نقدی بر سرويسهای وبلاگی وطنی
مقدمه: احتمالا همه خوانندگان گرامی از اتفاقاتي كه چند وقت قبل برای 3تا از مهمترين و مطرحترين سرويسهای وبلاگی وطنی رخ داد باخبرند.در ان هنگام صلاح ندانستم تا انتقاداتی كه بر ايشان وارد بود را مطرح كنم.چون در آن زمان، احساس ميكردم طرفين از وضعيت ايجاد شده عصباني هستند(كه البته حق هم داشتند) و در نتيجه هرگونه مباحثه ممكن است به حب و بغض آلوده گردد.از طرفی انتشار انتقادات-هرچند اصولي- در زمانی كه مسئولين سايتها درگير مشكلات ناگواری بودند را به دور از رسم جوانمردی دانستم.اما اكنون آن روزهای سخت پشت سرگذاشته شده و فرصت مناسبي است برای مطرح كردن بعضي موضوعات.اميدوارم اين فرصتي باشد برای همه ما كه به دور از احساسات گرایی و كاملا منطقي و دوستانه و محترمانه نظرات موافق و مخالف خود را ابراز كنيم.
قبل از ورود به بحث بهتر است از خود سوال كنيم چرا وبلاگنويسان آیتی اين قدر از سرويسهای وطنی انتقاد ميكنند و در مقابل هر روز در حال معرفی سرويسهاي خارجی هستند؟ آيا انها غرب زدهاند؟ آيا وطن فروشند؟ ناآگاه هستند؟ يا اينكه متوجه نيستند كه امكانات و مشكلات سرويسهای وطني قابل مقايسه با سرويسهاي خارجي نيست؟ به نظرم بايد برای پاسخ ، جايي ديگر را كندو كاو كنيم.
بزرگترين مشكل سرويسهای وطنی اين است كه اصول را درست رعايت نميكنند. ميتوان برای آن مثالهایی نيز ذكر كرد:
1- داشتن وبلاگ رسمي: قبل از صحبت در هر موردی بايد اين اصل اوليه را متوجه بود.امروز مهمترين چيز در وب پاسخگو بودن در برابر كاربران است.تمامي سرويسهاي وب -از كوچكترينها تا غولهای وب- مطمئنا در طول فعاليت خود دچار مشكل ميشوند.اين غيرقابل اجتناب است.پس چرا وقتي يك سرويس خارجی دچار مشكل ميشود كاربرانش در كمال خونسردی صبر ميكنند و حتي از ان حمايت ميكنند، اما در كشور ما با بروز كوچكترين مشكلي سيل اعتراضات گسيل ميشود؟ اگر همه اينها را به فرهنگ كاربران نخواهيد مربوط كنيد بايد بپذيريد كه مشكل از جايي ديگر بايد باشد.به نظر من مهمترين فاكتور( و البته نه، تنها فاكتور) اين است كه كاربران احساس ميكنند، مسئولين پاسخگو نيستند. در وب جديد مظهر پاسخگو بودن داشتن يك وبلاگ رسمي است! چيزی كه بعضي از سرويسهای ما بصورت ناقص از ان استفاده ميكنند. مدير يك مجموعه -همچون هر انساني - حق دارد كه وبلاگ شخصي خود را داشته باشد.اما وبلاگ شخصي هيچگاه بديلي برای وبلاگ رسمي يك سايت-سرويس نيست.داشتن وبلاگ رسمي يك الزام است. امروز بخشهایی مثل news ,…. هرگز جايگزين خوبي براي وبلاگ نيستند.وبلاگ رسمي در حقيقت مكاني است كه در آن مديران سرويس موظفند، هر از گاهی گزارشی به كاربران خود ارائه دهند.من بارها ديدهام كه در وبلاگهای سرويسهای جهانی، آنها پيشاپيش اعلام كردهاند كه در فلان زمان ميخواهند سايت خود را برای تعميرات يا ارتقا يا … چند ساعت يا روز down كنند.اگر هم زمانی مشكلي پيش امده بود، سريعا واكنش نشان داده و در وبلاگشان در اولين فرصت مطلبي نوشته و ضمن توضيح مشكل پيش امده، صميمانه عذرخواهی كردهاند و از آن لحظه تا برطرف شدن مشكل مرتب گزارش به كاربران خود دادهاند.بياييم بپذيريم كه روشهای ارتباط با مخاطب اكنون ديگر محدود به news ، ايميل و … نيست.اينها روشهايي هستند يكطرفه يا دوطرفه.اما وبلاگها مكانی هستند برای ارتباطات چند جانبه.
اين يك اصل است! چيزی كه بنظر ميرسد مسئولين سرويسهای وطنی آن را انجام ميدهند اما چندان به اصل بودن آن يا واقف نيستند يا بر اهميت ان تاكيدی ندارند.
2- امنيت: شايد اين مهمترين بحث در مورد سرويسهاي وطنی باشد.صحبت از امكانات، استانداردها و تواناييهای اين سرويسها در درجه دوم اهميت است.اولين و مهمترين چيز در همه جا- و همين طور وب - بحث امنيت است.امنيت ميتواند در مقياس وسيع و با پارامترهای گوناگونی مورد بحث باشد.ساده ترين انها جلوگيری از پاك شدن و حذف مطالب است.
بنظرم بزرگترين مشكل در كل فرهنگ عمومي ما ايرانيها اين است كه هنوز به معنای اخص كلمه چيزی تحت عنوان « داراييهای معنوي » برای ما ملموس و جا افتاده نشده است.ببينيد! نوع كلماتی كه يك شخص بكار ميبرد ميتواند بيانگر نحوه نگرش او باشد.در تمام اين سالها من هرگز از مديران وطنی نشنيدم كه از واژه « داراييهای معنوی » در كلام خود استفاده كنند.
اينجا مشكل من با پديدههایی چون هك شدن و غيره نيست؛ بلكه صحبت از ساختار تفكر است.به نظر من متاسفانه ساختار تفكر در اين قسمت دچار اشكالات جدی و ريشهای است.ما تا وقتي برای نوشتههای كاربران خود، وبلاگهايشان، نظرات آنها و … مفهوم « دارائيهای معنوی » را نپذيريم، عملا بقيه بحث بيفايده است.تنها پس از پذيرش اين اصل بنيادی است كه ميتوان به بحث ادامه داد.
ادامه دارد…