بازگوئی " تدفين" پوست مدرن گو"." یا نیوز اعلا
و ... چه و چه و چه
بازگوئی تدفين يک شاعر در ۴۱ سال پيش
مانده بودم که در اين «آغاز ديگر» از کجا بايد براه افتاد. عبارت «آغاز ديگر» مرا به ياد «تولد ديگر» فروغ فرخزاد انداخت. زمينهء ذهنی هم البته وجود داشت...
بعد از ظهری در تابستان ۱۳۴۴ بود. با خسرو گلسرخی و احمد رضا و فروغ در رستوران هتل پالاس خيابان شاهرضا نشسته بوديم و چای می خوريم... يکباره، وسط حرف هامان، يک آدم درشت هيکل جاهل مسلک که با حالتی مستانه از کنار ميزمان رد می شد، چشمش به فروغ افتاد و در ميانهء راهش برگشت و با حيرتی شوخی آميخته گفت: «به به! فروغ خانم. شما کجا اينجا کجا؟»
فروغ را نگاه کردم که سرخ شده و هيچ نمی گفت. مردک گفت: «چيه؟ سلام ما جواب نداشت؟» باز هم فروغ ساکت و معذب نشسته بود و با فنجان قهوه اش ور می رفت. گلسرخی رو به مرد کرد و گفت: «آقا، لطفاً مزاحم نشويد». و مرد خنديد و گفت: «فروغ خانوم اين جوجه چی ميگه؟ حالا ديگه جوجه باز شدی؟» که گلسرخی با کله کوبيد توی دهانش و کافه بهم خورد. احمد رضا فروغ را که گريه می کرد بيرون برد ....
فهميدم که... فروغ فرخزاد بازی را برده و انتقام نيما را از معاندانش گرفته است
فهميدم که... فروغ فرخزاد بازی را برده و انتقام نيما را از معاندانش گرفته است
حاج آقا اسماعيل بویشگران گو"." یا نیوز
۱۱ خرداد ۱٣٨۶ - ۱ ژوئن ۲۰۰۷
http://news.gooya.eu/society/archives/060103.php
http://news.gooya.eu/society/archives/060103.php