Friday, June 16, 2006

وبلاگ اسکارلت


خيلی ناراحتم برای مشکلاتی که برای تجمع هفت تير پيش اومده . اما خوب نميتونم و نمیخوام راجع بهش بنويسم ، از طرفی هم فکر ميکنم اگه تو اين اوضاع و احوال بخوام بيام از چيزای ديگه بنويسم حالا لابد ميگين بابا همسن و سالهای منو گرفتن و بردن من دارم اينجا چی ميگم واسه خودم .

من هم به عنوان يه دختر ايرانی آرزوی برابری حقوق در همه زمينه ها رو دارم . دلم ميخواد روزی برسه که قوانين اجتماعی کشور ما بر اساس رفتار و عملکرد آدمها باشه نه جنسيتشون . متاسفانه يا خوشبختانه مسير زندگيم هم يه طوری بوده که تازيانه جنس (زن) بودن رو تو ایران تو همين سن کم تجربه کردم . میگم متاسفانه چون جای آثارش هنوز درد ميکنه ، هنوز زخميم ، هنوز احساس نا امنی ميکنم . میگم خوشبختانه چون خيلی چيزا رو زودتر از همسن و سالام دستگيرم شد و باعث شد زودتر بکنم و بيام .

به نتيجه رسيدم که حالا حالا ها هيچ اميدی به هيچ نوع پيشرفت مدنی تو ايران ندارم . چون خانه از پايبست ويران است . لجم در مياد وقتی ميبينم خانم وبلاگنويسی که پارسال داشت خودشو ميکشت که الا و لله بايد همه بريم رای بديم حالا داره جيغ ميزنه که آی مردم مارو زدن و بردن و کشتن ! خوب عزيز من وقتی تو ميری به يه حکومتی که از پايه زن رو آدم حساب نميکنه رای ميدی (حالا به هر گروهی و با هر توجيحی ) ديگه بيخود الان توقع اينو داری که بری اونجا شعار بدی و اونا هم با کتک ازت پذيرايی نکنن ديگه !

به نظرم بايد کار پايه ای کرد . ما هنوز تو مملکتی هستیم که خود زنامون خود حقیقیشون رو باور ندارن و سانسور میکنن. هنوز آقا پسرای تحصیل کرده و دکترا دار ما بعد از سالها کیف و کوک از خارج بر میگردن که دختر ویرجین بگیرن . هر کسی بايد از خودش شروع کنه ، من دختر جوون بايد اونقدر رو خودم کار کنم و پايه های استقلالم رو محکم کنم که هيچ مردی اجازه نداشته باشه که بخواد حق منو پايمال کنه . راهشم اينه که به خواستها و تمايلات خودم ارزش بذارم .
من به زن بودنم افتخار ميکنم و مرد زندگيم رو خودم انتخاب ميکنم و تا هروقتی که خودم خواستم باهاش ميمونم . دفاع از حقوق زنان فقط این نیست که برم شعار بدم و کتک بخورم . میتونم اینجوری از حقم دفاع کنم که با اینکه تو ايران تو خانواده راحتی بودم و ميتونستم يه ازدواج مثلا راحت بکنم و خودمو از همه نوع زحمت و تلاش خلاص کنم . اما خودم انتخاب کردم که رو پای خودم بايستم و سختیهاشو بکشم ولی در عوض اگه يه روز خواستم با کسی ازدواج کنم همسر انتخاب کنم نه سايه سر !

از صميم قلبم برای کسانی که تو تجمع اخير کتک خوردن و دستگير شدن ناراحتم ، شجاعتشون رو تحسين ميکنم و اميدوارم هرچه زودتر ازاد بشن مخصوصا اون کسايی که آدمهای معروفی نيستن و امکان داره بی نام و نشون دستگير شده باشن . عصری داشتم ميومدم خونه ديدم يه دختر فيلیپينی که کارگر خونه همسايمونه از در اومد بيرون ، دوست پسرش اومده بود دنبالش تا همديگرو ديدن حالا لب و لوب بازی نکن و کی بکن . يهو دلم گرفت برای اون دختر ای نوجوون و جوون ايرانی که حق ندارن بذارن احساسشون نفس بکشه . در صورتيکه اينجا يه دختر فيلیپينی فقير داره از دو روز زندگيش نهايت استفاده رو ميبره .
اما با همه اينها معتقدم که اين شلوغ بازيها و تجمع ها برای سطح درک کشور ما خيلی بالاست هنوز . من اسمهای خيلی از سردمداران اين تجمع رو تو بلاگستان خوندم . جنبش زنانی که فعالينش روزنامه نگارهای زنی باشن که برای خاتمی که ۸ سال بهشون دهن کجی کرد دوباره پارسال جشن چلچراغ گرفتن ، به درد من نميخوره . کم هوشتر از اونی هستن که من بخوام دنباله روی اونها باشم . اما نباید نا امید بشم . حالا که من خط مشی کلی زنان به اصطلاح فعال کشورم رو قبول ندارم پس فقط از خودم شروع ميکنم . نباید بیکار بشینم . خودمو ميسازم ، خودمو قوی ميکنم تا بتونم حقی رو که مملکتم و اجتماعم به من نداده خودم به دست بيارم . . .