مجملی از حدیث باور های دینی امروز ما
می گویند روزی یکی از امرای دوره ناصرالدین شاه به نام سردار" سطوت" به کمال الملک نقاش مشهور گفت : " می خواهم تابلویی از واقعه کربلا را نقاشی کنی که در ان شمر ، امام حسین (ع) را می کشد و من دست او را گرفته ام و مانع شده ام " . کمال الملک به بهانه های مختلف از این کار سر باز می زد ، اما در مقابل اصرار زیاد "سطوت " ، به ناچار قبول کرد و تابلوئی کشید، ولی در این تابلو سردار سطوت مشغول بریدن سر امام حسین (ع) بود و شمر دست سردار " سطوت " را گرفته بود و مانع می شد .
حال حکایت امروز مداحان و واعظان بی عمل است که آش را آنقدر شور کرده اند که از روحانی و مکلا ، مسلمان و سکولار ، پیر و جوان ، همگی از این همه ریا و تحجر و دورغ بستن به ائمه اطهار ، فریادشان بلند است آنچنانکه شیخی هم به صدا در آمده است که یک امام زمان داشتیم که اعتقاد به آن را هم با چنین کار هایی مخدوش کرد ه اند.
ادامه را در اینجا بخوانید
به قلم بيژن صف سري ...... لينک يادداشت