Saturday, June 28, 2008

زنانه ها : انقلاب جنسی در چین

زنانه ها

شب پنج شنبه ی گذشته در تلویزیون سراسری سوئد ، کانال دو ، فیلمی از سری برنامه های مستند در باره ی چین به نام انقلاب جنسی در چین پخش شد.
این فیلم از نظر من بسیار غم انگیز ، و اسفناک بود. چرا که باز مرا به دورانی برد که چین را به عنوان یک آلترناتیو برای رسیدن به دنیای بهتر معرفی می کردیم . دنیایی که حقیقت آن امروز برملا می شود. دنیایی که در آن شکم ها سیر بود ولی انسانها در هم شکسته و تحقیر شده و مملو از عقده .

انقلاب جنسی در چین



این فیلم به مدت سی روز در این آدرس قرار دارد ، بخشهایی از آن سوئدی است و بخشهایی از آن انگلیسی ، حتی اگر زیان سوئدی ندانید ، فیلمی قابل ملاحظه و قابل استفاده است.
از مسئله ی برخورد چین کمونیست با سکسوالیته صحبت میکند . از بریدن موهای بلند زنان در خیابان ، از همشکل کردن انسانها ، زن و مرد ، برای ساختن یک جامعه ی ایده آل. از ممنوعیت های جنسی ، نفی سکسوالیته و نفی احساس جنسی ، ازدواج هایی بدون عشق به انتخاب حزب کمونیست ، رابطه جنسی تنها برای تولید نسل و پروژه ی تک فرزندی که موجب به ازدیاد اولاد پسر و کورتاژ جنین های دختر شد. تا آنجا که تعداد زنان به طرز چشم گیری کمتر از مردان است.
و جامعه ی در حال انفجار چین امروز که آزادی های جنسی را بعد از سالها دربند بودن تجربه میکند ، یک انفجار جنسی که مشخصا نکات منفی اش بیشتر از مثبت خواهد بود. شیوع ایدز ، فحشا ، شکاف بی حد طبقاتی ، و برخورد سنتی دولت با مسئله فحشا ، نمایش فاحشگان در خیابان به منظور خجالت دادن آنها به قصد مبارزه با فحشا.

تصویری که همیشه از چین به دنیای خارج داده میشد در طول سالهای بعد از مائو بسیار عوض شده است. ساختمانهای بلند و شبهای روشن ، دیسکوتک ها و نایت کلاب ها ، دراگ و فحشا جای خود را به زن و مرد انیفورم پوشیده ی سخت کوش چینی ـ که گاه تشخیص اینکه کدام زن است و کدام مرد ـ که رهبرشان را ستایش می کردند داده است.
سکس شاپ های پکن بیش از پنج برابر سکس شاپ ها در بقیه ی شهرهای بزرگ دنیا هستند. و هجوم مردم برای خرید اسباب بازی های جنسی از سالها سرکوب نیازها و حتی عدم آشنایی به چگونگی این نیازها سرچشمه میگیرد.
برنامه های گفت گوهای رادیویی بر سر مسائل جنسی از محبوب ترین برنامه های رادیویی در چین امروز است. و بعضی سوالها واقعا اسفناک هستند. مثل دختر جوانی که از گوینده می پرسید که آیا با شنا کردن به همراه مردی ، امکان حامله شدن او وجود دارد یا نه .
این همه سال سوسیالیسم ، این همه سال تدریس تئوری سوسیالیستی و تدریس مارکسیسم ، آیا آموزشی در مورد انسان نیز وجود داشت ؟ این انسانها چه یاد گرفته اند ؟ بجز تحقیر ؟ بجز سرکوب نیازهای اولیه شان ؟ آیا این انسان ایده آل جامعه ی سوسیالیستی این انسان ِ درهم شکسته است ؟
یادم هست که چند تن از سازمانهای ما خود را مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست معرفی میکردند / میکنند .
راستی این سازمانها و اعضای آن چیزی از حرمت انسانی میشناختند / می شناسند ؟
میدانم که بسیاری از این سازمانها و افراد عضو آن مستند هایی این چنین را پروپاگاند غرب معرفی میکنند. ولی نمیدانم آیا حقیقت دیگری هم در چین امروز وجود دارد یا نه. و اگر چنین است چرا چهره ی چین تا به این حد تغییر کرده است . چرا یک کشور بزرگ کمونیست که این همه سال کمونیسم را تجربه کرده است به آن نه میگوید و به غرب و فرهنگ غرب تا این اندازه روی خوش نشان میدهد؟ این نیاز از کجا سرچشمه میگیرد ؟

تعدادی از دوستان صادقی که سوسیالیسم را هنوز راه چاره میدانند ، معتقدند که آنچه در تمام جهان به وجود آمد ، از چین و شوروی و آلبانی و تمامی بلوک شرق و... تنها " آزمایش " پروژه ی سوسیالیسم بود . ایشان معتقدند که آنچه اتفاق افتاد سوسیالیسم واقعی نبود و تنها انسانهای پرورده ی بورژوازی که چیزی بجز شیوه ی دیکتاتوری نمیدانستند سعی در تطبیق و تطابق ایده های انسانی با ساختار های قدیمی داشتند. ایشان معتقدند که سوسیالیسم ، همچنان در آینده ای بسیار دور ، جواب خواهد داد.

در این مورد چیزی نمیدانم ، ولی میدانم که دیگر برای رسیدن به دنیایی بهتر در آینده ای بسیار دور ، شاید هزار سال دیگر ، به قیمت سرکوب و تحقیر انسانهای امروز ، از جانم مایه نخواهم گذاشت . آرزوی خوشبختی همه ی مردم هنوز یکی از اتوپی های من است. ولی من این خوشبختی را نه برای انسان متولد نشده ، که برای انسان امروز هم میخواهم.
در دنیای سوسیالیسم ، انسان امروز فدای انسان آینده شد . انسان امروز آموخت که با حقارت زندگی کند تا انسان آینده زندگی بهتری داشته باشد. قافل از اینکه انسان آینده از همین انسان به وجود می اید و انسان تحقیر شده هرگز نخواهد توانست انسانی آزاده را تربیت کند .
در دنیای سوسیالیسم انسان نیاموخت که آزاده باشد. آنچه به انسان آموزش داده شد این بود که مهره ای در اختیار حزب /جامعه / دولت باشد که به اختیار آن کج و مج شود. اراده ی انسانی ، آزادی اختیار ، آزادی ِ انتخاب در دنیای سوسیالیسم به انسانها آموخته نشد. هدف هم چنین نبود.
من نمیدانم که میشود دوران سوسیالیسم را امتحان یا پروژه نامید یا نه . من تنها میدانم که آنچه دنیای سوسیالیسم به انسانهایش هدیه کرد فرسنگها از حرمت انسانی به دور است. و در عجبم که دوستان سوسیالیست چگونه می خواهند انسانها را متقاعد کنند که دورانی این چنین را دوباره تکرار کنند ؟ چه تضمینی در اختیار مردم قرار میدهند که دوران جدید امتحان سوسیالیسم اخلاق و عاداتی متفاوت نسبت به گذشته ارائه دهد ؟ دوستان سوسیالیست باید بدانند که متقاعد کردن مردم به این که سوسیالیسم یک راه حل است کار بسیار بسیار مشکلی خواهد بود
انسان تحقیر شده هدیه ی جامعه ی سوسیالیستی به دنیای مدرن بود. و اتوپی ای که در ذهن انسانها می پروراندند رسیدن به دنیایی آزاد با انسانهایی آزاده بود. اما این انسانهای آزاده را چه کسی قرار بود تربیت کند ؟ این آزادگی چگونه در ذهن انسان آینده جای باز میکرد ؟
انسان در هم شکسته تنها میتواند انسانهای درهم شکسته تولید کند. انسان تحقیر شده تنها قادر است خود را بازتولید کند . انسانی که آزادی را لمس و حس نکرده باشد ، نمیتواند جامعه ای آزاد و سعادتمند برای آیندگان خود فراهم بیاورد.
پروژه ی امتحان سوسیالیسم در دنیا شکست خورد. و نتیجه ی آن نسلی انسان درهم شکسته است.
امروز چین یکی از بازارهای بزرگ مصرف دنیاست. انسانهایی که دنیای سوسیالیستی را تجربه کرده اند با حرص و ولع شدیدی برای خرید هر آنچه در دنیای خود ممنوع می دیدند ، حمله می کنند.
یک رژ لب ، یک لباس رنگارنگ ، یک جفت کفش واکس زده ، شخصی بودن ، و متفاوت از دیگران بودن .
آنچه نسل جوان ، نسلی که بعد از شکست سوسیالیسم به وجود آمده است تجربه میکند چیز دیگری است.
برای طبقه ی مرفه همه چیز با پول خرید و فروش می شود. دحتران و پسران این طبقه با شغل های مناسب و درآمد های کافی ، روزها در محل کار و شب ها در کلاب های شبانه ، زندگی آزاد جنسی را تجربه می کنند. اما همه ی یک میلیارد ساکنان چین از چنین رفاهی برخوردار نیستند. در آنجا هم مثل همه ی دنیا ، طبقه ی مرفه درصد بسیار کمی از مردم را تشکیل میدهند.
نسل جوان طبقه ی متوسط در راه تجربه ی تمام آنجه دنیای آزاد به او وعده می دهد به راه های متفاوت رو می آورد . فرار از خانه ، و پناه آوردن به بازاری که او را در خود می بلعد سرنوشت بسیاری از آنهاست که امکان انتخاب راه درست در مقابلشان قرار نمیگیرد.
و طبقه ی پایینی اجتماع ، مردان در کارگاه ها و کارخانه ها ساعت های زندگی را می گذرانند و سکه های جوانی خود را در فاحشه خانه های فقرا در کنار زنانی که دیگر زیبایی و جوانی حضور در فاحشه خانه های لوکس را ندارند ، خرج میکنند.
اگر ذره ای حقیقت در آموزش های امتحان سوسیالیسم در چین وجود می داشت ، موقعیت انسانهای این جامعه غیر از این می بود.
اینها ، به نظر من تنها پی آمد های آموزش هایی است که انسان در آن نمودی نداشت. و انسانیت در آن محلی را اشغال نمیکرد.
آیا سوسیالیسم راه حل است ؟ آیا سوسیالیسم آلترناتیوی برای رسیدن به دنیای بهتر است ؟
کسی هست که بتواند به این پرسش پاسخ دهد ؟