Wednesday, July 12, 2006

وبلاگ اصلی مرکز فرماندهی زیتونستان

من و این‌همه خوشبختی محاله، محاله، محاله

- یکشنبه
آقای مهندس فلانی با تعجب تعریف می‌کرد:
- "نمی‌دونم امروز چه خبر شده بود که چپ و راست از مدیریت زنگ می‌زدن برو به سالن‌های کارخونه سر بزن ببین کارگرها خرابکاری نکنن.
سری زدم و برگشتم. باز زنگ زدن. اصلا نیا پشت میز بشین. هی بگرد.
نفهمیدم موضوع چی بود؟ خسته شدم از بس رفتم این سالن، اون سالن"
- آقای مهندس!! شما چرا؟ امروز چه روزیه؟
- چه ربطی داره امروز چه روزیه.
- حالا شما بگو من ربطشو می‌گم.
- وایسا حساب کنم. 18 تیره.... ئه... 18 تیر...18 تیر؟!!...ها هاها... پس موضوع این بود! چقدر ترسیده بودن بیچاره‌ها...

- اطلاعات غلط
من با دادن اطلاعات غلط حتی برای رسیدن به اهداف درست مخالفم.
خانمی به اسم انسیه‌شاه‌نظری تو روزنامه‌ی همشهری نوشته بود که رفته در پمپ بنزین حاج آقا رضوانی که تازه در کرج افتتاح شده بنزین بزنه، کارکنان اچازه ندادن از ماشین پیاده شه و گفتن حاج‌آقا غدغن کرده که خانم از ماشین بیاد پایین. حالا این خانم داد که چرا به زنها احترام نمی‌ذارن و...
اتفاقا همون شب از این پمپ بنزین رد می‌شدم. کنجکاویم گل کرد . دورادور آقای رضوانی رو می‌شناختم و بعید بود ازش ازین دستورا... با اینکه نصف باک پر بود گفتم بذار با من هم این معامله‌رو کنن تا پدرشون رو درآرم( البته هیچ غلطی نمی‌تونستم بکنم جز مثل خانم نظری شکایت کنم )
اتفاقا چقدر با ادبانه راهنماییم کردن که کجا وایسم که به باکم نزدیک‌تر باشه و وقتی پیاده شدم فقط گفت اجازه می‌دین کمکتون کنم؟ گفتم نه، ممنون. دوست دارم خودم بزنم. دیگه هیچی نگفت. بیشتر پرسنل فامیل خود رضوانی بودن... و هیچ فرقی بین خانم و آقا قائل نبودن. انصافا با همه یک‌جور رفتار می‌کنن.
اونم به خاطر سرمایه‌اش نه احترام به خانوما. چون بالاخره تعداد راننده‌های زن هم زیادن و نباید منافع خودشو در خطر بندازه.

...................

:از کامنتستان وبلاگ اصلی مرکز فرماندهی زیتونستان

23 :: توسط حميد پوريان در 1385-04-21 18:24
مبارزه با حجاب اسلامی:
آقای دکتر محمد برقعی و دوستان با حجاب اسلامی در دفتر حفظ منافع ج.ا در واشینکتن برای آزادی جهانبگلو