Monday, March 13, 2006

وبلاگ لحظه

http://sadegh56.blogfa.com/post-117.aspx

تشویش اذهان عمومی ممنوع!

گفتم:انرژي اتمي...
گفت: هيس! تشويش اذهان عمومي ممنوع
گفتم: آنفولانزاي مرغي...
گفت: هيس! تشويش اذهان عمومي ممنوع
گفتم: ولايت مطلق و يك انسان غير معصوم ...
گفت: هيس! تشويش اذهان عمومي ممنوع
گفتم: اعدامهاي سال 67...
گفت: هيس! تشويش اذهان عمومي ممنوع
گفتم: اكبر گنجي...
گفت: هيس! تشويش اذهان عمومي ممنوع
گفتم:دوش ديدم دختركي دلبركي راه رود چون گلكي. ديدن آن لعبت جانانه و آن هيبت فتانه مرا كرد چو ديوانه فلذا در پي اش رفتم و گفتم: صنما قبله نما دمي بر من رخ بنما! ناگهان مادرش آمد و گفت: بي شرف پست برو با ننه ات عشق كن!...
گفت: بقيه اش را بگو
گفتم: يادم نمياد!