Wednesday, November 09, 2005

وبلاگ روزگار ما

مجملی از حدیث باور های دینی امروز ما

می گویند روزی یکی از امرای دوره ناصرالدین شاه به نام سردار" سطوت" به کمال الملک نقاش مشهور گفت : " می خواهم تابلویی از واقعه کربلا را نقاشی کنی که در ان شمر ، امام حسین (ع) را می کشد و من دست او را گرفته ام و مانع شده ام " . کمال الملک به بهانه های مختلف از این کار سر باز می زد ، اما در مقابل اصرار زیاد "سطوت " ، به ناچار قبول کرد و تابلوئی کشید، ولی در این تابلو سردار سطوت مشغول بریدن سر امام حسین (ع) بود و شمر دست سردار " سطوت " را گرفته بود و مانع می شد .

حال حکایت امروز مداحان و واعظان بی عمل است که آش را آنقدر شور کرده اند که از روحانی و مکلا ، مسلمان و سکولار ، پیر و جوان ، همگی از این همه ریا و تحجر و دورغ بستن به ائمه اطهار ، فریادشان بلند است آنچنانکه شیخی هم به صدا در آمده است که یک امام زمان داشتیم که اعتقاد به آن را هم با چنین کار هایی مخدوش کرد ه اند.

ادامه را در اینجا بخوانید
به قلم بيژن صف سري ...... لينک يادداشت

http://bijan-safsari.com/2005/10/blog-post_27.html