بابک خرمدین
http://babak-xorramdin.blogspot.com/
بابك خرمدين چهارم ژانويه سال 838 ميلادي به دستور معتصم خليفه عباسي با قطع تدريجي دست و پا و اعضاي بدن كشته شد و سپس بقيه بدنش را در بيرون شهر سامرا به دار آويختند كه مدتها به همان صورت باقي بود.
در آن قرن درهر گوشه ايران يك استقلال طلب بپاخاسته بود . در شمال ايران همزمان سه مبارز ــ بابك ، مازيار و افشين ــ بناي مبارزه با حكومت بغداد را گذارده بودند كه بابك در عين حال فرضيه اجتماعي ــ اقتصادي مزدك را هم دنبال مي كرد و خواهان برابري كامل مردم و مالكيت عمومي ( اشتراكي ) بود. پيروان او پيراهن سرخ رنگ بر تن مي كردند و به احتمال زياد دادن عنوان « سرخها » به كمونيستها ريشه در همان زمان دارد . در تاريخ ، آنان را سرخ جامگان ، خرميان و خرمدينان نوشته اند.
در آن زمان هنوز اكثريت آذربايجاني ها كه بابك از ميان آنان برخاسته بود دين نياكان ( آيين زرتشت ) را حفظ كرده بودند . بايد دانست كه تا زمان شاه اسمعيل صفوي(پنج قرن پيش ) هم بسياري از مردم شمال ارس و حكمران آنان شروانشاه زرتشتي بودند . همچنين بايد به خاطر داشت كه زبان تركي دو ــ سه قرن بعد با سلجوقيان وارد اين قسمت ايران شد.
بابك بارها سپاه خليفه عباسي را كه عموما غلامان ترك آسياي مركزي بودند شكست داده بود ، زيرا دژ و استحكامات متعدد داشت . وي با مازيار حاكم تبرستان ( مازندران ) و نيز افشين سردار استقلال طلب ديگر در ارتباط بود . مازيار به دليل همسايگي با طاهريان از دور و در ظاهر احترام خليفه را داشت تا فرصت مناسب به دست آورد و افشين معتقد به انهدام قدرت خليفه از درون بود و بنا براين ، خود را به او نزديك كرده بود ، ولي خليفه از همه چيز باخبر بود و براي تضعيف روحيه استقلال طلبي ايرانيان كه مي گفتند : اسلام بله ؛ حكومت اعراب نه ــ افشين را به جنگ بابك فرستاد . افشين همه مساعي خود را به كار برد تا بابك باقي بماند كه بابك به دليل از دست دادن چند افسر خود به ارمنستان فرار كرد كه در آنجا به دام توطئه افتاد و اسير شد و به افشين تحويل گرديد و افشين راهي جز تحويل او به خليفه نداشت و خليفه او را به طرز دلخراشي كه مورخان آن زمان شرح داده اند و درتاريخ طبري هم آمده است بكشت ،اما بابك تا جان در بدن داشت خود را نباخت . مازيار نيز از طريق اغفال برادرش دستگير و او نيز در سامرا كه معتصم پايتخت خود را به انجا منتقل كرده بود به طرز فجيعي كشته شد و جسدش را دركنار استخوانهاي بابك به دار زدند . سپس نوبت به افشين رسيد كه اورا در بغداد گرفتند و خليفه تماسهاي او با مازيار و بابك را رو كرد و با گرسنگي دادنش كشت و جنازه وي را هم در كنار دوتن ديگر در حاشيه سامرا به دار آويخت . تاريخ خلفاي عباسي و حكام عرب مملو از چنين قتلهايي است ، حتي قتل نزديكان و بستگانشان.
منبع تاریخچه ایرانیان
روزي كه بابك خرمدين كشته شد
بابك خرمدين چهارم ژانويه سال 838 ميلادي به دستور معتصم خليفه عباسي با قطع تدريجي دست و پا و اعضاي بدن كشته شد و سپس بقيه بدنش را در بيرون شهر سامرا به دار آويختند كه مدتها به همان صورت باقي بود.
در آن قرن درهر گوشه ايران يك استقلال طلب بپاخاسته بود . در شمال ايران همزمان سه مبارز ــ بابك ، مازيار و افشين ــ بناي مبارزه با حكومت بغداد را گذارده بودند كه بابك در عين حال فرضيه اجتماعي ــ اقتصادي مزدك را هم دنبال مي كرد و خواهان برابري كامل مردم و مالكيت عمومي ( اشتراكي ) بود. پيروان او پيراهن سرخ رنگ بر تن مي كردند و به احتمال زياد دادن عنوان « سرخها » به كمونيستها ريشه در همان زمان دارد . در تاريخ ، آنان را سرخ جامگان ، خرميان و خرمدينان نوشته اند.
در آن زمان هنوز اكثريت آذربايجاني ها كه بابك از ميان آنان برخاسته بود دين نياكان ( آيين زرتشت ) را حفظ كرده بودند . بايد دانست كه تا زمان شاه اسمعيل صفوي(پنج قرن پيش ) هم بسياري از مردم شمال ارس و حكمران آنان شروانشاه زرتشتي بودند . همچنين بايد به خاطر داشت كه زبان تركي دو ــ سه قرن بعد با سلجوقيان وارد اين قسمت ايران شد.
بابك بارها سپاه خليفه عباسي را كه عموما غلامان ترك آسياي مركزي بودند شكست داده بود ، زيرا دژ و استحكامات متعدد داشت . وي با مازيار حاكم تبرستان ( مازندران ) و نيز افشين سردار استقلال طلب ديگر در ارتباط بود . مازيار به دليل همسايگي با طاهريان از دور و در ظاهر احترام خليفه را داشت تا فرصت مناسب به دست آورد و افشين معتقد به انهدام قدرت خليفه از درون بود و بنا براين ، خود را به او نزديك كرده بود ، ولي خليفه از همه چيز باخبر بود و براي تضعيف روحيه استقلال طلبي ايرانيان كه مي گفتند : اسلام بله ؛ حكومت اعراب نه ــ افشين را به جنگ بابك فرستاد . افشين همه مساعي خود را به كار برد تا بابك باقي بماند كه بابك به دليل از دست دادن چند افسر خود به ارمنستان فرار كرد كه در آنجا به دام توطئه افتاد و اسير شد و به افشين تحويل گرديد و افشين راهي جز تحويل او به خليفه نداشت و خليفه او را به طرز دلخراشي كه مورخان آن زمان شرح داده اند و درتاريخ طبري هم آمده است بكشت ،اما بابك تا جان در بدن داشت خود را نباخت . مازيار نيز از طريق اغفال برادرش دستگير و او نيز در سامرا كه معتصم پايتخت خود را به انجا منتقل كرده بود به طرز فجيعي كشته شد و جسدش را دركنار استخوانهاي بابك به دار زدند . سپس نوبت به افشين رسيد كه اورا در بغداد گرفتند و خليفه تماسهاي او با مازيار و بابك را رو كرد و با گرسنگي دادنش كشت و جنازه وي را هم در كنار دوتن ديگر در حاشيه سامرا به دار آويخت . تاريخ خلفاي عباسي و حكام عرب مملو از چنين قتلهايي است ، حتي قتل نزديكان و بستگانشان.
منبع تاریخچه ایرانیان