواهد بود

پس لطفاً آدرس جديد ليست رو جايگزين قبلی کنيد

البته اگر اين ليست و دو هزار وبلاگ موجود در اون رو قابل می‌دونيد



ورجاوند: امنیت ملی! یا کِکِه لا کوکو

ورجاوند
http://varjavand.blogspot.com/


امنیت ملی! یا کِکِه لا کوکو


اصفهانیها مثلی دارند که با لهجه خاص خود ادا کرده و به کِکِه لا کوکو گذاشتن معروف است. این جمله زمانی بکار میرود که شخصی بخاطر جلوگیری از آبروریزی موضوع خاصی را پوشانده و یا آنرا دگرگون و خوش منظر جلوه میدهد.

پس از سی سال سیاه بندی و دروغ ، ابرهای سفید طهارت و تقدیس از روی اعمال رژیم ولایت فقیه به آهستگی کنار میرود و عنوان بچه گول زن امنیت ملی که در حقیقت پرده پوشی و مخفی کردن جنایات ضد بشری تشنگان قدرت و مآل اندیشان دنیوی ولایت شیطانی فقها بود ، واقعیت سیاه خود را نشان میدهد.

علت را میتوان بسادگی در بیدار شدن مردم و از طرفی باز بودن دریچه غیر قابل کنترل انتقال سریع اطلاعات از طریق اینترنت نامید. از گفته های ظاهرا معصومانه و نصیحتی این و آن شارع تا اعمال برملا شده سران در کشتار خودیها و مثلا سقوط مکرر هواپیماهای سران سپاه.

اولین افشاگریهای درون رژیم از دیوانه آدمکش رژیم و یار و یاور خمینی یعنی آیت الله جهنم مکان خلخالی شروع شد که همه کشتارهای فله ای را فرمان و خواسته مستقیم شخص خمینی و دادگاههایی را که ظاهرا خود اداره میکرد کلا نمایش و تبلیغات و پروپاگاند فقهی نمای رژیم ملایان نامید.

پس از مرگ خمینی تمام سعی و کوشش بر آن بود که همه اعمال و کردار و گفتار گذشته پوشیده و سر بمهر بماند. تا مدتی همه چیز بر وفق مراد آیات عظام میگذشت و مقام روحانیت آنان و مزدورانشان همطراز با پیامبران و امامان همردیف بود. تحکیم روابط اجتماعی با ازدواج های فامیلی برای محکم کردن شبکه های قدرت آغاز شد و دختر این ملا با پسر آن داروغه و پسر این مزدور با صیغه کردن مادر ملای جنایتکار دیگری شبکه مافیائی قدرت خانوادگی روحانیت والا مقام! حاکم را فراهم نمود.

نبود شخص با تجربه و جابجائی قدرت و روی کار آمدن حاشیه نشینان ابن الوقت همزمان با روی کار آمدن افیونی کهنه کاری که نه درجه اجتهاد داشت و نه فقاهت میدانست تا مدتی توانست این هاله تقدیس را همچنان بر تارک بارگاه ولایت جلوه گر نماید.

از آنجا که مردم قدری بیدار شده بودند بازار تلقینات خرافات رونق دادند و هر شیخی که مالی را بغارت برده و یا چند بازوی مسلح داشت یکشبه آیت الله شد و فرصت طلب را بجائی رساندند که خود را رابط و ضابط ولی عصر و امام زمان معرفی کردند. تا آنجا پیش رفتند که آیات عظام نا فقیه رهبری را در سایه امام زمان و گرداندن مملکت را بوی نسبت دادند که در حقیقت بالا بردن ملا علی پائین خیابانی به مقام ولایت عصر بود!

پس از آن مرتبا این و آن مزدور از چشم یا از قافله عقب افتاده روی دست دیگری بلند شدند و تحت عناوین مختلف نکته های تاریک قبل از انقلاب تا به امروز را روشن کرده اند. از همه مهمتر آنکه همه اشتباهات و زیاده روی گذشته را نیز بگردن خمینی انداختند.

دیری نپائید که روشن شد آتش سوزی سینما رکس آبادان با خواسته سید احمد دیوانه و با نظارت آیت الله خامنه ای صورت گرفته یا قتل هویدا قبل از دادگاهی شدن بدست آیت الله دیگر. از کشتار زندانیان سیاسی سال 67 تا قتلهای زنجیره ای همواره رد پای آیات عظام یکشبه فقیه شده و یا نیمچه فاقه دیده میشود. کم و بیش مردم فهمیدند آنچه در سی سال گذشته بر آنها رفته و مسئول همه سیاهی های زندگی آنها آیات عظام بارگاه سید علی بوده و هست.

لازم بود برای حفظ آبرو هم که شده بصورتی دست و پای آیات را از اینگونه مقولات دور نگهدارند و نتیجه آن شد که سازمانهای مختلف اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی در هر نهادی سر از آب بدر آورد تا با ایجاد خفقان بیشتر جلوی دهان مردم و بخصوص دانشجویان بسته شود تا معمم آبروی خود را باز یابد!

مجری طرح این بار از ملازمان بارگاه و فرصت طلب مکللی بنام محمود احمدی نژاد بود که یکشبه از تیر خلاص زنی دلاوران کرد به مقام ریاست جمهوری رساندند. تنها کسی که این میان بهره میبرد امام زمان قصر نشین ملکه مادر بود و برای جلوگیری از افشاگری بقیه نیز طرحهای زیادی کشیده شد که یا همه باید طوق بندگی خامنه ای را بگردن نهند و یا همان میشود که بر منتظری رفت و با بر صانعی و شیرازی و توسلی و بروجردی و رئیس تشکیلات پلیسی تهران گذشت.

این روزها بازار داغ خبرهای داغ موضوع افشاگری است. پدیده ای که دیر یا زود اتفاق میافتاد و جبر تاریخ است و حتی با ایجاد سازمانهای بزرگ برای تحریف تاریخ و نعل وارونه زدن نیز امکان سرپوشی بر آن وجود ندارد تا جائی که حتی یکی از خودیهایی که مامور تحریف واقعیات تاریخی (بخصوص تاریخ معاصر) بود از نقشه وزارت اطلاعات و شخص محمدی در بمبگذاری شیراز سخن میگوید و آنرا طرح مستقیم این وزارتخانه میداند ولی اشاره نمیکند که طراح اصلی برای برنامه بسیار بزرگتری این کشتار را درست مانند سینما رکس آبادان براه انداخته تا خود را امام زمان تر نشان دهد.

گویا چنان زمان امور از دست مزدوران ملا علی خارج شده که همان طرحهای کشتار و اعدام دسته جمعی را قصد تکرار دارند ولی غافل از آنست که اینبار نه ساواکی در کار است و نه سرگرد منیر طاهری که قرار است بیگناه اعدام شود تا وقایع را به طاغوت بچسبانند.

امروز مردم با برخورداری از آشفته بازار اختلاف آیت الله ها که در سایه غارت مردم حقایق را حتی بدون بر زبان جاری شدن درک میکنند و مثلا هرگاه دکتر مملی صحبت از مافیا میکند عاقلان میدانند که منظور آنست از ثروتهای دزدیده شده از مردم توسط آیت الله ها یا نوچه گان ایشان که همگی بر سر اهرم های مالی و اقتصادی از شکر و لاستیک و سیگار و لباس و روغن و برنج و گندم گرفته تا لوازم یدکی ماشین و واردات مشروبات الکلی و لبنیات و ابزار الکتریکی و آهن و قولاد و ...... سهم امام زمان قصر نشین و پدر خوانده امت باید پرداخت شود.

همه میدانند وقتی دکتر مملی تهدید میکند یعنی بسلفید وگرنه نام بچه های بد مافیا برده میشود! این مبالغ جزئی! میلیاردی از خمس و زکات واجب شرعی تر است و ممکن است بقیمت آبروریزی و زندان و بدنامی و مصادره اموال و شاید قدری هم کشته شدن منجر شود! مسئول پیدا کردن سر نخ منابع مالی سهم امام پرداخت نشده هم کمیسیون دایمی اصل 90 مجلس دست نشانده امضا شده امام عصر است که تا بوی غارتهای میلیاردی را حس میکند به ارباب پاستور نشین گزارش و دکتر مملی جان هم برای پاک و طاهر کردن دزدیهای سران قوم یا همان آیات عظام یکشبه در گوشه و کنار از برملا کردن باند های مافیائی سخن گفته و با تهدیدی زبانی کیسه پر نشدنی سهم امام را پر میکند.

در حقیقت ملت ایران باید گرانی و گرسنگی و بدبختی و از سرما خشک شدن و رنج و مشقت را تحمل کند تا امام عصر برای بقای خود و با هم منقلی بافور همیشه داغ خود از کیسه همین امت همیشه در صحنه مخارج حزب الله و ترور و بمبگذاریهای مختلف را در خاورمیانه اداره مالی کند.

امنیت ملی بمعنای پاسداری از آب و خاک ایران نیست کما اینکه دریای خزر را با غرامات جنگی عراق یکجا بخشیدند و در عوض حسابهای بانکی آدمکش های انگل خاورمیانه و تروریستهای بین المللی را پر کردند. امنیت ملی یعنی بهر قیمتی که شده کِکِه لا کوکو گذاشته شود و مال و جان آیت الله های فاسد حفظ شود

Friday, May 30, 2008

قداست و عقب ماندگی جمعه گردی های یخچال ناوگان سکولاریسم نوری قمری نو

دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج



قداست و عقب ماندگی جاسازی شده
در جمعه گردی های یخچال ناوگان سکولاریسم نوری قمری نو

" قداست و عقب ماندگی /
تا مرقد طلائی آقا برقرار و چاه جمکران در انتظار نشسته است، نمی توان به رستگاری اين امت اميد بست، چرا که اينگونه اميدها در اينگونه اماکن مقدس تنها در یخچال تاريخ جاسازی شده اند"!

ا. ن. علا
مخترع ناوگان سکولاریسم نوری قمری نو
سکولاریسم نو New Seculairism
http://www.newsecularism.com/Nooriala/053008-demystification.htm
آدینه 10 خرداد 1387 ـ 30 ماه مه 2008
گوی ا. ن. یوز
http://news.gooya.com/society/archives/072275.php

.....................................................
سکولاریسم نو New Seculairismیادداشت سردبیر قداست و عقب ماندگی جاسازی شده در جمعه گردی های یخچال ناوگان سکولاریسم نوری قمری نو





" چرا «سکولاريسم نو؟»/
چرا برای من «سکولاريسم» اينقدر اهميت دارد؟ و چرا مصرانه می کوشم تا صفت «نو» را به آن اضافه کنم؟ ...
آنچه که می نويسم حاصل تجربه ای نيمقرنی است که بايد جائی به بار بنشيند و حاصلی...
اگر شما هم در همين قايق نشسته ايد اين اوقيانوس و اين پارو!

ا. ن. علا
آعلامیه ترکمون زدن «سکولاريسم نو»
سکولاریسم نو New Seculairism
http://www.newsecularism.com/Nooriala/introduction.htm
................................
" بيدار شو!
کشتی ها را ببين
از صبح های نيامده می آيند
و از جزايری
که قلبی از آتش دارند
بيدار شو" !

سرود ملی ماهیگیران جزاير کشور خارج از
کشور حاج خانم شکوه سکولاریسم نوری قمری نو

گوی ا.ن. یوز
http://news.gooya.com/culture/archives/071026.php
پنجشنبه 12 ارديبهشت



Thursday, May 29, 2008

کمپین" آزادی برای روناک صفارزاده و هانا عبدی " بدون هرگونه وابستگی سیاسی ، حزبی و گروهی



کمپین" آزادی برای روناک صفارزاده و هانا عبدی "
بدون هرگونه وابستگی سیاسی ، حزبی و گروهی



هشت نیروی امنیتی در تاریخ سوم مهر ماه سال هشتاد و شش ٬ روناک صفازاده ، بیست و یک ساله ٬فعال حقوق زنان را هنگامی که وی در حال ترک خانه برای رفتن به محل کارش درسنندج بود بازداشت کردند . مسئولین دادگاه هیجده روز پس از تاریخ بازداشت به خانواده اش اطلاع دادند که آنها قرار بازداشت موقت وی را برای یک ماه بیشتر تمدید کرده اند . خانواده صفازاده تا کنون قادر به ملاقات وی نشده اند و همچنین دادگاه اجازه بررسی پرونده را به وکلایی نداده است که حاضر شدند به صورت داوطلب نمایندگی حقوقی پرونده وی را بر عهده گیرند.

همچنین ٬ هفت مامور ٬ هانا عبدی ٬ دیگر مدافع حقوق زنان را پس از خروج وی از خانه پدربزرگش در تاریخ یازدهم مهر ماه سال هشتاد و شش در سنندج بازداشت کردند. هانا عبدی و روناک صفازاده هر دو عضو انجمن زنان کردستان " آذرمهر " هستند . این انجمن در زمینه برگزاری کارگاه های ظرفیت سازی و همچنین فعالیت های ورزشی برای زنان در شهر سنندج و دیگر نقاط استان کردستان فعالیت می کند . آنها همچنین در کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین ناعادلانه جنسیتی فعال بودند . پس از گذشت ماه ها ٬ هم چنان این دو فعال در زندان به سر می برند و این در حالی است که به نقل از مادر روناک ٬ او بیمار است و در شرایط جسمی و روحی مساعدی قرار ندارد و خانواده ی هانا نیز به شدت نگران شرایط او هستند . ما جمعی از فعالین حقوق بشر ٬ فعالین عرصه های سیاسی ٬ کارگری ٬ اجتماعی و زنان در ایران و خارج از ایران ٬ ضمن محکوم کردن هر گونه تعلیق ، اخراج ، دستگیری و پیگرد دانشجویان و فعالین سیاسی ٬ زنان ٬ کارگری و اجتماعی ، خواهان آزادی فوری و بدون و قید و شرط آنان هستیم و از روناک صفازاده و هانا عبدی تا آزادیشان و بازگشتشان به آغوش خانواده حمایت می کنیم



اشخاص حامی

دکتر حسام فیروزی ( فعال حقوق بشر ) - بهزاد مهرانی ( فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ) - حسین رونقی ملکی ( فعال دانشجویی و حقوق بشری ) - احمد سراجی ( فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق ) - کاوه آریا ( فعال حقوق بشر ) - مجتبی لچینانی ( فعال دانشجویی و حقوق بشر ) - مریم افشاری ( فعال سیاسی و حقوق بشری ) - علیرضا فیروزی ( فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ) - کوهیار گودرزی ( فعال حقوق بشر ) -پریسا مزینانی ( فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ) - دكتر لیلی مظاهری ( وکیل حقوق بشر و مهاجرت ) - مجتبی سمیعی نژاد ( وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر ) - نسرین رمضانعلی ( فعال سیاسی ) - علیرضا کرمانی ( شاعر و روزنامه نگار ) - نصور نقی پور ( فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس ) - آیدا سعادت ( فعال حقوق زنان ) - سمانه موسوی - جمشید بهمن - بنفشه رهپو - ویدا براتی ( فعال سیاسی ) - شراره نوری ( فعال سیاسی ) - بهرام نظرنیا (فعال سیاسی) - مهدی سرابی - علی همتی ( فعال سیاسی ) - کاک هیوا ( فعال سیاسی ) - ستاره محمدی ( فعال دانشجویی ) - افشين زارعي ( وبلاگ نويس و فعال حقوق بشر ) - خانواده عزت ابراهیم نژاد - هورتاش یوتاب - فریبا مولوی - فریبا داودی مهاجر ( فعال حقوق زنان ) - فریناز آرین فر - منوچهر کار ورزِ تأتر - پروین ذبییحی (هییت مدیره انجمن آذر مهر و فعال حقوق زنان و کودکان ) - مریم یوسفی - خلیل مومنی ( فعال سیاسی ) - ستار لقایی ( فعال سیاسی ) - مینو همیلی ( دبیر سازمان سراسری پناهندگان ایرانی - بی مرز ) - حسین غلامی - علی رضا اخوان - بیتا طاهباز - کامران طاهباز - سینا انصاری - علی ثمری - کارن جواهری - آرش ناطقی - نسرین چنگیزیان - پویش عزیزالدین - پریسا الوندپور - گیتا صالحی - ابراهیم امدادی - رضا دهقان - علیرضا عسگری - مجید ملکی - آرش جهان بخش - شیما کلباسی - مهدی خان بابا تهرانی - باقر موذن - شیوا مقدم - امیر م. موسوی ( روانشناس و استاد دانشگاه ) - الهه صدر - داریوش آشوری - خرم رشیدی ( روزنامه نگار ) - اردوان ارشاد - شورش ناصری - فرناز جوادیان - انوش محلاتی - رویا همافر - نازنین افشین جم ( فعال بین المللی حقوق بشر ) - سیروس ملکوتی - نسرین بصیری ( روزنامه نگار ) - گروه یاری - اعضای تحریریه ی سلام دموکرات - بینا داراب زند - اوکتای داراب زند - جوزف کر - محمد برزنجه - هومن ابراهیمی - محسن نژاد - آیدین تبریزی - دکتر امیر فرشاد ابراهیمی ( فعال حقوق بشر ) - پرویز داور پناه - پریسا کاکایی ( فعال حقوق زنان ) - افشین امیر شاهی - نازلی سلجقه - بنفشه حجازی - ویدا قنبر پور - فرهنگ تولی - سام قندچي ( ناشر و سردبير ايرانسکوپ ) - قاسم رضایی - آزیتا رضوان - رضا نصیری - نرگس خسرو شاهی - محمد آشور - ستار اميني - محمد بهزادي - سعيد ترابيان - مصطفي تنها – نسيم تنها - مجيد تولايي - عليرضا جباري - منصور حيأت غيبي - هما خداوردي - داوود رضوي - گوهر شميراني - شايا شهوق - كيوان صميمي - مريم ضيا - سيامك طاهري - محسن عامري - مهين علي‌بابايي - عليرضا كرماني - جواد لگزيان - ابراهيم مددي - محمد ميلاني - پويا نعمت‌الهي - افسانه وفائي - ميرمحمود يگانلي - حسين فرشاد بخت - سعيده شهبازي - پروین اردلان - ناهید جعفری - ناهید میراج - افروز مغزی - تارا نژادی - حمید صدر - علی پیچ گاه - فریبا آقا رفیعی - عبدالعزیز مولودی - نرگس قائدی - فهیمه فرسایی - آذین ثمر مند - پروین موسوی - حمید ایرانی - ژاله طالب حریری - آزاد مدیران ( دبیر کمیته کردهای مقیم آمریکا برای دموکراسی در ایران ) - ثریا فلاح ( دبیر کمیته حقوقی زنان کرد در آمریکا ) - نازی عظیما ( روزنامه نگار و خبر نگار رادیو فردا ) - مقصود رنجبر - منیر مظاهری - ضیا فرزانه - ملیحه محمدی ( روزنامه نگار ) - فرانک آیینی - رضا علامه زاده ( فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق ) - امیل ایمانی - علی کبیری - رضا اغنامی - رویا رهبر - محمد بهشتی - مجتبی نظری - فیروزه راد - داریوش نودهی - علی پور نقوی - مرجان نمازی - حسین صفا - ویدا صامعی - نیره توحیدی - رضا علمداری - مهرداد مشایخی - کارگران کارخانه ی ایران خودرو - کاظم صفوی - علی کلایی ( فعال دانشجویی ) - خدیجه مقدم ( فعال حقوق زنان ) - شهربانو جوادیان - سرور صاحبی - داریوش مرادی - گلناز روحی - بهزاد امیری - محمد رضا شاعری - کاوه کرمانشاهی ( فعال حقوق بشرو کنشگر جامعه ی مدنی ) - سمانه خادمی - آرزو احمد زاده - فعالان کرد کمپین یک میلیون امضا - بابک مقدم - مونیکا دالبی - آناهیتا ابراهیمی - یاسمن تورنگ - رویا .م - فریده .د - نادر تهرانی - رضا معماریان - ولید جمعه -بیژن حکمت - شکوفه منتظری - حمید برونوند - زهره شیشه - آرش آروین - علی قلی زاده - اختر قاسمی - انور میر ستاری (رئیس فدراسیون اروپرس و تلاشگر حقوق بشر در ایران ) - سید سراج الدین میردامادی ( روزنامه نگار و فعال حقوق بشر ) - فریده عابدی - بابک ظهری - محبوبه منصوری - شهرام عباس آبادی - علي آينه - بانو فريد - سپیده طاهری - امید نور - آرش سیگارچی ( روزنامه نگار ) - سیروس اردلان - منصوره شجاعی - مزدک بامدادان - گوهر شمیرانی - علی رضا جباری - شهلا نوری ( فعال جنبش زنان و عضو سازمان آزادی زن ) - خسرو خواجه نوری - زهره شجاعی - اکی مجاری - علی صمد - جعفر حسین زاده - منوچهر شفائی ( روزنامه نگار و فعال حقوق بشر ) - رباب محب - کاظم هاشمی - ایرج ادیب زاده - ناهید میرحاج - آرش سهامی - سیروس صالحی - نرگس عظیمی - رای گیلوی - دارا عزیزی - حجت نارنجی - نیلوفر بیضایی - ناصر مستشار - شایان سوام - مهناز آریا - زهره آریا - مهرناز آریا - اقدس حسامی - زری حسامی - کیانا نومان - حسن آریا - ساناز رجا - امید فرزان - نوید فرزان - عباس سماکار ( فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق ) - هما احمد زاده - شیرین مهر - صبا نجفی - سیامک ستوده - آزیتا مختاری - علی صادقی - میثم اشتری - صبا مهر - سیما مهر - سیمین مهر - کیمیا مهر - علی رضا مهر - غلامرضا زنگنه - دکتر بهمن نیرومند - داوود نواییان - ژیلا فرجی - یادی فرنوش - هما مرادی عجم - شهاب فیضی - بهزاد مهرانی ( فعال حقوق بشر ) - مریم وایی - دکتر محمد رضا صفایی - نیلوفر شمیرانی - كيوان مهجور - سارا دهکردی - شورش مرادی ( فعال مدنی ) - ناصر نیچلانی - فرود سیاوش پور - مرجان ابروانی - بهرام عباسی - رز سامی - ویکتوریا آزاد ( فعال حقوق زنان و فعال سیاسی ) - جواد قاسم آبادی - منوچهر فاضل - پریوش نوروز - حسن نادری - محمود صفاریان - امیر هوشنگ برزگر - کمال دماوندی - شهلا بهاردوست - سیاوش عبقری - شهلا عبقری - جعفر صدیق - اسد مزنبی ( روزنامه نگار مستقل و نویسنده ) - سیاوش اوستا - مریم اسفاری - فریبا مولوی - دکتر حسن زهتاب - مهدی حویزی - بهزاد پیله ور -مهرداد درویش پور - عسل پیرزاده - بیژن پیرزاده - علی افشاری - رضا فانی یزدی - ثریا حاتم - شهناز بیات - رها نيكو - خسرو دريائي - شهرام قنبري - فرشته گل پرور ( فعال حقوق زنان ) - ويدا فرهودي - لادن شريف - عسل پهلوان - حسام منيري - جعفر حسيني - ناصر فرجادفر - منيره كاظمي - آزیتا سلیمانی - مریم محمدی - زیبا گلچهره - علی آقایی - ناهید باقری - رضا مرزبان - محمد اعظمی - فخری زرشگه - آسو صالح - رضا باقري - مرداويج زياري - صادق ملكوتي - پوران كريمي - حسن رحيمي - شاهين انزلي - فريد اسچويچي - هژار برنجي - شبنم نوزادگجين - عثمان برهمند - مهيدين پلاني - جميله برنجي - عباس شكري ( روزنامه نگار ) - فاتح مردوخ - حسين منتظر حقيقي - اسماعيل شبان - ابوتراب ابوترابي - رضا رحيم پور - هوشنگ ناصري - هوشنگ بيات - دكتر منصور بيات زاده - رزا حسامي - محمد ایزدی (روزنامه نگار) - ژنه‌ کوردێک - آرش نیکا دل - عه لی - حسن عربزاده حجازى - محسن خاتمی ( مترجم آثار سانسور نشده از آواتار مهربابا و اشو ) - به‌دری ته‌وحیدی - ریکخراوی مافی ژنی کورد مافی مرۆڤ - شهلا عبقری - الناز انصاری - رضا مرزبان - شیدان وثیق - مریم یوسفی - مینا جعفری - الناز ناطقی - افروز مغزی - رکسانا ستایش - پریسا کاکایی - آرش سهامی - جیران مقدم - نیلوفر گلکار - بهزاد پیله ور - حمید حمیدی - نسرین حمیدی - شیرین ناجی - سیمین دها - محبوبه حسین زاده - فرانک فرید - فراز یکتا - سمانه مرادیانی - وبلاگ حق - ژیلا بنی یعقوب - بهمن احمدی امویی - اردوان ارشاد - نیلوفر مهدیان - پروین موسوی - مارال فرخی - نیلوفر انسان - سوسن طهماسبی - تارا نجد احمدی - نازلی فرخی - فرناز صیفی - سایت صدای مردم - مونا محمد زاده - حمید آزرم منش - پیمان محتشمی - سایت جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران جنوب کالیفرنیا - مهدی امینی - حسین مرادی - سارا مرادی - علی پناهی - رضا آدمی - میلا مسافر - سهیلا لیندهرست - شهلا مسافر - هوشنگ دیناروند - اعضای کمیته دفاع از زندانیان سیاسی در برلین - مسعود شب افروز - بابان سکزی - جلوه جواهری( فعال حقوق زنان ) - طلعت تقی نیا ( فعال حقوق زنان ) - ناهید کشاورز ( فعال حقوق زنان ) - پروین ضرابی ( فعال حقوق زنان ) - ویدا بیگلری ( فعال حقوق زنان ) - فخری نامی ( فعال حقوق زنان ) - سعید سلمانی - امید عبداللهی - رضا حریری - آمادور نویدی - زارا امجدیان - فریبا داوودی مهاجر - اکبر عطری - علی افشاری ( فعال سیاسی ) - ماه منیر رحیمی - امیر حسین گنج بخش - محسن سازگارا ( فعال سیاسی ) - محسن رضایی - آذر محلوجیان - فریدون رمضانی - کاوه ابدالی - مهدیه شیراج - فرانك فريد - فراز يكي تا - منوچهر فريد - هما كاوياني - ليلا صحت - اكرم خيرخواه - علی بهرامی - حسین لاجوردی - رویا کاشفی ( فعال حقوق بشر ) - دکتر شکر فلاح - نوشین جوادیان - صفا علی صنعتی نیا - سمیه میرزایی - ناهید خیرابی ( فعال حقوق بشر ) - دکتر داور پناه - ایران پرورش - خشایار رخسانی - فیروزه فولادی - فاطمه گوارايي ( فعال حقوق زنان ) - وحید . الف - صدیقه میرکی - انوشه ضرغام - اسماعیل عنایت اصل - گیتی سلامی - رزا قراکورلو ( وکیل حقوقی ) - صدیقه جعفری - شهلا شفیق - هما وثوقی - رضوی - رضا کریمی دره شوری - مژگان ثروتی - صادق شکیب - رزگار بانه - شاهین دوستدار - ناهید صادقی - مونا علی خواه - سارا سیجانی (عضو انجمن زنان آذرمهر ) - روزبه كریمی - مرتضی معیری - یاسمین معیری - مسعود حقیقت فر ( فعال سیاسی و روزنامه نگار ) - مهناز خاضعی - على بهرامى ( عضو سازمان خه‌بات كردستان ايران ) - وريا محمدي - اکرم موسوی - مهشید پگاهی - میرزا آقا عسگری - رحیم حسنی تبار - مهندس کریم پورحمزاوی ( فعال حقوق بشر ) - احسان دهکردی - آزاد ولد بیگی - آرش مهدوی - شیوا بوداغ زاده - مهین زونوسی - رضا خان مرادی - ماریا مرادی - حبیب شمس - سرگل هاشمی - مهر انگیز کار ( فعال حقوق زنان ) - ملودي تزري - گلاویژ حسینی - داناک یگانگی - علی چاهان ده - ژیلا بنی یعقوب - بهمن احمدی امویی - مینا جعفری - ناهید نصرت - هدی امینیان - عیسی خان حاتمی - حسین جوادزاده - علی رضا محسنی - مرجان کسمایی - اسد احمد زاده - دکتر شاهین نوایی - فاروق مدرسی - آرش امیری - فریبا بایرامی - ناصر ودودی - بیتا ایرانی - سلیمان بایزیدی ( روزنامه نگار و داستان نویس تبعیدی ) - هادی جواهری لنگرودی - گلناز غیرابی لنگرودی - مریم شاهمرادی - رفعت رنجبران لنگرودی - یوسف پویا - امیر جواهری لنگرودی - هوشنگ گلاب دژ - نامق هه‌ورامی - سمکۆ محه‌مه‌د - سدیق محم - روناک شوانی - ره‌سوڵ به‌ختیار - سالار بابه‌ شیخ - زۆزک تاهیر - هێمن ره‌شید - هێمن رانیه‌یی - تاڤگه‌ عه‌لی - دڵزار حه‌سه‌ن - شۆڕش علی - وریا حسن - دالیا فتاح - سۆران قادر - نرمین شێخ - روناک حمد - مهتاب شریف - تارا توفیق - گوڵاڵه‌ جاف - حسیبه‌ مارف - کژال زامدار - کاوه‌ رحیم - گۆران محمد - ژاله‌ هورامی - کانیاو علی - زایله‌ کاروان - شنۆ فتاح - ریزان کاوه‌ - نشمیل بختیار - میدیا ستار - نامدار شریف - نوروز نامق - داستان ستار - زینب قادر - سۆزیار کمال - چیمن سوران - سروه‌ سابیر - چراخان خسرو - سۆزه‌ مجید - سازمان کامران - گۆران کریم - مه‌رزه‌ سابیر - تارا تارق - تابلۆ تارق - ژینۆ سردار - دانیار فخرالدین - داناز ریبوار - هه‌ڵۆ مجید - هاوین مجید - دلنیا سیروان - ژین سیروان - زین سیروان - مه‌م برادۆستی - گوڵبهار ناسر - ره‌هه‌ند نوزاد - سه‌وزه‌ ئازاد - ریبوار هیاس - کۆچه‌رعزیز - ته‌حسین ته‌ها - له‌تیف فاتح - عارف جبار - ساروه‌ند کاکائی - ئازاد علی - جمال حه‌مه‌ علی - کامل قادر - سریاس ئومر - هه‌رسین کۆیی - زلیخا خسرو - زیاد تالب - سه‌میر سه‌لیم - زانکۆ زاهر - نه‌به‌ز زانا - زازا هه‌ورامی - بهنام زندی - مانی ( شاعر و نویسنده ) - سمین مرعشی - مهسا شکرلو - ملیحه رزازان - مانی حکیم - کیومرث حکیم - سودابه سیرجانی - روشنک قریشی - امبر حسین بهادری - چنور قادری - ندا زردارا - نیکزاد زنگنه - رضا خان مرادی - افسانه گودرزی - زهره ارزنی - نسترن امجدی - آرش نصیری اقبالی - مدیحا صوفی - جمشید آیین دار (کمپین کرج ) - میهن جزنی - حسن افشار - امیر یاشار جوانبخت - محبوبه عباسقلی زاده - منيره جوان - امير جوان - آريا سرمدي - شيوا كاتوزيان - شراره كاتوزيان - شهرزاد كاتوزيان -امرالله ابراهيمي - پيمان سلحشور - محسن مبيني - طاهره حسيني - مریم امیری - يحيي دونداري - فرزاد عزیزان - اعضای انجمن حمايت از حقوق دمکراتيک زندانيان سياسي - فضائل عزیزان ( دبیر اجرایی انجمن حمایت از حقوق دمکراتیک زندانیان سیاسی ) - رویا نوزدهی - فریال فرشچی - کاوه الماسی - بدیعه کریمی - سیاوش صمیمی پور - رضا مصطفی سلطانی - جمال رحمتی - شه‌وبو مهتدی - هاشم رضایی - صالح کمالی - محمد معین قره باغی - فايزه صالحي - علي مصطفي زاده - محمد مهتدی - پشکو مهتدی - شیرین مومنی - سیمین وخشوپور - مریم رضائی - میترا بیگدلی - نشمیل احمدی پور - احمد اسکندری - کمیته کارگران اخراجی و بی کار تهران وحومه - فریده یزدی - هژیر پلاسچی - زهره امین - بامشاد تابناک - مریم مرادی - مریم سارویی - ندا منشی - سمیه رشیدی - شمسی سلیمانی - جلال حسینی - سیفه‌ حسینی - مسعود عظیمی - علی اکبر چنگایی - ساناز جوادی - مرجان افتخاری ( فعال سیاسی ) - رضا مرزبان - سیامک موید زاده - منوچهر امری - باقر پیری - رئوف حسن زاده - غفور محمدی - سعید بهمنیان - رحیم فیض الله بیگی -



نهاد های حامی :

کمیته مبارزه با سانسور در ایران - تشکل بین المللی نجات ایرانیان ایران اس او اس - کانون زنان جامعه ایرانیان متحد - جامعه ی ایرانیان متحد - کمپین یک میلیون امضا در کویت - تلویزیون مهر پارس - شبکه جهانی پارس - سازمان خه‌بات كردستان ايران - سازمان سوسياليست هاي ايران - کمپین آزادی صالح کهندل

وبلاگ های حامی :

قاصدک - بابک خرمدین - آزادی بی بها نیست - الفبای سرخ - نوشته های علی رضا کرمانی - رهجویان گمنام - دردنوشت - خاک پاک - حقوق انسان - وب نوشته های علی همتی - شراره های آزادی - کاک هیوا - کاندیش - انديشه هاي سياسي - راهي به رهايي - لاله سرخ کوی دانشگاه عزت ابراهیم نژاد - وب نوشت فریناز آرین فر - سیاوش اوستا - مافی ژنی کورد - ئاژانسی مانشیت - حق - احترام آزادی - اشتراک - کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان - نوری بر کورسوهای تاریکی - ریکخراوی لاوانی کومله بالی ریفورم له سنه - نیک نوشت - حرفی برای نگفتن - حرف های گدا و فقیر - حواری خورشید - زن زمینی - آخرین ترانه ی باران - وب - آ - ورد

سایت های حامی :

وب سایت خبری لج ور - وب سایت خبری کاک هیوا - وب سایت صدای مردم - وب سایت آرش سیگارچی - وب سایت رضا فانی یزدی - وب سایت ویکتوریا آزاد - وب سایت سیاوش اوستا - وب سایت گزارش - آوا ایران - ریکخراوی مافی ژنی کۆرد مافی مرۆڤ - ایران ب ب ب - هه لو يست - داريوش اقبالي - آينه - بهبودي - مالپه ری مافی ژنانی کورد ، مافی مرۆڤ - سازمانی خه بات ی کوردستانی ئیران - بــــــه‌خێربێن بۆ ماڵپه‌ری

تبریک و یاسین دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج به "گوش" مخترعین و مخترعات سکولاریسم نو و چه و چه

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويندwww.pasargadfoundation.com
دارالترجمه زبان یاجوجه و ماجوجش
http://che-0-che-0-che.blogspot.com



یاسین "قرض" گرفته شده،
"پاسخ" نمیده؟
.....................




هر چی هم می‌گی بابا نمی‌خوام، عمو!... عمه!.. نمی‌خوام!... دوستانه می‌گی، مؤدبانه خواهش می‌کنی، آمرانه می‌گی، بی‌ادبانه می‌گی ... یاسین به گوش خر خوندنه!... بازم از صدتا آدرس و به صدتا اسم همون‌‌ حرفهای تکراری رو برات می‌فرستن...


یاسین های دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج
متاسفانه اثرنکرد که نکرد (طی یک سال و اندی / از یلدای پیرارسال).
یاسین فوق الذکر را دارالترجمه
یاجوج و ماجوج
بازم به ناچار "قرض" گرفته است





From: miras pasargad
Date: 2008/5/28
Subject: Bonyad Miras Pasargad




Happy P.H.F. Anniversary

ÓÇáÑæÒ ÊÇÓíÓ ÈäíÇÏ ãíÑÇË �ÇÓÇÑ�ÇÏ ÔÇÏ ÈÇÏ




::::::::::::::::::

From: <phf@pasargadfoundation.com>

Subject: Saal 1387-2547

1387, the year of Iranian cultural and natural heritage

سال 1387 خورشيدی (2547 ) «سال ميراث های فرهنگی و طبيعی ايران» است

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويند

Shakhsiyat haa ye farhangi va ejtemaie be porsesh haa ye "Bonyad Miras Pasargad" pasokh migoyand

www.pasargadfoundation.com

smirzadegi@gmail.com

www.savepasargad.com

................



Happy P.H.F. Anniversary

ÓÇáÑæÒ ÊÇÓíÓ ÈäíÇÏ ãíÑÇË �ÇÓÇÑ�ÇÏ ÔÇÏ ÈÇÏ



فرهاد حیرانی : خمینی رفت اما سنگینی نامش را همراه نبرد و تا زمانی که این سنگینی بر دوش مردم باشد ، نباید امید به بهبود وضعیت ( جامعه ) ایران داشت

تقویم تبعید
فرهاد حیرانی

http://farhadheyrani.blogspot.com

خمینی رفت
اما سنگینی نامش را
با خود نبرد



نمیدانم کدام کودک مشهدی یا ایرانی را می توان یافت که خاطره ای از خمینی را در ذهن داشته باشد تا بتواند آن خاطره را به تصویر کشد.

خمینی رفت اما سنگینی نامش را همراه نبرد و تا زمانی که این سنگینی بر دوش مردم باشد ، نباید امید به بهبود وضعیت ( جامعه ) ایران داشت .

مطمئنا هنوز از یاد نبرده ایم غوغای فراوانی که در انتخابات خبرگان رهبری پیش آمده بود و گروهی نظر مردم را در حکومت شرط نمیدانستند و گروهی دیگر مشروعیت حکومت را مستلزم تائید از سوی مردم فرض میکردند .
جالب اینکه هر دو گروه برای اثبات نظر خود کتاب صحیفه نور خمینی را زیر و رو می کردند تا جمله ای از خمینی بیابند برای تائید نظرشان.

بگذریم ، امروز باردیگر به حال کودکان وطنم افسوس خوردم که بازیچه معرکه گردانی شده اند که برای اثبات نوکری و خوش خدمتی خود از هیچ کاری روی گردان نیستند .

کاش بجای کودکان ، از بزرگ سالان تقاضا میکردند تا آنچه از خمینی برایشان تداعی می شود را به تصویر کشند.

مطمئنا مسابقه جالبی خواهد بود و درس عبرتی بزرگتر برای سردمداران فعلی حکومت ایران تا بدانند چه در پیش خواهند داشت ، به فرض آنکه قبل از عزرائیل ، بدست مردم نیفتاده باشند.

با شنیدن نام خمینی ، چه تصور و تصویری در ذهن شما نقش می بندد ؟
لطفا آنرا روی کاغذ ترسیم کنید و برای روابط عمومی شهرداری مشهد ( که برگزار کننده مسابقه نقاشی کودکان برای خمینی ست ) بفرستید .

Tuesday, May 27, 2008

روی مدار زندگی: خرمشهر را خدا آزاد نکرد


روی مدار زندگی
http://brefuge.wordpress.com/




خرمشهر را خدا آزاد نکرد…



خرمشهر را
نه خدا
آزاد کرد
نه دعا و فرمان‌های مدعيان

خرمشهر را
خون آزاد کرد
انسان
و کشته‌هايی
که بی‌پناه
افتاده بودند در بستر خاک و خون
زير رگبار گلوله‌هايی بی‌فرجام

نه؛
نه خرمشهر را
نه هيچ‌کجا را
خدا آزاد نکرد


ایران" نوین" ملیح جوک خارج از "کشور" عالیجناب صورتی ریش و شرکا

دارالترجمه یاجوج و ماجوج

http://che-0-che-0-che.blogspot.com/




"سوغاتی های"
"ایران (_!_ ) نوین (_!_ )"
آسید ا.ن. آقای
". و ز " و رادیو " . و ..نه"

.............

آن مرد باز هم آمد...
آن مرد بسیار مشکوک باز هم آمد....
باید چند روزی صبر کرد!
ما که 30 سال است در صبر و انتظاریم !
دو سه روز هم
برای سوغات این مرد صبر می کنیم" ...؟؟؟؟

آسید ا.ن. آقا
ایران" نوین" ملیح جوک خارج از "کشور" عالیجناب صورتی ریش و شرکا
http://irannoveen.blogspot.com/2008/05/blog-post_27.html
سه شنبه 7 خرداد 1387 - 27 مه 2008
....................


ایران نوین ...تمرین..
.............

" بدان ایدک الله فی الدارین ... آن ده میلیون نفری که
به هاشمی رفسنجانی رای دادند، اینها پشتوانه بزرگ رفتار عقلانی جامعه ایران در سی سال گذشته اند …
لطف روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد"!

آسید ا.ن. آقا
گویای ا .ن. لاین
http://news.gooya.com/nabavi/archives/035516.php

Monday, May 26, 2008

پنگوئن 101: شرایط زمانی و مکانی، مصلحت را چنین مقرر می کرده تا "موقتا" مردم "حقیقت" را ندانند و با مشتی "داستان کودکانه" سرگرم باشند

Mein Foto

پنگوئن 101


درباره خائن نبودن بنی صدر
و حقایقی که نسل ما نمی بایست بداند!




در خبرها داشتیم رئیس سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین وزیر پیشین وزارت دفاع دولت جمهوری اسلامی در برنامه های جداگانه صدا و سیما، صفت "خائن" را برای اولین رئیس جمهور تاریخ کشور ایران مناسب ندانسته اند و مدعی شده اند اساسا عملی که ردی از "خیانت" بتوان در آن یافت، در کارنامه "بنی صدر" وجود ندارد و آنچه هست؛ برنامه ها و نقشه هایی است که فقط در مرحله اجرا شکست خورده اند!

دیگر، به تدریج شنیدن و خواندن این گونه مسائل برای امثال من (کسانی که سال های آغازین انقلاب را تجربه نکرده اند) تبدیل به عادت شده است. عادت به مواجهه با حقایقی در تضاد آشکار با آنچه که در رسانه ملی و کتاب های کسل کننده تاریخ راهنمایی و دبیرستان به ما آموخته بودند و از هر سو برایمان با آب و تاب بیشتر تکرار می کردند.

نمی دانم در این بیست سالی که مرتبا مجریان "رسانه ملی" در برنامه های "کودکان" و بزرگسالان، کودکان و نوجوانان را با داستان رئیس جمهور خائن و جاسوسی که مفتضحانه و با لباس زنانه از کشور فرار کرد، سرگرم می کردند، آقایان رحیم صفوی و شمخانی کجا بودند. شاید مسئولیت هایی که هر کدام چند سالیست از ادای آن ها رهایی یافته اند تا به امروز فرصت گفتن این حقیقت را برایشان نگذاشته بوده. یا شاید در خانواده آن ها خبری از کودکی که در سال دوم دیستان در جواب سوال مامور اعزامی اداره آموزش و پرورش، بنی صدر خائن را جاسوس "آمریکا" بداند، نبوده باشد. بله حتما آقایان صفوی و شمخانی لبخند "ظفرمندانه" آن آقای مامور را هنگام شنیدن پاسخ بدین قاطعی از "کودکی چنین خرد" ندیده باشند، لبخندی نمایانگر رضایت از "نهادینه شدن" ارزش های نظام در نسل سوم یا چه می دانم چهارم انقلاب! آقایان نمی دانم آیا فکری برای خنده قهرمانانه و صادقانه آن کودک که هنگام دریافت پاداش (همان تقویم پلی کپی و رنگ و رو رفته که دنیایی ارزش داشت) کرده اید. خنده ای "صادقانه" که امروز فدای "مصلحت مزورانه" شما و دوستان شما شد!

نسل ما خیلی از حقایق نباید می دانست. نسل ما، باید بعد از هجده سال می فهمید که شش سال از هشت سال جنگ که برایمان مقدس نمایانده بودند، برخلاف میل رهبر"کبیر" انقلاب ادامه یافته بود. و خیلی از حقایق دیگر که گفته شده است و گفته خواهد شد. تازه امروز باید بفهمیم که در این سال ها تمام آنهایی که وظیفه داشتند حقایق تاریخ را برای ما بازگو کنند، به ما "دروغ" گفته بودند.

نسل ما به تازگی و آرام آرام با حقیقت افسانه هایی که برایش ساخته بودند آشنا می شود. و جالب آنکه، حقایق را باید از زبان خود افسانه سرایان بشنود. نام های آشنایی هستند؛ هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی، رحیم صفوی، شمخانی و هادی غفاری و ... نام های آشنایی است برای آن ها که این افسانه ها را ساده انگارانه پذیرفته بودند. البته افسانه سرایان، برای خود نقشی در تولید این سناریو قائل نیستند ... (تازه این نام ها شجاعت بیان حقیقت را داشته اند، بسیارند کسانی که حاضر نیستند دست از سر آن افسانه ها بردارند!)

اتفاقا امروز استاد انقلاب در کلاس درس مشغول سخنوری در مناقب رهبر"کبیر" انقلاب بودند. به جمله معروفی اشاره کرد از قول رهبرکبیر: "آمریکا از انگلیس بدتر است و انگلیس از آمریکا، اما شوروی از هر دوی آن ها بدتر است". ناگهان صدایی از انتهای کلاس استاد را لحظه ای به سکوت واداشت "پس چرا امروز برعکس این گفته عمل می شود؟" استاد که قافیه را باخته بود، بعد از مِن مِنی طولانی و ذکر مقدمه ای، گفت: باید شرایط زمانی و مکانی را در نظر داشت!

بله، آقای صفوی و آقای شمخانی؛ احتیاج به نگرانی نیست. به هرحال ارزش های انقلاب در نسل سوم (یا شاید چهارم) انقلاب نهادینه شده است. ما می دانیم که شما از روی عمد بیست سال به مردم که دروغ نگفته بوده اید. شرایط زمانی و مکانی، مصلحت را چنین مقرر می کرده تا "موقتا" مردم "حقیقت" را ندانند و با مشتی "داستان کودکانه" سرگرم باشند.

اصلا مگر خدا "شرایط زمانی و مکانی" را برای چه آفرید؟!!

Friday, May 23, 2008

مسیح علی نژاد: مردانگي كنيد با لباس و نشان و درجه‌هاي مشخص خودتان بياييد . نكند بدقولي كنيد و با "لباس شخصي" بياييد

چهارمين وبلاگ
مسیح علی نژاد
http://masihalinejad4.blogfa.com/

همين فردا همه ما يك جا جمع مي شويم و براي اينكه ميل مبارزه و پاسداريتان كامل تر ارضاء شود، يك جا ببنديد مان به تير و خلاص. وعده ما ميدان آزادي ، خيابان انقلاب يا خيابان جمهوري؟ كدام؟ ما با لوگوي وبلاگ ها و وب سايت هايمان مي‌آييم ولي انصافا مردانگي كنيد و شما هم با لباس و نشان و درجه‌هاي مشخص خودتان بياييد . نكند بدقولي كنيد و با "لباس شخصي" بياييد ؟


شليك به وبلاگ نويسان در ميدان آزادي تهران


سرداران رشيد، برادران عزيز، مهرورزان شفيق ، حارسان مباني اسلامي و پاسداران اصول ارزشي! به كنج و كناراين ديار زار نشسته‌ايد و به خيالتان با فيلتر و فلج كردن چند سايت و وبلاگ، ايران و اسلام و جمهوري ناب تان را از خطر رهانده‌ايد؟ ولله جز كج اخلاقي و كج انديشي هيچ نامش نيست كه اختيارتان داده‌اند و حقوقي بخور و نمير تا بنشينيد در خلوتي و به آني فتواي مرگ و ويراني براي اين و آن صادر كنيد و بعد برچم پيروزي برافرازيد و مشعوف و مغرور، يكديگر را در آغوش بكشيد و فرياد الله و اكبر سر دهيد.

حق هم داريد وقتي سردار فرهنگي تان صفار قهاريست كه قوه قهريه را بر هر كار فرهنگي ارجح مي داند، وقتي جماعت رسانه اگر در مدح او وهمتايان اش ننويسند بي شك پياده نظام دشمن هستند و لجن پراكني مي كنند بايد هم سربازان چنين سرداري هر روز به سمت دهان نيمه باز و حيرت زده ما شليك كنند.

شليك كن برادر! حالا كه چشم در چشم هم ميهن خويش هم كه مي شوي باز شرمي نيست و راز ماندگاري ات را در مرگ ديگري مي بيني، هيچ عيبي ندارد، شليك كن. يك نفس شليك كن و دست از ماشه برندار كه ممكن است يك دقيق اضافه نفس كشيدن اين وبلاگ و چند سايت ، خانه ات را براندازد. آخر ما براندازان بي سلاح را چه به اعتراض. من يكي كه دستهايم را بالا برده ام و تسليم مرام و منش جنگجويانه مهرورزان نازنين ديارم هستم. سرم هم برود باز هم جاي شكرش باقيست كه جماعتي شعف سرازير مي شود از نگاهش .

اين چهارمين وبلاگ است كه خرده روزنامه نگاري چرخش را راه مي‌اندازد و شما انگار كه لشكري را نشانه رفته باشيد ، توپ و تانك و مسلسل گرفته‌ايد به سمت اش. آرام برادر! شتاب نكن. با يك تير هم ما خلاص مي شويم با اين تفاوت كه سخت جانيم و دوباره دوره مي‌افتيم در شهري كه قلندرش جز قلدري نمي‌داند اين روزها. باشد قلدري كنيد . ببنديد. بزنيد. مرا . دوستان ام را. روزنامه نگاران را . نویسندگان را. فعالان را زنان را و اصلا هرکس که خوشتان نیامد را . اصلا شما يك فراخوان بدهيد به نام" گردهمايي وبلاگ نويسان در ميدان آزادي". همين فردا همه ما يك جا جمع مي شويم و براي اينكه ميل مبارزه و پاسداريتان كامل تر ارضاء شود، يك جا ببنديد مان به تير و خلاص. وعده ما ميدان آزادي ، خيابان انقلاب يا خيابان جمهوري؟ كدام؟ ما با لوگوي وبلاگ ها و وب سايت هايمان مي‌آييم ولي انصافا مردانگي كنيد و شما هم با لباس و نشان و درجه‌هاي مشخص خودتان بياييد . نكند بدقولي كنيد و با "لباس شخصي" بياييد ؟ اصلا هرطور كه صلاح ديديد همانطور بيايد . ما هم همه، يك جا دهان باز مي كنيم و شما يك جا خفه كنيد تا ثواب كامل را يكجا ببريد و خيال تان راحت كه از اين پس كسي براي سردار عريان تان رجز نمي‌خواند و تا دلتان خواست سگ بخريد و ببنديد براي حراست بزرگانتان و ديگر كسي نيست كه باز بيهوده رجز بخواند و واويلا سر دهد در اين آشفته بازار مجازي. يك جا پر خون كنيد دهانمان را آن وقت در يك اقدام انقلابي پنجه در خون بريد و جاي پنج انگشت نازنين تان را بر تمام ديوارهاي شهر بگذاريد و زيرش بنويسيد : زنده باد طرح ضربتي فيلترينگ سايت ها. سپس آرام آرام اجراي طرح امنيت اجتماعي نيز يك بار ديگر در شهر ضربت مي‌گيرد و صد جوي خون هم در هفت تير راه افتد ديگر انگار همه جا امن و امان است و رجز خوانان مرده‌اند...

خوشحال مي‌شويد كه خشم از كلمات اين خانه مي بارد. خوشحال نباشيد. سقف چهارم را اگر روي سرم خراب كنيد و در اين خانه اگر گل بگيريد ديگر از خشم خبري نيست. پوستم مثل باقي دوستانم كلفت مي‌شود و بي شك آرام تر به ساده دلي شما كه فكر مي كنيد با فيلتر از نفس مي اندازيدمان ، مي خندم و روشن مي شود او كه از نفس افتاده ماييم يا كساني كه....؟

Tuesday, May 20, 2008

ولایت فقیه یا بلاهت وقیح "بالاترین" هواداران کور رژیم

ولایت فقیه یا بلاهت وقیح
http://heyranifarhad.blogspot.com/



بالاترین
در معرض تصرف توسط
هواداران کور رژیم



امشب پستی که در آن سخنان مسئولین جمهوری اسلامی را جمع آوری و در وبلاگ اصلی منتشر نموده بودم را در بالاترین درج کردم و پس از دقایقی با هجوم ملاپرستان حذف شد

منفی دهندگانی که هیچ پیامی را ذکر نکرده بودند و دلیل منفی دادنشان غیرواقعی خواندن جملات بود
عجیب است که این آخوندکهایی که تحمل شنیدن سخنان رهبرانشان را ندارند چگونه از آنها هواداری میکنند تا آن حد که سعی می نمایند در حد توان خود تمامی نقدها را حذف کنند
با مراجه به پروفایل این عده متوجه شدم سه نفر تنها هشت روز است که عضو شده اند و یکی تنها سه ماه و قدیمی ترینشان یکسال از عضویتش می گذرد
به سهم خود بعنوان یک عضو بالاترین هشدار میدهم که این سایت در خطر تصرف و اشغال افرادی است که آینده سایت را به خطر می اندازند
باز هم اشاره و تاکید میکنم که اینها به مطلبی منفی داده اند که جملات رهبرانشان است
برای برطرف شدن شک میتوانید به پروفایل آنها مراجعه کنید و آرای منفی آنها را دنبال کنید تا متوجه شوید بدنبال چه هستند
اینها به مطلب * سخنان مسئولین - قسمت سوم * منفی دادند
mie-emad
sharh
th-monfared
Islamic-Re
chief-aim

متاسفانه فرصتی نماند تا دوستان دیگرشان هم بیایند و شناخته شوند
مسئولین سایت بالاترین بنا بر تعهدی که دارند باید راهی بیابند برای جلوگیری از غلبه یک جریان سیاسی بر روند سایت

به امید روزی که این دوستان بجای محکومیت انتشار سخنان مسئولین ، در پی انتقاد از آنانی باشند که این سخنان را عنوان مینمایند و با این نوع دیدگاه که حتی مورد قبول هوادارانشان هم نیست از صحنه سیاست و مدیریت کشور خارج شوند


Monday, May 19, 2008

سطح سواد در دار الخلافه یار دبستانی

یار دبستانی

سطح سواد در دار الخلافه

در حاليكه ما با مشت هاي گره كرده در هوا دشمنانمان را مات و مبهوت كرده ايم
و در حاليكه اين امت هميشه در صحنه و گرسنه جزو باشگاه اتمي شده است
و انرژي هسته اي جز لاينفك زندگي مردمانش است،
اين است ميزان سطح سواد در پايتحت رهبر مسلمانان جهان و حومه

ميزان سطح سواد در ام القراي اسلامي

البته
با ساختن چند مدرسه ديگر در لبنان
پخش بيشتر كراك و مواد محرك ديگر
شايد ميزان اشتياق به درس و سطح سواد
در سرزمينمان بالاتر برود

Friday, May 16, 2008

شنگرف: تصور كنيد كه مردم ايران بتوانند نوع پوشش و رفتارهايشان در سطح جامعه را خودشان تعيين كنند

شنگرف
شایا شهوق
http://shahvagh.blogfa.com/
پادشاه لخت است
ايران و طبل توخالي بنياد‌گرايي



فکر می کنم اتفاق بدي افتاده‌است! چند روز پيش نقد يك منتقد هنري كانادايي را در مورد يكي از نقاشان ايراني خواندم؛ در انتهاي نقد نوشته بود:
"اين‌كه كارها از ايران مي‌آيد به نظر پذيرفتني نيست. از منظر غرب، ايران در حال حاضر چهره‌اي سركوب‌گرانه دارد و معرف انقلاب اسلامي آن، در اين‌جا چيزي جز خشونت قرون وسطايي نيست."
فكر مي‌كنم زياد توضيحي لازم نباشد كه منظورم از اتفاق بد چيست. مردم ايران زير يك پوست ديگري به دنيا نشان داده‌ مي‌شوند. متاسفانه حافظه‌ي دنيا هم بسيار ضعيف است. درخشش هنر ايران در پيش و پس از انقلاب در دنيا را نمي‌بينند.

دنيا شيوه‌ي زندگي بخش عمده‌اي از مردم ايران را فراموش كرده‌است؛ پيش از انقلاب را كاري ندارم. تصاويري كه از جامعه ايران پيش از اين چند سال اخير و عجيب! در رسانه‌هاي دنيا منتشر مي‌شد، نشان از سبك زندگي متفاوت مردم ايران در خانه‌ها و حريم‌هاي خصوصي خود بود؛ مي‌گفتند پشت‌بام هر خانه پر از ديش دريافت تصوير از ماهواره است. فلان خبرنگار خارجي به پارتي‌هاي دختر و پسر در تهران مي‌رفت و حتي با آنان مشروب مي‌نوشيد؛ يكي ديگر از اين‌كه مذهب به شدت در خانواده‌هاي ايراني به امري شخصي تبديل شده‌است، ابراز تعجب مي‌كرد. ديگري هم در مورد بي‌حجاب‌هايي كه در خيابان از ترس پليس حجاب به سر مي‌كردند مطلب مي‌نوشت. البته چنين گزارش‌هايي نيز از حيرت رسانه‌هاي غربي بود.

امروز چه شده‌است؟! در رسانه‌هاي غربي تصويري از ايران به نمايش مي‌گذارند، گويي تمام مردم ايران همين‌هايي هستند كه در سفرهاي استاني دنبال آقاي رييس جمهور مي‌دوند. بله! اتفاق بدي افتاده‌است. اين تصوير جديد از ايران است كه سبب مي‌شود هيلاري كلينتون از محو شدن ايران سخن به ميان آورد و به هيچ وجه فكر نكند كه در اين ايران مردماني هم زندگي مي‌كنند... حافظه‌ي او هم اين‌قدر ضعيف شده‌است كه يادش نباشد، همسرش زماني كه رييس جمهور آمريكا بود، چه‌قدر از مردم ايران و فرهنگ‌شان تعريف مي‌كرد.


***

يادم مي‌آيد كه بيش‌ترين انتقاداتي كه از بودن ديش‌هاي ماهواره در پشت‌بام خانه‌هاي تهراني‌ها بود، زمان برگزاري كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در تهران بود. زشت بود ديگر!! سران كشورها يا هيات همراهشان از بالاي بالگردها ديدند كه تهراني‌ها چه‌قدر ديش ماهواره دارند. حالا ببينيد اين همه اصرار براي اين‌كه مردم با "پوشش اسلامي" در خيابان‌هاي كشور رفت و آمد كنند، چيست؟

امروز اگر نودولتيان كه بيش‌تر بر طبل بنيادگرايي مي‌كوبند، دوست‌دارند ظاهر جامعه، همان‌چيزي باشد كه مي‌خواهند به دنيا نشان دهند، به‌اين دليل است كه با همين حفظ ظاهر است كه مي‌توانند تا حدي نشان دهند كه همه‌ي ايران مثل "ما" زندگي مي‌كنند و اين يكي از نشانه‌هاي داشتن طرفدار زياد است.

تصور كنيد كه فقط يك روز تمام مردم ايران بتوانند در خيابان بدون نقش بازي كردن اجباري، به شيوه‌اي كه در عرف اجتماعي خود تعريف كرده‌اند، زندگي كنند و نوع پوشش و رفتارهايشان در سطح جامعه را خودشان تعيين كنند.

مي‌دانيد چه مي‌شود؟! در آن روز رسانه‌هاي دنيا مخابره مي‌كنند:"پادشاه لخت است."

Wednesday, May 14, 2008

خاطراتی برای فردا : کارمینا بورانا

خاطراتی برای فردا
http://cremona.blogfa.com/

دیشب بعد از مدتها تو ایران تونستم یه کنسرت خوب ببینم. کنسرت گروه کر نوری (که همهء خواننده هاشون از شاگردای محمد نوری عزیز هستند) و اجرای بی نظیر یکی از زیباترین و معروف ترین قطعه های موسیقی یعنی کارمینا بورانا
کارمینا بورانا

قبل از کنسرت وقتی محمد نوری با اون شور و شوق و با اون اشتیاق از آینده ای بهتر صحبت کرد دلم لرزید. نمیدونم چرا حس کردم خیلی دلم براش تنگ شده. هنوز یادمه وقتی یه کاری رو داشتیم با هم ضبط میکردیم چطور با اون سنش از منی که اون موقع بیست و یکی دو سالم بود شاداب تر و سرحال تر بود و هی از استودیو میومد تو اتاق فرمان و میرفت و نت ها رو برمیداشت و با شور و حرارت حرف میزد.

دیشب همه متوجه شدند تربیت کردن به شیوهء درست یعنی چی و شاگردای نوری و ناصر نظر (یه سری دختر و پسر مامانی هفت هشت ساله) سنگ تموم گذاشتند و برای اولین بار کارمینا بورانای ارف رو به طور کامل تو ایران به اجرا درآوردند.

بعد از کنسرت هم پیاده از تالار تا میدون ولیعصر اومدم و کلی از خاطرات اون دوران برام زنده شد. خیلی وقتا صبح ها که میرفتم تالار با بچه های ارکستر پیاده اون مسیر رو گز میکردیم و از همه چیز با هم حرف میزدیم. چقدر خاطره تو اون یه تیکهء بین چهارراه ولیعصر و میدون ولیعصر دفن شده...چه لحظه هایی تو اون مسیر تبدیل به خاطره شدند و چه زود دوباره اون همه یاد و خاطره عین فیلم سینمایی از جلوی چشمای آدم رژه میرند.

رفتن به این کنسرت رو برای اونایی که از موسیقی (اصطلاحاً) کلاسیک لذت میبرند توصیه میکنم

Tuesday, May 13, 2008

مژگان : چرا جوان بودن جرم شده؟ چرا کساني که در راسن فکر مي کنن با يه مشت ياغي، جنايتکار و ... سروکار دارن


ديگه هيچ جاي تهران رو دوست ندارم


خيابان وليعصر يادگار کودکي منه.
ميدون تا فاطمي با همه مغازه هاي جورواجورش. خيابونهاي اطراف وليعصر، بلوار کشاورز، پارک لاله، بازارچه همه و همه بچيگيهامو يادم مياره. واسه منه بچه که تو يه شهر جنوبي داغه داغ زندگي مي کردم سايه درختهاي وليعصر و صداي شر شر جوبه آبش حتي وسط تابستون لذت بخش لذت بخش بود. هميشه ظهراي تابستونه تهرانو دوست داشتم. عاشق قدم زدن و بستني خوردن ساعت 2 بعد از ظهر خيابونهاي اون دور و اطراف بودم. فروشگاه قدس کلبه آمال و آرزوهاي من بود. هميشه شهريور که مي شد من خريد مدرسه رو از اونجا ميکردم. حتي وقتي که اومدم تهران، قدس واسه من حس نوستالوژي کودکي رو زنده مي کرد، دوراني که کودک بودم و شادو سرخوش. هنوز هم وليعصر و خيابونهاي دوروبرش براي من بوي بچگي مي ده ولي .....
از ميدون فاطمي مي يام پايين. ماههاست شايد هم سالهاست که فروشگاه قدس با اون عظمتش تعطيله. تا حالا از اون نزديکي به اون ساختمون عظيم خالي نگاه نکرده بودم. تو رو نگاه مي کنم، کودکيم ورق مي خوره، ساختمون خاليه و سوت و کور، ترس برم مي داره و توهم. کودکيم تار ميشه و کمرنگ.
به ساعتم نگاه مي کنم. نزديکه شيشه، قدم هامو با شتاب بيشتري بر مي دارم، مريم منتظره. از خيابون رد مي شم. دور ميدون يه کفشه مليه. همون جا که مريم منتظره. دور تا دور ميدون ماشين گشت ارشاد ايستاده. به خودم مطمئنم. مانتوي بلند و تيره، شلوار بلند، کتوني و روسري، ولي باز مي لرزم، دستم سمت روسريم ميره، مي خوام مطمئن تر شم. مريم هنوز نيومده. اون خانومهاي پليس دقيقا کنارم ايستادن. هي به من نگاه ميکنن و من معذب تر مي شم. يه آقاي جوون شايد 30 ساله با يه بچه تو کالسکه داره التماس ميکنه که خانومم رو نبريد... من متعجبم و ترسان و معذب. پس چرا مريم نيومد....
دارم تنها خيابون وليعصر رو گز مي کنم. ولي نه مغازه هاي جورواجورش برام آرامش مي ياره نه هيچ چيزيش منو ياد راحتي کودکيم مي ندازه، دارم فکر مي کنم به دوراني که داره مي گذره...
چرا جوان بودن جرم شده؟ چرا کساني که در راسن فکر مي کنن با يه مشت ياغي، جنايتکار و ... سروکار دارن؟ دارم فکر مي کنم که هنوزم وليعصر و خيابونهاي دور و برش رو دوست دارم يا نه؟....
علي زنگ زد... گفت تو ميدون ونک 4 تا ماشين گشت ارشاد ايستاده و تو متروي ميرداماد 2 تا... ياده فکرام مي افتم.... با خودم مي گم ديگه هيچ جاي تهران رو دوست ندارم....

Monday, May 12, 2008

تقوم تبعید فرهاد حیرانی: چی فکر می کردیم ، چی "هچچی و چه و چه " شد

تقویم تبعید
فرهاد حیرانی



چی
فکر می کردیم ،

چی "هچچی و چه و چه " شد

اولین روزها پس از پیروزی انقلاب:

مطهری گفت :
مسئله ولایت فقیه این نیست که فقیه خودش می خواهد عملا حکومت کند !
اساسا خود فقیه را مردم انتخاب می کنند !
ما وقتی می گوئیم اسلامی معناش این نیست که روحانیون را بعنوان طبقه حاکمه بپذیریم !
مردم هم عملا می بینند که در دولت (موقت) روحانیون به پستها و مشاغل گماشته نشده اند!
اتفاقا خود روحانیون بزرگ به دلایلی موافق نیستند که روحانیون پستهای دولتی را
اشغال کنند. کما اینکه در دولت موقت هم اشغال نکرده اند و فکر هم نمی کنم
در دولتهای آینده اشغال کنند!
جمهوری اسلامی به هیچ وجه با حاکمیت ملی ( مردم) و دموکراسی منافات ندارد !

---------------------------

پس از شکل گیری و قوام حکومت :

خزعلی : این چه حرفی ست که می گویند اگر مردم خواستند ، مردم چه کاره اند !
26/10/84
آذری قمی : ولی فقیه تنها این نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف اموال
و نفوس مردم باشد ، بلکه اراده او حتی در توحید ! و شرک ذات
باریتعالی موثر است و می تواند توحید را تعطیل کند!
19/4/68
بهشتی : چرا جامعه عصر امام صادق صحیح و سالم اسلامی نبود؟ چون
ولایت فقیه نداشت .

خزعلی : اطاعت از شاه با زور سرنیزه باطل است ولی اطاعت از
ولی فقیه واجب است
16/3/78
خمینی : ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است
. (صحیفه نور ، ج 6 ، ص 95)
مصباح یزدی : مخالفت با ولی فقیه در حقیقت شرک به خداست .
16/1/83
مکارم شیرازی در روز رای گیری اصل ولایت فقیه :
امروز روز سیاه تاریخ ایران است .
( کتاب درس تجربه )
مکارم شیرازی امروزی : خدا به ولایت فقیه از طریق امام زمان اجازه داده که
حکومت کند .
12/7/85
---------------------------
1. نقل قولهای پس از قوام نظام از وبلاگ انقلاب 57 برداشته شده.
2. معلوم نیست این ولایت فقیه چه بهمنی است که با گذشت زمان و نزول آن
بر ابهت و قدرتش افزوده می شود !



Sunday, May 11, 2008

دارالترجمه یاجوج و ماجوج : اولین "چيزهای" نیو(!) سکولاریستی، چه جوری به کاشف و کارگردان "کشور خارج از کشور" الهام شد


دارالترجمه یاجوج و ماجوج
http://che-0-che-0-che.blogspot.com




اولین "چيزهای" نیو(!) سکولاریستی
چه جوری به کاشف و کارچرخان "کشور خارج از کشور"
الهام شد؟


" يکی از دوستان نويسنده از ايران آمده بود و مدتی در خانه ام ميهمان بود. مثل همه ی ميهمانداران، او را برای ديدار برخی از مناطق ديدنی لندن می بردم، به خصوص که اولين باری بود که از ايران خارج شده بود. او پس از چند روز به من گفت: «خيلی دلم می خواهد بروم و آن خيابانی را که زن ها و مردها در آن عشقبازی می کنند ببينم». تصور من، پس از سال ها زندگی در غرب، اين بود که منظور از عشقبازی در خيابان اشاره به زوج هايي است که در خيابان يکديگر را می بوسند ـ از دختر و پسرهای جوان گرفته تا پير زن و پير مردهای عاشق. به او گفتم: «يعنی در اين مدت نديدی که زن و مردها همديگر را می بوسند؟» گفت: «چرا، اما منظورم بوسيدن نيست؛ منظورم زنانی است که در خيابان با مردها می خوابند». باز هم تصور کردم که منظورش محله ای به نام «سوهو » در نزديکی ميدان مشهور «پيکادلی» و زنان تن فروش آنجا است. ولی او باز هم توضيح داد که منظورش زنانی است که خود را در برابر چشم رهگذران در اختيار مردها می گذارند. او در اين مورد چيزهای عجيب و غريبی هم می گفت ..." !

حاج خانوم شکوه کشور خارج از کشور
بازارچه ی نیوسکولاریسم فروشی نو
http://www.newsecularism.com/Az-Negaah/AZN-051008.htm
21ارديبهشت 1387 ـ 10 مه 2008
.......................................

"اهالی "کشور خارج از کشور«/...
نگاه کنيد به مقاله‌ی
«کشور خارج کشور»... اسماعيل نوری علا " !
حاج خانوم شکوه ایران (!) امروز
http://politic.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/2441

Friday, May 09, 2008

دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج: تبریکات "نیو (!) سکولاریستی" به شادروان اسکندر مقدونی، به مناسبت آتش گرفتن (احتمالا اتفاقی) تخت جمشيد

دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج
http://che-0-che-0-che.blogspot.com


تبریکات " نیو (!) سکولاریستی "
به
شادروان اسکندر مقدونی
به مناسبت
آتش گرفتن
(احتمالا اتفاقی) تخت جمشيد
..................


"
اگر اسکندر
(احتمالاً) تخت جمشيد را به آتش کشيد

اما …
با احترام از پلکان آرامگاه کورش بزرگ بالا رفت
تا به ياد ونام مردی استثنايی
احترام بگذارد " !


حاج خانوم شکوه نیو (!) سکولاریست
گوی ا.ن. یوز
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/05/071288.php
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1387 / 8مه 2008



Thursday, May 08, 2008

دشمن عبدالقادربلوچ



عبدالقادربلوچ
http://balouch.blogspot.com

دشمن

هوا خوب است. بچه‏ها را می‏بریم داخل حیات. دخترها دور جعبه‏ی ماسه‏ی تر جمع می‏شوند و با قالب‏ها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست می‏کنند. پسرها دو گروه شده‏اند و در عالم خیال همدیگر را بسته‏اند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف می‏زنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمی‏شوند. دوچرخه‏ها، ماشین‏های پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده می‏کنند. چهار پنج دقیقه‏ای یکبار که نبردشان تن به تن می‏شود دخالت می‏کنیم، من برایشان نطق می‏کنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپ‏های ابری را به جای گلوله‏های توپ به هم می‏زنند.

فکری می‏کنم و همه را دور خودم جمع می‏کنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف می‏زنم که می‏خواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد می‏شوند. هر کدام ادعا می‏کند سنگر افراد دشمن را می‏بیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف می‏کنند کنار هم با صلح و صفا می‏افتند به جان دشمن. من چایی‏ام را می‏خورم.


از مجموعه داستان‏های مهد کودک

Sunday, May 04, 2008

بيژن صف سری : ژست عدالت جويي در مبارزه با مفاسد اقتصادي


اگر آن نقل قولی که
از مولای متقیان در بین ما شیعیان مشهور گردیده ،
که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد ،
درست باشد ؛
باید دید چگونه است که
در نظام اسلامی که زمامداران ، وظیفه شرعی نسبت به مال و جان و ناموس ملت خود دارند
امکان رشد مفاسد اقتصادی فراهم گردیده







ژست عدالت جويي
در مبارزه با مفاسد اقتصادي


آنهايی که مو در آسياب عمر سپيد کردند و در تهران چهل ، پنجاه سال پيش زندگی می کردند به ياد دارند که وقتی با اتوبوس از جاده قديم شميران می گذشتند ، شاگرد راننده ها که به پا رکابی ها معروف بودند با رسيدن به ايستگاه باغ صبا، به طنز و کنايه داد می زدند " ايستگاه از کجا آوردی" که منظور ساختمان بلندی بود در محله باغ صبا که می گفتند : متعلق به رذيس شهربانی وقت بوده است اما از آنجائيکه مردم می دانستند رئيس نظميه با حقوق ماهيانه قادر به داشتن چنين ساختمانی نمی تواند باشد، با کنايه به قانون "از کجا آوردی" نام ايستگاه باغ صبا را با اين طعنه به زبان می آوردند.

در دهه ۱۳۳۰ به دليل آشفتگی های اقتصادی و بی پولی مردم و فقری که گريبان ملت را گرفته بود ، دولت وقت را بر آن داشت لايحه ای را به مجلس ارائه دهد تا در پی تصويب آن ، نوکيسه های مشکوک شناخته شوند و منابع ثروت اندوزيشان مشخص گردد و از همين رو برای دل مشغولی جماعت پرسشنامه هايی در بين رجال و متمولين پخش کردند که نه تنها مردم بلکه مجريان اين طرح قانونی هم باور نداشتند که بتوان کاری از پيش برد درست مانند ماجرای فرمان رهبری نظام مبنی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی که در دهم سال 1380 صادر گردید و از چند روز قبل به مناسبت سال روز صدور این فرمان ، بازاین حکایت تازه می گردد تا بدانجا که روز سه شنبه نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به مناسبت سالروز صدور آن فرمان هشت ماده‌ای ، گزارشی را در صحن مجلس قرائت می کند که در بخشی از این گزارش آمده است، در اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی دولت موظف شده است ثروت های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت و.. سوء‌استفاده از مقاطعه‌کاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمين‌های موات و مباحات اصلی و... ساير موارد غيرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند.

سابقه مبارزره با مفاسد اقتصادی در این کهنه دیارحکایت تازه ای نیست و در هر دوره زمامداران وقت ،اگر نگویم از این حکایت با خبر بودند دست کم آوازه آن را در قلمرو خود شنیده بودند مانند رضا خان که وقتی هر روز حاجی مخبر السطنه را می دید پی به گوشه ای از فساد دربار خود می برد چرا که حاجی ( مخبر السلطنه ) وقتی اجازه شرفیابی می یافت، آنقدر دستهایش را به هم می مالید و مدام مبارک است ، مبارک است می گفت تا رضا خان مجبور به پرسش شود و بپرسد چه چیزی مبارک است ؟ و آن وقت حاجی هم مثلا می گفت : پرده های جدیدی که فرمودید از آلمان خریداری شود . و رضا خان می فهمید ، آیرم رئیس نظمیه به اسم خرید پرده ، مقدار زیادی پارچه وارد کشور کرده و مالیات و عوارض هم نداده است و این در زمانی بود که روزنامه ها توقیف و سانسور ، بر همه جا حاکم بود و عجبا که امروز ، در عصر ارتباطات هم که دست کم ، جراید و روزنامه ها می توانند ، نقش حاجی مخبرالسطلنه ها را داشته باشند ، در توقیف و یا در سانسور به سر می برند.

به شهادت تاریخ این کهنه دیار، زمامداران و حاکمان وقت، همواره به فراخور دوره و زمانه خود ، گاه چنین فرمان هایی را برای خالی نبودن عریضه صادر کرده اند که چیزی جز ژست عدالت جویی نبوده است که اگر غیر آن بود ، می بایست در این هشت سالی که از صدور فرمان هشت ماده ای رهبر می گذرد ، دست کم از بین آن همه پرونده مفاسد اقتصادی که به قول ، نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، تعدادشان به ۴۰۰ پرونده محرمانه می رسد ، لا اقل مفسدان همان 60 پرونده قابل رسیدگی را تا کنون معرفی می کردند و هرگز با بهانه هایی چون مشکلات آئين دادرسی که باعث اطاله ی دادرسی می‌شود، معرفی عاملان را تا قیام حضرت مهدی طولانی نکنند .
اگر آن نقل قولی که از مولای متقیان در بین ما شیعیان مشهور گردیده ، که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد ، درست باشد ؛باید دید چگونه است که در نظام اسلامی که زمامداران ، وظیفه شرعی نسبت به مال و جان و ناموس ملت خود دارند امکان رشد مفاسد اقتصادی فراهم گردیده .
نقل است که روز ی کریم خان زند در ایوان مظالم نشسته بود که مردی اجازه حضور طلبید و کریم خان اجازه داد و پرسید : کیستی؟
مرد گفت : مردی بازرگانم که آنچه داشتم ، سارقین از من دزدیدند.
کریم خان گفت : وقتی مالت را دزدیدند تو چه می کردی و کجا بودی ؟
مرد گفت : در خواب بودم
کریمخان پرسید : چرا خواب بودی؟
مرد گفت : چنین می پنداشتم که تو بیداری.