Wednesday, March 01, 2006

وبلاگ رامین مولائی

تبریک و تسلیت "افسایدی"!
و تصویر بازسازی شده صحنه شام آخر رهبر معظم اصلاحات


مفدمتا به این وسیله به امید خان جان حبیبی نیا عرض سلام می رسانم، که هم در زمینه فیلم و سینما چند جانبه اهل بخیه تشریف دارد و هم این جانب را توسط ستون کاربران سایت دیدگاه مکلف فرموده است که به ملا نصرالدین اقتدا کنم.

1- مرحوم ملا نصرالدین کاری نبود که بلد نباشد؛ عینهو مقام معظم و "قانونی " رهبری. با این تفاوت که ملانصرالدین (یا آخوند دیگری از فک وفامیل و تخم و ترکه ان مرحوم) می توانست شایسته ترین و کم آزارترین کاندید ریاست ژوری فستیوال جهانی ولایت و فقاهت "جمهوری" آن چنانی میهنمان محسوب بشود، اما از بد حادثه عمرش قد نداد تا میوه های"بهار آزادی" را یک بدین جنگ و دو بدان چنگال ببلعد و آخر عمری مجبورشد برای امرار معاش همه کارها را امتحان کند؛ از جمله پنبه زدن. منتهی ملا درهفته فقط دو روز پنبه میزد . بالاخره از او پرسیدند "بقیه ایام هفته را چه می کنی؟"
" خیلی مشغولم، اصلا فرصت پیدا نمی کنم سرم را بخارانم"
" چرا ؟"
"دو روز پنبه می زنم و پنج روز پنبه از ریش می زدایم!
به همین دلیل و به دلیل این که بنده موهایم را در اسیاب سفید نکرده ام و به هزار و یک دلیل دیگر، تبریکی که عرض کرده ام، فقط شامل چند کلمه می شود . دلیل هزار و یکم این که آن آقائی که مرا "موظف" به "معذرتخواهی" معرفی میکند و "می داند" که منظورم چیست، خودش موظف است به آنها که نمی دانند توضیح بدهد که چرا طلبکاری این معذرت را به بعد از انتشار مفاله شخص ثالثی موکول فرموده است؛ چون "تبریک" مورد "بحث" ایشان یک هقته جلوتر از انتشارش در سایت دیدگاه ، در چند سایت دیگر هم منتشر شده بود و دریکی از وبلاگهای خودم: "زیرچتر چل تیکه"!

2- ظهور حکومت آخوندی در میهنمان و اختراع اینترنت در امریکای جهانخوار این "امکان" را برای بسیاری از ما "فراهم" آورد که به تبعید بیاییم و با بعضی هموطنانمان، که هرگز زیارتشان نکرده ایم و چه بسا هرگز انان را نبینیم "آشنا" شویم و دوستشان بداریم و از بعض دیگر هم میهنانمان که اصلا معلوم نیست در کدام کشور تشریف دارند، حرفهای درشت تحویل بگیریم. در این اوضاع و احوال ، بنده که شش تا وبلاگ دارم، به شیوه هر که برفش بیش بامش بیشتر، مداوما "حرفهای" ایمیلی آن چنان درشتی تحویل گرفته ام و می گیریم که "طلبکاری " آن آقا جلویشان لنگ می اندازد.

3 - ملا نصرالدین که تگرگ سر ش را شکسته بود، دسته هونگ را برداشت و به آسمان گفت اگر مردی سر دسته هونگ را بشکن.

در بالای "تبریک" (در وبلاگ " زیرچتر چل تیکه " که "ذیذگاه" لطف کرده و آدرسش زا در بخش "پیوند" های سایت دیدگاه ذکر فرموده است ) گزارشی نقل شده است از رادیو صدای آلمان (دویچه وله) اندر معرفی فیلم "افساید" و نمابش "افساید" در فستیوال برلین و عکس العمل تماشگران ایرانی و آلمانی "افساید" ( که همه شان به طور دسته جمعی نمی توانسته اند مغز خر خورده باشند و به طور دسته جمعی نمی توانند مامور جمهوری آخوندها محسوب بشوند) . گزارش آقای بهرام محبی کوتاه و دقیق است و " طلبگار " محترم، لطفا گزارش مختصر و مفید آقای محبی را که چندین هرار و شنونده خواننده داشته است، نقل و نقد بفرماید تا همه مان تکلیفمان را بهتر بفهیم