بیایید چرخ را دوباره اختراع کنیم
خودکفایی مفهومیست بسیار مورد علاقه نزد مسئولین، رسانه ها و عموم شهروندان چه داخل و چه در باقی نقاط جهان. اخبار رسانههای ایرانی پر است از بینیاز شدن از فلان محصول یا ابداع و اختراع فلان وسیله ــ اگر نام مهندسی معکوس ابداع و اختراع باشد ــ، که اولی اندکی هزینه اضافی از پترو دلارهایمان را مصرف میکند و دومی چند دلاری صرفهجویی با خود دارد که البته هردویشان یک ویژگی مشترک هم دارند، کاهش وابستگی به دنیای خارج.
تفکر بینیاز شدن از دنیا نوعی بیماریست که با منطق لاتینی Foreign Fobia نامیدمش. این بیماری ریشه در هر دورهای از تاریخ داشته باشد، وخامتش در کشور ما برمیگردد به انقلاب صنعتی و آغاز عصر روشنگری در غرب. جهش سریع تکنولوژیک غرب در عصری اتفاق افتاد که نیمی از ما ــ شاید هم کمی بیشتر ــ در کنج مساجد کتاب آسمانیمان را روخوانی میکردیم برای یافتن راهحل زندگی جدید، چون مفسران دین اینگونه میخواستند و نیم دیگر ــ شاید اندکی کمتر ــ گرفتار افیون و توهم قدرت بودیم و خواب آلوده از ابرقدرتی ایران در چندهزارسال قبل دم میزدیم . و شد آنچه نباید، و چنان از قافله دنیای متمدن عقب افتادیم که دیگر راهی برایمان نماند تا برای جبران عقب افتادگی از آنها فناوری زیست راحتتر را طلب کنیم. اما تکنولوژی تکنیک میخواست و ما که تکنیکمان تنها بلندکردن بافور و چسباندن تریاک بود تکنسین طلب کردیم تا یادمان بدهند . با این مستشاران مفاهیم هم آمد، دمکراسی، لیبرالیسم و سکولاریسم و صدها ایسم دیگر مربوط به مدرنیته.
چه چیز خطرناکتر از این مفاهیم برای هزارفامیل قدرت ایران و روحانیت حامی آن. پس در سنگر شرع و قدرت شروع کردند به مخالفت با تکنولوژی تا شاید آن مفاهیم نیاید. ولی دیگر دیر شده بود. بهدنبال راهحل، خودکفا شدن انتخاب شد تا همه چیز را خودمان بسازیم تا نه به جهان نیاز داشته باشیم نه به جهانیان و این شد یگانه راه سعادت ملت.
البته اگر از همان ابتدا برای تولید مایحتاج، در مسیر درست گام میگذاشتیم و راه دیگران را ادامه میدادیم، مزیت نسبیمان را درک میکردیم و هزار کار دیگر، امروز جای دیگری غیر از اینجا بودیم اما افسوس و صد افسوس ما میخواستیم جهان را از نوع بسازیم، البته نه با طرحی نو بلکه با همان طرح پیشین. بعد از دو جنگ بزرگ جهانی جهان شروع کرد به کوچک شدن و ارتباطات افزایش یافت، ما هنوز در حال ساخت جهان بودیم و ارتباطات جدید را درنیافتیم. در دهه 60 نوشتند " آیا بال زدن پروانهای در برزیل مسبب طوفانهای فلوریداست" و از به هم پیوستگی جهان گفتند ما هنوز در سعیمان ثابت قدم بودیم، WTO آمد تا جهان یکی شود ما دیوارهایمان را بلندتر کردیم تا کسی نبیند چیزی که ما میسازیم چگونه است، و به همین ترتیب عصر انفجار اطلاعات آمد، ماهوارهها جهان را محاصره کردند، اینترنت تا همه جا رفت و ما هنوز در پیچ اول ساخت جهان ماندهایم و اندک فرصتهایمان هم برای همراهی با جامعه جهانی رفته رفته از دست میرود تا ما بمانیم و تلاش برای یافتن راهی برای ساخت دوباره همه چیز. راستی به چند مخترع و پژوهشگر برای اختراع وسیلهای بنام "چرخ" نیاز داریم، علاقهمندان برای مصاحبه به روانپزشکان محل خود مراجعه کنند.
حرف آخر: بزار تو آغوش بازم، تو رو حس کنم دوباره