کيک زرد و جام زهر
اين روزها حکومت ايران با اجرای حرکات موزون(رقص سابق) و اصوات ميمون(موسيقی سابق) تکميل شدن چرخهای توليد سوخت هستهای را جشن گرفته است و ورود ايران را به باشگاه هستهایها شادباش میگويد اما اکثريت مردم ايران به اين هياهوها با نگرانی و دلهره مینگرند. مردم ايران مدتهاست ديگر حساب خودشان را از حکومت جدا کردهاند اما میدانند چه بخواهند چه نخواهند سرنوشتان با حکومت گره خورده است.
مردم ايران هيچ علاقهای به داشتن فنآوريی ندارند که برایشان جز مرگ و نيستی چيزی به ارمغان نمیآورد. جزو هشت کشور دارای چرخهی کامل سوخت هستی بودن برای کشوری که فقر و بيماری و نابسامانی اجتماعی از در و ديوارش میبارد مثل اين میماند که کسی را با گلولههای طلايی تيرباران کنند!
به هر حال پروژهی ورود ايران به باشگاه هستی پروژهای بود که از زمان حکومت پيشين آغاز شد و از همان زمان مخالفين حکومت وقت اين پروژه را مخالف منافع مردم ايران و جهان میدانستند. آمريکا که در آن زمان مدافع هستهای شدن ايران بود اکنون رياکارانه خود را مخالف نشان میدهد اما به هر حال اين بازی موش و گربه بين حکومت ايران که به جز سالهای بحرانی 57 و 58 و 59 هميشه در بلوک غرب بوده است و آمريکا و اروپا بازی خطرناکی است که ممکن است عواقب بسيار بدی برای مردم منطقه و جهان داشته باشد.
اعلام عجولانهی دستيافتن به چرخهی برگشتناپذير توليد سوخت هستهای توسط حکومت ايران بيش از آن که مانوری استراتژيک باشد تاکتيکی برای دعوت به مذاکره با دست بالاست. حکومت ايران میخواهند نشان دهند که میتواند بهتر از "شاه" نقش ژاندارمی منطقه را بازی کند و توان و قدرت وزنهای برای ايجاد امنيتی مناسب تداوم منافع غرب در منطقه را دارد.
بازی مشخص است و بازیگراناش بازیخوردههايی هستند که قرار است دستی را ببوسند که سالهاست آرزو میکنند بشکند.
مذاکره با آمريکا و حل مشکلات فیمابين هميشه در دستور کار حکومت ايران بوده است چه در زمان جنگ و ماجرای مکفارلين و چه در پذيرش قطعنامه و نمايش زهرنوشی، چه در دولت سازندهگی! و چه در دولت گفتوگوی تمدنی! همواره برقراری ارتباط با آمريکا در دستور کار بوده است اما جناح و بخشی که اکنون احمدینژاد آن را نمايندهگی میکند بيش از هر جناحی منافع خود را در صورت برقراری اين ارتباط در خطر میديده است به همين دليل همواره منتقد برقراری اين ارتباط بوده است اما اکنون که اين جريان برسرکار است فرصت مناسبی پيش آمده است برای برقراری اين ارتباط فرمول آن هم مشخص است اول اوضاع را بهشدت وخيم و خطرناک میکنند و بعد مصلحت مردم و نظام و اسلام را پيش میکشند و تن به مذاکره و دادن امتيازهای بیشمار میدهند. اين اتفاق دقيقا در مورد جنگ هم صورت گرفت. اوضاع را با قايقهای تندرو و جنگ شهرها به شدت بحرانی کردند و ميخ نهايی به تابوت را هم آمريکا با زدن ايرباس کوبيد و بعد نوشآنوش نوشيدن جام زهر به هوا خاست!
آتشکارن با تجربه میدانند که برای خاموش کردن آتش بايد آتشی در نقطهای مقابل آن بهپا کرد و ظاهرا آتشبازیهای حکومت ايران همان آتشی است که قرار است آتش موجود بين روابط تهران-واشنگتن را فرونشاند اما همه میدانند که بازی با آتش کار خطرناکی است. اين آتشبازی يا حکومت ايران را خاکستر میکند يا آن را وارد فاز جديدی میکند فاز ثبات نسبی و برقراری ارتباط با آمريکا هر چند ارتباط با آمريکا ممکن است در نهايت همان سرنوشتی را برای حکومت فعلی ايران رقم بزند که برای حکومت سابق رقم زد. اين کيک زرد شباهت زيادی با کيک مکفارلين دارد اما بعيد است اين جشن به سرنوشت آن جشن تبديل شود اين مراسم يا به عزا ختم میشود يا به عروسی ديگر سياست "صبر و انتظار"، "نه جنگ نه صلح" و "چماق و گردو" سياستی نيست که قابل تداوم باشد.
به هر حال اين روزها روزهای سرنوشتسازی برای مردم ايران است و متاسفانه سرنوشت مردم ايران دارد بدون حضور آنان رقم میخورد. آينده هر جه باشد اگر بدون حضور مردم صورت بگيرد بیشک منافع آنان را درپی نخواهد داشت.
اين روزها حکومت ايران با اجرای حرکات موزون(رقص سابق) و اصوات ميمون(موسيقی سابق) تکميل شدن چرخهای توليد سوخت هستهای را جشن گرفته است و ورود ايران را به باشگاه هستهایها شادباش میگويد اما اکثريت مردم ايران به اين هياهوها با نگرانی و دلهره مینگرند. مردم ايران مدتهاست ديگر حساب خودشان را از حکومت جدا کردهاند اما میدانند چه بخواهند چه نخواهند سرنوشتان با حکومت گره خورده است.
مردم ايران هيچ علاقهای به داشتن فنآوريی ندارند که برایشان جز مرگ و نيستی چيزی به ارمغان نمیآورد. جزو هشت کشور دارای چرخهی کامل سوخت هستی بودن برای کشوری که فقر و بيماری و نابسامانی اجتماعی از در و ديوارش میبارد مثل اين میماند که کسی را با گلولههای طلايی تيرباران کنند!
به هر حال پروژهی ورود ايران به باشگاه هستی پروژهای بود که از زمان حکومت پيشين آغاز شد و از همان زمان مخالفين حکومت وقت اين پروژه را مخالف منافع مردم ايران و جهان میدانستند. آمريکا که در آن زمان مدافع هستهای شدن ايران بود اکنون رياکارانه خود را مخالف نشان میدهد اما به هر حال اين بازی موش و گربه بين حکومت ايران که به جز سالهای بحرانی 57 و 58 و 59 هميشه در بلوک غرب بوده است و آمريکا و اروپا بازی خطرناکی است که ممکن است عواقب بسيار بدی برای مردم منطقه و جهان داشته باشد.
اعلام عجولانهی دستيافتن به چرخهی برگشتناپذير توليد سوخت هستهای توسط حکومت ايران بيش از آن که مانوری استراتژيک باشد تاکتيکی برای دعوت به مذاکره با دست بالاست. حکومت ايران میخواهند نشان دهند که میتواند بهتر از "شاه" نقش ژاندارمی منطقه را بازی کند و توان و قدرت وزنهای برای ايجاد امنيتی مناسب تداوم منافع غرب در منطقه را دارد.
بازی مشخص است و بازیگراناش بازیخوردههايی هستند که قرار است دستی را ببوسند که سالهاست آرزو میکنند بشکند.
مذاکره با آمريکا و حل مشکلات فیمابين هميشه در دستور کار حکومت ايران بوده است چه در زمان جنگ و ماجرای مکفارلين و چه در پذيرش قطعنامه و نمايش زهرنوشی، چه در دولت سازندهگی! و چه در دولت گفتوگوی تمدنی! همواره برقراری ارتباط با آمريکا در دستور کار بوده است اما جناح و بخشی که اکنون احمدینژاد آن را نمايندهگی میکند بيش از هر جناحی منافع خود را در صورت برقراری اين ارتباط در خطر میديده است به همين دليل همواره منتقد برقراری اين ارتباط بوده است اما اکنون که اين جريان برسرکار است فرصت مناسبی پيش آمده است برای برقراری اين ارتباط فرمول آن هم مشخص است اول اوضاع را بهشدت وخيم و خطرناک میکنند و بعد مصلحت مردم و نظام و اسلام را پيش میکشند و تن به مذاکره و دادن امتيازهای بیشمار میدهند. اين اتفاق دقيقا در مورد جنگ هم صورت گرفت. اوضاع را با قايقهای تندرو و جنگ شهرها به شدت بحرانی کردند و ميخ نهايی به تابوت را هم آمريکا با زدن ايرباس کوبيد و بعد نوشآنوش نوشيدن جام زهر به هوا خاست!
آتشکارن با تجربه میدانند که برای خاموش کردن آتش بايد آتشی در نقطهای مقابل آن بهپا کرد و ظاهرا آتشبازیهای حکومت ايران همان آتشی است که قرار است آتش موجود بين روابط تهران-واشنگتن را فرونشاند اما همه میدانند که بازی با آتش کار خطرناکی است. اين آتشبازی يا حکومت ايران را خاکستر میکند يا آن را وارد فاز جديدی میکند فاز ثبات نسبی و برقراری ارتباط با آمريکا هر چند ارتباط با آمريکا ممکن است در نهايت همان سرنوشتی را برای حکومت فعلی ايران رقم بزند که برای حکومت سابق رقم زد. اين کيک زرد شباهت زيادی با کيک مکفارلين دارد اما بعيد است اين جشن به سرنوشت آن جشن تبديل شود اين مراسم يا به عزا ختم میشود يا به عروسی ديگر سياست "صبر و انتظار"، "نه جنگ نه صلح" و "چماق و گردو" سياستی نيست که قابل تداوم باشد.
به هر حال اين روزها روزهای سرنوشتسازی برای مردم ايران است و متاسفانه سرنوشت مردم ايران دارد بدون حضور آنان رقم میخورد. آينده هر جه باشد اگر بدون حضور مردم صورت بگيرد بیشک منافع آنان را درپی نخواهد داشت.