Saturday, March 18, 2006

وبلاگ مــکـث در مه


ما آزموده ایم در این شهر بخت ِ خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت ِ خویش


پیشتر بر آن بودم تا در این گفتارِ به زعم ِ خویش ویژه ، مبسوط و مفصل به آسیب شناسی نقد و نقادی در ممکلت ِ گل و بلبل خاصه درباره ی موسیقی و ترانه بپردازم ، خدای را شاکرم که از این تصمیم شدم ، حال اصل ِ موضوع :

تا اطلاع ثانوی از این قلم و این زبان در هیچ جمع ِ عمومی گفتار و نوشتار و نقد و نظری در باب ِ ترانه و موسیقی و . . . نخواهید دید و نخواهید شنید . مگر در مواردی که ناگزیر باشم مختصر و گزیده به پرسشی که از من شده پاسخ خواهم داد .

همانگونه که می دانید ( یا شاید هم نمی دانید ! ) از دو سه ماه ِ پیش این وبلاگ نیمه فعال بوده و ماهی یک بار به روز شده است . بنا داشتم که این وبلاگ و وبلاگِ دیگرم در بلاگ اسکای را به طور کامل تعطیل کنم که نکردم ! تا همان اطلاع ثانوی که گفتم این وبلاگ فعال خواهد بود و به ترانه ها و گاه نوشت های پراکنده و اخبار ِ مربوط و نامربوط ! اختصاص خواهد داشت .

شهیار قنبری یه بار تو یه مصاحبه ی تلویزونی حرف ِ خوبی زد : بیاید رو بازی کنیم ! بله واقعیت اینه که در مملکت و فرهنگی که شفاف سازی یعنی : شفشاش سازی ! یعنی :نون به نرخ ِ روز خوردن ، یعنی : نماز و پشت ِ علی خوندن و شام و با معاویه خوردن ، چنین دعوتی پاسخی جز سکوت و احتمالا تاییدات کذایی و کلیشه ای و استفراغ آور نخواهد داشت ، و البته تنها چیزی که در این میان دیده نمی شود عمل به این گفته و اجابت ِ این دعوت است .

از اطاله ی این بحث میگذرم و خیلی خودمونی می گم : افسوس و صد افسوس ! اساسا موسیقی ِ ما اول و آخرش چی هست که در این موسیقی ، ترانه ای که در اقلیته و در این اقلیت ترانه ی بیدار و نوین و هر اسمی که دوست دارید بذارید ، در اقلیت تره ، چی باشه ؟! و البته در این اقلیت تر نیز کسانی که به دنبال بحث فنی و نقد و نقادی و نه غرض و مرض ! ورزی اند در اقلیت باشند ، اونوقت دیگه فکر کنم من ( سعید کریمی ) بهتره از رابینسون کروزوئه بودن استعفا بدم !



[ جناب ِ رئیس !!!!!!!!!!!!!!!!! استعفای منو بپذیرید ! ]

از سال 77 تا 79 فعالیت مطبوعاتی داشتم و تو چند روزنامه فقط و فقط درباره ی موسیقی و ترانه نوشتم ، مصاحبه ، تحقیق و مقاله ، نقد البوم ، نقد موسیقی ِ فیلم و . . . همون موقع فهمیدم که جامعه ی مطبوعاتی ما که به موسیقی هم ! گرایش دارد ، چقدر به طرز ِ رقت انگیزی هیئتی اداره می شه و با آنچه بیگانه است البته که نقد و نقادی مبتنی بر اندیشه است ! زهی جامعه !

در این سالها بارها از شمس قیس رازی تا سیروس شمیسا پیاده روی کردم و از نظامی عروضی تا شفیعی کدکنی ورق زدم و سعی کردم با ادبیات روز ِ دنیا ارتباط داشته باشم و بیشتر از اونکه حرف بزنم ، گوش بدم ! از شیدا تا رهی و از ترقی تا قنبری و از ساعد باقری تا یغما گلرویی رفتم و برگشتم و خوندم ، هی ترانه گوش دادم و هی ترانه مکتوب کردم و از این کتاب تا اون کتاب ، از این آلبوم تا اون آلبوم سرک کشیدم ، و همه ی اینها رو با تجربیات چهار، پنج ساله ی خودم در زمینه ی ترانه سرایی و موسیقی آمیختم و مقاله هایی شد که رایگان و آنلاین ! هر از گاهی این طرف و آن طرف منتشر شده و احیانا خواندید یا نخواندید ، نتیجه ش چی شد ؟

به جز چند تن از رفقا که تعداشان به 5 نفر هم نمی رسد ! عده ی کثیری که با نقد و نظر به طور ژنتیکی مخالفند ، نخونده فتوا دادند : چه غلطا ! عده ای هم اینگونه وانمود می کردند که دوست دارند اونها رو بخونند ، که خوندند و لالمونی گرفتند و طبق سنت ِ زنده یاد بُز ِ اخفش ( علیه الرحمه ! ) دکمه ی اینتر رو زدند ! اقلیتی هم که بعضا دوست ! به نظر می رسیدند البته که با من وارد ِ مباحثه و مجالسه شدند که من همیشه رو نظرات ِ فلانی حساب می کنم ، اوایل برایم مسرت بخش بود که ببینم بالاخره کسی پیدا شد که مثل ِ من دغدغه ای به نام تحقیق و نقد و نظر آن هم در ترانه دارد ، ولی در این لحظه با یقین عرض می کنم که : عموما این دوستان به دنبال ِ دو حقیقت ِ مهم در هستی بوده و احتمالا از این پس هم خواهند بود :

- اونا از من با سواد ترند !

- من از اونا بی سواد ترم ! ( زهی برآیند ! )

البته که هردوی اینها یکی است ، به تمامی ِ این دوستان ! مژده می دهم که هر آنچه می گویند را نه تنها به اطلاع ِ عمه ی محترمشان که به اطلاع تمامی ِ ِ نآمدگان و رفتگان برسانند ! من تا کنون داعیه ای نداشته ام و از این پس هم بیشتر! نخواهم داشت ! به دنبال ِ دادن ِ فتوا و احکام ِ قطعی نیز نبوده ام که اگر می بودم باید گذرم به قم می افتاد که نیافتاده ! بدیهی است همانگونه که هر کسی هر گونه خواسته اندیشیده و به آن رفتار کرده ، بی شک پس از این نیز چنین خواهد بود ، امیدوارم که خاطر ِمبارک ِحضرات از این عطسه ی ناگهانی آنهم در میان فرمایشات ِگهربار ِ ایشان مکدر نشده باشد . بالاخره از قدیم گفتند: جوونیه و . . .

از این پس تنها در اتاقم به ترانه نوشتن و ساختن ِ موسیقی خواهم پرداخت و بس ! که من به معنای واقعی و نه مبتذل ِ کلمه ، منتقد نبوده و نیستم و به نخواهم شد ! من ، سعید کریمی ترانه سرا و آهنگساز هستم . از من در صورت ِ تمایل ، جز ترانه و موسیقی چیزی نخواهید که به آن نخواهید رسید ! اگر هم در مواردی دیدم نه ! نمیشه ساکت باشم ! و بدنم از شدت ِ نقد و نظر ، کهیر زده و گوارشم به هم ریخته ! دست به قلم می شم ، اما مقاله م رو تنها در کتاب منتشر می کنم که دوستان یادشون نره ، من برای سطر سطر ِ نوشته ام ، وقت و انرژی گذاشتم ، واقعیت مثل ِ اونجای خیار تلخه " بله ! من هزینه کرده ام " و وقتی که درباره ی اثرشون نظر می دم که مثلا نسبت به زبان سهل انگار بوده اند ، پرستیژشون تَرَک برنداره و بیشتر به بهای کتاب ِ خریداری شده بیاندیشند !


تتمه :

- این گفتار برای باز کردن ِ باب ِ گفت و گو یا . . . نوشته نشده است ! جسارتا انتظار پاسخ گویی از من نداشته باشید که موجود نمی باشد !

- به اطلاع ِ آندسته از دوستان که به هر دلیل ! تمایل دارند نظرات مرا در مورد موضوعی خاص بدانند ، می رساند که تنها به صورت ِ خصوصی و شفاهی این امر میسر خواهد بود ، البته جسارتا اگر وقت و حوصله ی نگارنده اجازه بدهد !

- در پایان از تمامی ِ موجودات ِ دوپای بدون ِ دُمی که این انگیزه را در من به وجود آوردند کمال ِ تشکر را دارم. خدایشان اجر دهاد که بیش از همه به من لطف کردند !

سعید کریمی

تهران
بیست و ششم اسفند ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و چهار