Thursday, January 03, 2008

فرصتِ نوشتن.../ روزنوشته های بابك داد: اين ديدار چه معنايي دارد؟

فرصتِ نوشتن...
روزنوشته های بابك داد

درباره ديدار خاتمي با ناطق نوري


اين ديدار چه معنايي دارد؟


خبر اين است:


«آقای خاتمی چندی پیش ضمن حضور در دفتر آقای ناطق نوری، پیشنهادی مبنی بر تشكیل جبهه‌ای متشكل از افراد معتدل دو جریان سیاسی اصولگرا و دوم خردادی را مطرح كرده است.در اين ديدار پیشنهاد شده كه نیروهای معتدل جریان دوم خرداد ازیك سوی و نیروهای معتدل جریان اصولگرا ازسوی دیگر تعیین و فهرستی از آنان برای انتخابات مجلس هشتم تهیه شود.ناطق نوری در این دیدار تاكید كرده است كه در مسایل مربوط به انتخابات دخالت نمی‌كند، اما از تشكیل جبهه ای از افراد معتدل جریان دوم خردادی توسط سید محمد خاتمی استقبال می‌كند.»


***


ده سال پيش، در كوران رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري،در دوره بازداشتم با نوجواني آشنا شدم كه بدليل تخريب پلاكارد تبليغاتي آقاي ناطق نوري دستگير شده بود.او «باور داشت» كه ناطق نوري (بامعذرت) نماد و مظهر تحجر و واپس گرايي است و خاتمي، نماد پيشرفت و اصلاح و تغييرات سازنده است.به همين دليل مي گفت هر كاري ميكنم تا آن جناح پيروز نشود و كشور را به عقب نبرند.تبليغات وسيع برعليه ناطق نوري، گوياي همين مواضع بود و البته بسياري از طرفداران او نيز به شكست سنگينش كمك كردند و بهر روي دوران اصلاحات آغاز شد.ده سال قبل، اصلاحات اساسا" حركتي بود براي مقابله با همان واپس گرايي و تحجر و تندرويهاي افراطي كه ناطق نوري(باز با معذرت) نماد آن شده بود. به بيان ديگر،خبر اين است: پس از ده سال، نماد پيشرفت و اصلاحات، به ملاقات نماد افراطي گري و تحجر رفته و از او طلب همگرايي سياسي و انتخاباتي كرده است!اين خبر چه معنايي دارد؟


***


آ شنايي و ارادتم به آقاي ناطق نوري، به دوران مجلس چهارم برمي گردد كه خبرنگار پارلماني روزنامه سلام بودم و فقط بيست سال داشتم! در آن دوران، ناطق نوري رئيس مجلس چهارم،يكي از موثرترين پشتوانه هاي من بود!در سفر و حضر چنان مرام و معرفت و خلوص و مردانگي در ناطق نوري ديدم كه انصافا" در كمتر سياستمداري ديده ام.او هم مثل خاتمي مردي است اصيل و دوست داشتني و بزرگ. اين را گفتم تا خوانندگان،نقل قولهاي سياسي اين يادداشت را حمل بر نظر شخصيم نكنند.


در طول مبارزات انتخاباتي سال 75 بين خاتمي و ناطق نوري، بيش از دشمنان، دوستان ناطق او را زمينگير كردند و آن چهره دوست داشتني اش را پشت تبليغات كليشه اي و نخ نما پنهان كردند و آن شكست بزرگ را برايش رقم زدند.


خبر را مرور كنيم: اينك پس از 10 سال از آن ايام، خاتمي به ديدار ناطق نوري رفته است.خاتمي كه با شعار اصلاح طلبي و براي مقابله با جريان فكري و سياسي ناطق نوري، وارد عرصه انتخابات شده بود و اصلاحات به همين منظور شكل گرفته بود.


اين ميانه چند سئوال مطرح مي شود كه البته مطمئنم پاسخي به آنها داده نخواهد شد. اما از طرح آنها، دستكم انتظار روشنگري مردم توقع بيهوده اي نيست.


1- چه تغييري در انديشه سياسي و گرايش خاتمي يا ناطق نوري نسبت به ده سال قبل رخ داده است كه آقاي خاتمي را به اين باور رسانده كه اصلاح طلبان قادر به همگرايي سياسي و انتخاباتي با راستگرايان شده اند؟آيا ناطق نوري از گرايشهاي سياسي خود عدول كرده است؟ يا خاتمي در اصلاح طلبي به عقب گرد تن داده است؟ آيا دليل موجده اصلاح طلبي و علت اصلاحات ده سال قبل، اكنون ديگر مرتفع شده است كه خاتمي به تقاضاي همگرايي سياسي با مخالف اصلي اصلاحات خوشبين شده است؟


2- آيا ناطق نوري حاضر به همكاري سياسي و انتخاباتي با مخالف اصلي و جناح رقيب خود هست؟اگر هست، آيا اين جلب همگرايي، مقطعي است يا كلان؟كداميك از اين دو شخص و جريان، حاضر شده از اصول سياسي خود و باورهايش دست بردارد؟ ناطق نوري؟ يا خاتمي؟آيا جلب همگرايي شخصيت و جناحي كه اصلاحات را «خطرتكرار مشروطه» مي دانست، عملي و ممكن است؟آيا ناطق نوري حاضر است از آن انتهاي خط، به اين سر خط بيايد و با اصلاح طلبان،رقباي ديرين خودائتلاف كند؟ در حاليكه گروههاي اصولگرا و دولتي، وسط خط ايستاده اند و راهش به آنها بسيار نزديكتر است! بحث انتخابات در كجاي جغرافياي اين ملاقات قرار مي گيرد؟ اساسا" مردم چگونه مي توانند به جمع اين اضداد در انتخابات پيش رو اعتماد كنند؟ و چه كسي قرار است برآيند اين دو جناح را يكي كند و شعارهايشان را واحد سازد و اعتماد سازي را عملي كند و اين تناقض بزرگ را براي مردم توضيح دهد؟


3- ممكن است بگويند اين ديدار براي آن بوده تا دايره اصلاح طلبي را وسيع و گسترده كنيم. بسيار خوب است.اما چرا فراخي اين دايره را از تحمل وهمكاري اشخاص نزديكتري مثل آقاي كروبي نشان نمي دهند؟ در حاليكه دايره اصلاحات فعلا" چنان تنگ شده كه فقط جبهه مشاركت ،خود را اصلاح طلب ميداند و سايرين و حتي كروبي را از اين دايره حذف ميكند، چرا بايد براي نمايش فراخي اين دايره، ناطق نوري را در آن جاي دهند؟آيا در اين مدعا صداقتي هم وجود دارد؟


4- عده اي هم مي گويند اين ملاقات براي نجات كشور از وضعيت وخيم فعلي بوده و همگرايي مورد نظر در اين راستا بوده است.سئوال اين است كه چرا اين رايزني ها و همفكري هاي لازم و بسيار ضروري، با گروهها و اشخاص موثرتر نظام و اركان نظام صورت نگرفته است؟چه نشانه اي هست كه آقاي ناطق نوري هم به اندازه خاتمي و شبيه به اصلاح طلبان درباره وضعيت موجود فكر و داوري مي كند؟آيا ناطق نوري حاضر است وضعيت موجود را به نفع تفكرات اصلاح طلبانه مورد نظر خاتمي برهم بزند؟ و تازه آيا قدرت انجام چنين كاري را به لحاظ موقعيت سياسي دارد؟


5- ممكن است اين ملاقات، براي موفقيت در انتخابات مجلس هشتم صورت گرفته باشد و بنوعي تضمين خواهي براي حضور انتخاباتي اصلاح طلبان باشد.واقعيت تلخ اين است كه هيچ تضميني در مورد انتاخابات، عملي و مقدور نيست.و اين آزمايش را بارها آزموده اند.اگر قرار است تغييري در روش شوراي نگهبان صورت بگيرد، با زد و بندهاي سياسيون در پشت درهاي بسته ممكن و شدني نيست.تضمين خواهي براي سلامت انتخابات،امري است كه فقط بايد از مجراي قانوني صورت بگيرد و براي همگان باشد. ضمن اينكه اگر اصلاح طلبان نياز به تضمين خاص از سوي حاكميت دارند، بايد بدانند چنان تضميني هيچ اعتبار اجرايي ندارد.سهل است كه آقاي ناطق نوري هم در جايگاهي نيست كه بتواند چنان تضميني بدهد.


***


واقعيت تلخ و اسفبار اين است كه اين ملاقات و تقاضاي همگرايي سياسي، در اين مقطع خاص، صرفا" يك اشتباه بزرگ بوده كه يقين دارم بر خاتمي تحميل شده است.متاسفانه آقاي خاتمي در چنبره كساني كه وسوسه قدرت حتي قوه تفكرشان را هم از كار انداخته، گير كرده و به زعم من، ناگزير و ناچار وارد اين ماجرا شده است.والا كمترين هوشمندي سياسي هم، محال بودن هرگونه ائتلاف بين خاتمي و ناطق نوري را تاييد ميكند. اما برخي دوستان اصلاح طلب، كه حتي تاب تحمل شخصيت مبارز و مقاوم و مفيدي مثل آقاي كروبي را نداشتند، امروز براي رسيدن به قدرت، حاضرند خاتمي را به هر كاري مجبور و حتي اصلاحات را قرباني كنند!


***


اينكه بعد از ده سال، بين ناطق نوري و خاتمي بتواند ائتلافي شكل بگيرد،هرگز برايم قابل درك نيست.بخصوص كه ناطق نوري هرگز از اصول سياسي خود دست برنداشته و چراغ سبزي به اينطرف نشان نداده كه معنايش آمادگي براي چنين ائتلافي باشد.مسئله فقط همان است كه سعي كرده ام سربسته بگويم. ميل به قدرت، گاهي چنان است كه دوستان ما را به هر كاري وادار ميكند.در اين ميانه من براي خاتمي و شعارهاي بلند و آرمانهاي بزرگش نگرانم و متاسفانه جز همين نوشتنها، كاري از دستم نمي آيد.


من در يادداشت«پايان حماسه» در سال 81 از افول حماسه دوم خرداد سخن گفتم و اصلاحات را پايان يافته ميدانستم. با انتشارخبر اين ملاقات و تقاضاي همگرايي سياسي و انتخاباتي اصلاح طلبان با مخالفان اصلي اصلاحات، ديگر باور دارم كه آن اصلاحات، هرگز احيا نخواهد شد