Tuesday, October 31, 2006
وبلاگ نسل جدید: به ناچار از بلاگفا به بلاگ اسپات آمدم
چشم انداز"حقوق" بشری خودی ها / 147
آذر عزیزم
چون از این پست ابراهیم نبوی خیلی خوشم میاد همه رو کپی میکنم
وبلاگ زیتون
http://z8un.com/archives/2006_10.html#001877
http://z8un.com/archives/2006_10.html#001881
حضرت اقای ا.ن
" . و ز" ا.ن لاین
8 آبان ۱٣٨۵ - 30 اکتبر ۲۰۰۶
http://r0ozonline.com/03satire/018332.shtml
ببینید آقا شما بیتالمال را دارید هدر میدهید. شما من را گرفتهاید که آخر سر بگویم غلط کردم.
حاج آقا بهنود برنده جایزه مدفوعاتی پنج تن آ ل عبا
قاصذک توروتتو
Monday, October 30, 2006
وبلاگ ایران آزاد: رجوع به سایت های مستهجن در حکومت ولایت فقیه!
این در حالی است که این سایت ها در ایران فیلتر می شوند!
در صورتیکه این فیلترینگ برداشته شود معلوم نیست که ایرانیان در این مورد چه رکوردی کسب کنند!
اینها همه از برکات حکومت ولایت فقیه در مملکت امام زمان است
لاکن 800 طلبه هم وبلاگ راه اندازی کرده اند برای رشد "فکر و اندیشه"!
"بنا به طبیعت آزاداندیشی و مستقل نگری … دوستانی که من با آنان ملاقات کردم، طلبه هائی بودند که نه تنها وبلاگ برای آنها خودی بود، بلکه دفتر توسعه وبلاگ دینی درست کرده اند. حرف های امیدوار کننده و جالبی می زدند. می گفتند فلان مقام تأثیرگذار در حوزه _ که من حدس می زنم اصلاً نداند وبلاگ چیست - پیشنهاد کمک به این امر کرده است.
"از کارهای جالب تر آنان این است که لیست ۳۵۰ نفره از اساتید حوزه تهیه کرده بودند که باحوصله و باپشتکار به منزل بسیاری از آنان رفته اند و وبلاگ سازی و وبلاگ نویسی را به آنها آموزش داده اند.
۸۰۰ نفر طلبه هم وبلاگ خود را راه اندازی کرده اند. تاکنون چندین سمینار هم به کمک و باحمایت مسئولان رسمی برگزار کرده اند.
"به رسم معمول که می گویند من کوچکتر از آنم که نصیحت و توصیه ای بکنم و بعد مفصل نصیحت و توصیه می کنند، من هم بعد از این که گفتم کوچکتر از آنم که توصیه ای داشته باشم، گفتم سعی کنید وبلاگ های دینی، با متر محدود جریانات سیاسی اندازه گیری نشود. از حکومتی ها کمک بگیرید، ولی خودتان مستقل باشید...
"و باز هم در آخر گفتم من کوچکتر از آنم که توصیه ای بکنم! ولی خداوکیلی بر و بچه های دفتر توسعه ی وبلاگ دینی هم انصافاً معتقد به چنین حرف هایی بودند.
"در هر حال مهمترین نکته ی مثبت این است که وبلاگ دیگر منطقه ی ممنوعه ی دینی نیست و این برای رشد فکر و اندیشه در ایران بسیار مؤثر است"!
ابطحی جونیور / به زعم خودش توپولی
بنا بر گزارشهای یک کاریکاتوریست عصبانی "ته بیدی" که میترسه عکس امام راحلو بکشهسيدالماله کشين:
Saturday, October 28, 2006
وبلاگ خسن آقا: آرامش قبل از طوفان است، یا آرامش قبل از مرگ ؟
سکوت
باید منتظر شد و دید که آیا این آرامش، آرامش قبل از طوفان است یا آرامش قبل از مرگ.
Friday, October 27, 2006
و بلاگ تقويم تبعيد: گزارش تصویری :استقیال خواهران از طرح آمدی نجات
ثبت نام برای عضویت در طرح ازدیاد نیرو
Thursday, October 26, 2006
Wednesday, October 25, 2006
,وبسابت نقطه ته خط : مردي كه از جلوگيري بدش ميآمد
مردي كه از جلوگيري بدش ميآمد
■ يك كشور تكثرگرا
تهران، 1435 هجري شمسي، آسمان تيره و تاريك است. ميليونها نفر در هم ميلولند و تا نوك برج آزادي جمعيت بالا آمده است. هر اتوبوس سيصد نفر مسافر دارد كه بسياري از آنان روي سقف هستند يا به بدنه اتوبوس يا به همديگر آويزان شدهاند. رييس جمهور در محلهي محروم شهرك لوت (كوير لوت سابق) واقع در جنوب تهران و در حضور ميليونها نفر كه بعضيها به صورت دو سه نفري كول هم رفتهاند مشغول سخنراني است:
- من از همينجا در شهر اخلاق و صفاي تهران اعلام ميكنم كه جمعيت صدميليوني شهر تهران هنوز كم است. اين كشورهاي غربي گفتهاند كه شما در كشورتان جلوگيري ميكنيد از بعضي چيزها. يك مشت ليبرال عقيم و مزدوران عنين و آلت افسردهي دست استكبار جهاني هم تهمت ميزنند به ما. و من امروز به شما ميگويم كه دروغ ميگويند و ما هرگز جلوگيري نميكنيم و همه ميبينيد كه آزادند در اين مورد. من خودم بالشخصه از جلوگيري بدم ميآيد. اين حرفها مال غربيهاست. اين آقاي «جيمز ايكس بوش» خودش عقيم است آن وقت به ما حسادت ميكنند. و به ما گفتهاند كه ما تكثرگرا نيستيم كه اين حرف غلطي است. اين بداخلاقيها چه معنا دارد؟ ما خيلي هم تكثرگرا هستيم. به همين خاطر چند بار پرونده ما رفته به شوراي امنيت و فشارها آورده و تهمت ميزنند كه ما جلوگيري ميكنيم و من در حضور اين ملت اعلام ميكنم كه «انرژي هستهاي» حق مسلم ماست و از آن براي مقاصد صلحطلبانه و ازدياد جمعيت استفاده ميكنيم و هيچ وقت جلوگيري نخواهيم كرد و اين ملت تسليم زور نخواهد شد و راه خود را طبق فرمايش رييس جمهور فقيد و آيندهنگرش در پنجاه سال پيش ادامه خواهد داد و اين ملت اين كار را خواهد كرد چون اين ملت ميتواند بكند.
■ شغل زنان ايراني
مركز تكثير خانواده اعلام كرد: هيات دولت و مجلس طرحي را در دست بررسي دارند كه جهت ازدياد نفوس و مبارزه با استعمار غرب، به زناني كه بتوانند بيشتر بزايند مثل گذشته فقط مرخصي نخواهد داد. بلكه آنان را بازنشسته كرده تا با خيال راحت در خانه فقط مشغول زائيدن و ازدياد نفوس شوند.
سالها پيش اين مركز به نام «مركز تنظيم خانواده» معروف بود كه با فرمايشات رييسجمهور فقيد و آيندهنگرمان به مركز تكثير خانواده تغيير نام داده شد.
■ ظرفيت
رييس جمهور چين در ديدار با رييس جمهور كشورمان گفت: ما در پنجاه سال گذشته رشد جمعيتمان را كمتر كرديم ولي شما داريد از ما جلو ميزنيد. آيا براي اين همه جمعيت، غذا، پوشاك، امكانات پزشكي، بهداشت و درمان و كار و مسكن داريد؟ نيم قرن پيش سالها ميليونها دلار خرج كرديد كه امكانات و فرهنگ كنترل جمعيت داشته باشيد چطور به اين جهش عظيم رسيديد؟ آيا ظرفيتش را داريد؟
رييس جمهور كشورمان گفت:
- زكي! ظرفيتشو داريم هيچي، ظرفشم داريم. شما خودت بيظرفيت هستيد.
■ از متن يك آگهي بهداشتي
فرزند بيشتر، زندگي بهتر... پدر و مادر عزيز! 12 تا بچه كافي نيست. شما خجالت نميكشيد فقط 12 تا بچه داريد؟
■ داروي پرزايي
مهندسان موسسه رويان اعلام كردند دارويي ساختهاند كه هر كسي با مصرف آن در صورت كمزائي، به پرزايي و باروري فراوان ميرسد. مهندس تكثيراولادي در مورد تاثير شگفت اين دارو گفت:
- تاثير اين دارو به حديه كه طرف عطسه بكنه يه بچه پس ميندازه، سرفه بكنه يه بچه پس ميندازه، عرضم به حضورتون ديگه اينطوري... خودتون تا آخرشو بخونين.
مهندس تكثيراولادي در مورد نحوه ساخت اين داروي معجزهگر گفت: ما اينو از DNA رييسجمهور فقيد و آيندهنگرمون در پنجاه سال پيش ساختيم.
وي اظهار اميدواري كرد كه با عرضهي اين دارو چند ميليون نفر شبيه رييس جمهور فقيد به جمعيت كشور اضافه شود.
■ از تابلوي يك داروخانه:
کاندوم پاره موجود است.
■ مدال افتخار
در جشنواره تكثير خانواده، جايزهي «خروس طلايي» و «مرغ طلايي» به يك زن و شوهر پراولاد رسيد. اين زوج داراي 64 فرزند پسر و دختر هستند. خبرنگار بخش فرهنگي ما از اين زن خوشبخت پرسيد:
- شما چيكار ميكنين كه تونستين اين همه بچه پس بندازين؟
زن گفت: کار خاصي نميكنيم، آقامون ميذاره تو مايكروفر منم ميرم درش ميارم.
اين زن و شوهر همچنين مدال افتخار رياستجمهوري به خاطر مجاهدت و مبارزه با فرهنگ غربي را در اين جشنواره دريافت كردند.
■ از تابلوي يك داروخانه ديگر:
كاندوم آبكشي و مشبك و قرص پنجقلوزايي رسيد.
■ آلات منحرف كننده
با قاچاقچيان آيودي و وسائل ضالهي توبكتومي و وازكتومي و فروشندگان كاندوم و قرصهاي الدي برخورد خواهد شد.
سرهنگ كثيرنظام رييس «ستاد مبارزه با جلوگيري» نيروي انتظامي در حال بازجويي از چند قاچاقچي دستگير شده در اين مورد به خبرنگار ما گفت: با قاچاقچيان اين ابزار منحرفكننده و جلوگيريكننده به شدت برخورد خواهد شد. ديروز با «ال اس دي» و «ال ام بي» جوانان ما را از راه به در ميكردند حالا با قرص ال دي.
وي سپس رو به يكي از دستگيرشدگان كرد و در حالي كه كاندومي را ميكشيد گفت: ميگي اينا رو از كجا آوردي يا با همين بزنم تو چشت؟
■ آخرين گربهي ايراني
آخرين گربهي بازماندهي ايراني ديروز در شهر تهران و طي مراسم شامي با حضور چندصدهزار نفر، كباب شده و تناول گرديد. از چند دهه پيش نسل بسياري از موجودات زنده و حيوانات در ايران به دليل كمبود غذا منقرض گرديده است و اين گربه تنها بازمانده يكي از همان حيوانات بود.
● نه چندان كمربط: چگونه جنازه مالتوس در قبر ميلرزد؟
Monday, October 23, 2006
وبلاگ زن؛ من: ایشون سر ماجرای تجمع میدان ۷ تیر دستگیر شده بودند
نیست که ایشون سر ماجرای تجمع میدان ۷ تیر دستگیر شده بودند بعضیها هی منت سر ما میگذاشتن
که خوشبختانه دیگه نمیتونن بذارن!
برای نجات جان کبرا و لغو حکم اعدام با تمام قوا به پیش
مقامات جمهوری اسلامی ایران نامه اعتراضی بنویسند و خواهان آزادی فوری کبرا
رحمانپور، شهلا جاهد، نازنین فاتحی و فاطمه حقیقت پژوه شوند.
نامه های کبرا و پدرش را به میلینگ لیست خود بفرستید و آنها را تشویق به
حمایت از این کمپین کنید.
اگر سایت و وبلاگی دارید خواهش میکنیم این کمپین را منعکس کنید.
اگر میتوانید از نهادها و سازمانهای مدافع حقوق انسان و علیه اعدام بخواهید
کند.
الهام حق شناس
مسعود شیرازی
www.save-kobra.blogfa.com
Saturday, October 21, 2006
به تارنمای ویکتوریا آزاد خوش آمدید
ویکتوریا آزاد : فعال سیاسی و فعال حقوق زنان
27 سال در نبرد با سیاهی ، 43 سال دارم !
تحصیلات : لیسانس ازدانشگاه نرسینگ گوتنبرک ـ سوئد و دارای لیسانس علوم آزمایشگاهی از باکو.
سوابق : عضو سابق سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و سپس سازمان فدائیان اکثریت از سال 1358 شمسی ، عضو سابق شورای هماهنگی اتحاد جمهوری خواهان ایران ، سالها عضو حزب چپ پارلمانی سوئد و کاندیدای پارلما ن سوئد در سال 2002 ، نماینده شورای شهر، عضو سازمان عفو بین الملل سوئد ، مسئول کمیسیون زنان حزب چپ سال 2005 ، نماینده ویژه در کمیسیون بین الملل بخش پارلمانی حزب چپ در دیدار با مقامات پارلمانی اتحادیه اروپا ،سخنگوی جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی درشهر گوتنبرگ سال 2004 ، منتخب نشست لندن جهت انجام وظیفه در هیئت هماهنگی نشست لندن 14 خرداد1385 ، مبتکر تاسیس گروه مجمع پیوند دموکراسی خواهان ایران !
اصلی ترین خطوط نظری من بقرار زیر است :
با ایجاد پیوند بین جنبش زنان ، کارگران ، دانشجویان، فرهنگیان واقوام وملیتهای ایرانی جبهه فراگیر برای استقرار دموکراسی در ایران را سامان دهیم !
روشنگری ،مقاومت مدنی ، اتحادو همبستگی ملی کلید پیروزی است !
زنان ایران پیشقراولان و پیام آوران وحدت ملی !
زنان ایران اینبار خود برای سرنوشت خود تصمیم خواهند گرفت !
سکان قدرت سیاسی ، تدوین قانون اساسی در ایران فردا باید با حضور خلاق و شور آفرین زنان ایران هدایت شود !
جمهوری اسلامی در آخرین ایستگاه خود چاره ای جز تسلیم ندارد !
تنها با یک تلنگرفراگیر مردم ایران و نیرو های جهانی، مدافع دموکراسی و احقاق حقوق بشر در ایران ، رژیم اسلامی فرو خواهد ریخت !
مردم ایران حق دارند که در یک رفراندوم آزاد ، نظام مورد علاقه خود را برگزینند !
آزادی رایگان نمیشه، باید هزینه پرداخت !
راه رسیدن به نظامی مردم سالار و دموکراتیک از چهارراه نفی کامل استبداد فقهی و ساختار برآمده از آن و تشکیل یک نهاد ملی میگذرد.
باید ضمن برسمیت شناختن اختلافات برنامه ای و سیاسی احزاب و گرایشات گوناگون کوشندگان سیاسی ، تلاش کرد که حول برچیدن نظام استبدادی اسلامی و استقرار دموکراسی در ایران اجماع کرد !
تلاش برای اثبات آنکه چه کسانی دموکرات ترند از خیابان اتحاد میگذرد ، آنان که در مقابل این اتحاد میایستند تاریخ آنان را قضاوت خواهد کرد و این قضاوت بنفع منافع تاریخی شان نیست !
Thursday, October 19, 2006
کمپین آزادی برای کیانوش سنجری
http://sos-sanjari.blogspot.com/
ما جمعی از دانشجویان مدافع حقوق بشر این کمپین را راه اندازی کردیم . هدف کلی کمیپن آزادی تمامی زندانیان سیاسی است اما هدفی که در اینجا دنبال می کنیم آزادی کیانوش سنجری می باشد. در اینجا ذکر می کنیم این کمپین هیچ وابستگی به نهادهای سیاسی نداشته و کاملا مستقل عمل می کند. کیانوش سنجری عضو جبهه متحد دانشجویی ،وبلاگ نویس شجاعی است که اخبار زندانیان سیاسی را در اختیار رسانه ها قرار می داد و متاسفانه در جریان نا آرامی های دو هفته گذشته بازداشت شد . امروز دهمین روز بازداشت کیانوش است و هیچ خبری از وی در دست نیست . لازم به ذکر است کیانوش سنجری برای تهیه خبر مقابل منزل آیت الله بروجردی حاضر شده بود که توسط عوامل امنیتی بازداشت شد از تمامی فعالین حقوق بشر درسراسر دنیا برای آزادی این جوان کمک می خواهیم .
کسانی که خوهان همکاری و حمایت از آزادی کیانوش سنجری می باشند می توانند به آدرس ما ایمیل بفرستند و یا نام خودشان ، وبلاگشان ویا سایت هایشان را در قسمت نظرات قرار دهند.
کمپین آزادی برای کیانوش سنجری
بیست وششم مهرماه هزار وسیصد و هشتاد وپنج
هجدهم اکتبر دو هزار وشش میلادی
3 Points:ارتباط خستگی و شورای نگهبان و شقیقه !
الان داشتم به آرشیو بلاگم نگاه می کردم دیدم که پارسال یه مطلب توپ راجع به ارتباط بین احساس خستگی کردن و شورای نگهبان نوشتم که بد نیست این دفعه به مجلس خبرگان ریطش داد !...انشاالله که موجب کثرت جمعیت رای دهندگان به این نهاد خیلی مهم بشه ! قضیه خیلی هم جدیه پس لطفا نخندین ! :
-الان حدود یکی دو سال است که خيلي خسته ام و اين هفته آخر هم که ديگه دارم از پا مي افتم. چرا ؟ هميشه فکر مي کردم کمي تنبل ام اما حالا دقيقا حساب کرده ام و متوجه شده م که خيلي کار مي کنم.
ببينيد ما توي ايران 72 ميليون جمعيت داريم که 13 ميليون اونها بازنشسته هستند. پس مي مونه 59 ميليون نفر. از اين تعداد، 24 ميليون دانش آموز و دانشجو هستند يعني براي انجام کارها فقط 35 ميليون نفر باقي مي مونند. توي کشور 10 ميليون نفر هم توي ادارات دولتي شاغل هستند که خب عملا کاري انجام نمي دن. پس براي پيش بردن کارها تنها 25 ميليون نفر باقي مي مونند.
از اين 25 ميليون نفر هم تقريبا 4 ميليون نفر آخوند و ملا و سانسورچي اينترنت و نماينده مجلس هستند پس فقط 21 ميليون باقي مي مونن و اگر بدونيم که تقريبا 17 ميليون آدم جوياي کار داريم، معنيش اين خواهد بود که کل کارهاي مملکت رو 4 ميليون نفر دارن انجام مي دن.
اما حدود 2 ميليون نفر هم نيروهاي مسلح داريم و اين يعني فقط 2 ميليون نفر نيروي کار باقي مي مونن. از بين اين دو ميليون نفر، 646.900 عضو پليس و وزارت اطلاعات هستند پس کلا مي مونيم 1.353.100. حالا اين وسط 649.876 نفر بيمار داريم که قدرت کار ندارند و بار کارهاي کشور افتاده روي دوش 806.200 نفر از جمعيت.
فراموش کردم بگم که ما حدود 806.186 نفر هم ممنوع القلم، ممنوع التصوير، ممنوع الصدا و ديگر انواع زنداني داريم پس کل کارهاي کشور افتاده روي دوش 14 نفر!
از اين چهار ده نفر 12 تاشون عضو شوراي نگهبان هستند و پس متوجه مي شيم که کل کارهاي کشور افتاده روي دوش دو نفر: من و تو ! من كه اصلا حال و حوصله ندارم و تو هم که داري اينو مي خوني
وبلا گ پاپایا و میمون ها و نارگیل بزرگ : روزی که یکهو بزرگ می شوی
به مناسبت نزدیک شدن سالگرد دستگیری پدرِ دوستم:
.......................................................................
مامانم و برادر بزرگم مرا می نشانند روی تخت و می گویند:
«تو دیگر بزرگ شده ای، اون روز که بابات بهت گفت خداحافظ من می روم ماموریت، داشت می رفت زندان. آن مرد هایی هم که باهاش بودند همکارش نبودند، پلیس بودند. تو دیگر عقلت می رسد. آن موقع تا حالا بهت دروغ گفتیم. نامه هایی هم که می فرستادی نمی رفت سر کارش، می رفت زندان. اما در مدرسه به هیچ کس نباید بگویی، هیچِ هیچِ هیحِ کس.»روی تخت کز کرده و نمی خواهم عکس العملی نشان بدهم. از اینکه نارو خورده ام عصبانی نمی شوم. راستش خیلی خوشحالم که دیگر عقلم می رسد. بزرگ شده ام! ...کنجکاوی مرا دیوانه می کند ولی نمی خواهم کنترلم را از دست بدهم. دنیای جدیدی به رویم باز شده. تازه کشف می کنم که بالام جان، داستان های اعتصاب ها، انقلاب ها، سرکوب ها خیلی خیلی از آنکه فکر می کردم به من نزدیک تر است! در جا سیاسی می شوم. در جا تصمیم می گیرم مبارز شوم، آخ کنجکاوی، کنجکاوی مرا می کشد.
روی تخت کز کرده ام. سعی می کنم عکس العملی نشان ندهم. همین که تا حالا فریب خورده بودم کافی است. دیگر بزرگ شده ام. دلم برای پدرم تنگ شده است ولی خیلی خوشحالم که او یک قهرمان است. باید زیاد از مادر و برادرم سوال نکنم تا احساساتم لو نرود. فقط سوال های مهم: او هم چیز است؟ شما هم چیز هستید؟ یعنی من هم چیز هستم؟ کِی قرار است از زندان بیاید؟ ...یک کم منتظر برادر کوچکم (که با من بزرگ شد) می شوم تا او سوال کند. اگر به مدرسه بگوییم چه می شود؟ ما را هم می گیرند؟ هزار سوال در مغزم است که نمی توانم فرمول بندی شان بکنم. دیگر بزرگ شده ام و نمی توانم سوال احمقانه بکنم. مغزم داغ می کند. گریه نمی کنم. عصبانی نمی شوم. از اینکه راستش را به ما گفته اند ممنون هستم.
زندگی ام ناگهان عوض می شود. یاد گالیله می افتم که گفت زمین به دور خورشید می چرخد و دستگیرش کردند. در جا تصمیم می گیرم پرفسور شوم. می خواهم خونسرد باشم. خوشحالم که تنها نیستم. خودم را پشت برادر کوچکم قایم می کنم. دیگر مهم نیست زنگ تفریح کی کی را بازی نمی دهد. تازه می فهمم چرا ما خانه نداریم ، چرا پدرم از سر کار یک مرخصی نمی گیرد. چرا ما مثل بچه های کلاس تابستان نمی رویم ترکیه کِرِم های گران قیمت بیاوریم. چرا این، چرا آن... حرف های مادر که تمام می شود باید از اتاق برویم بیرون. سعی می کنم عکس العملی نشان ندهم. می دانم که نگاهم می کنند. من به هوا نگاه می کنم، به چشم هیچ کس. مشق هایم مانده. کیفم را می کشم می روم پشت مبل ها که کز کنم مشقم را بنویسم
Wednesday, October 18, 2006
بیانیهی پنلاگ در باره ی بازداشت کیانوش سنجری
چهار شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵ | 10/18/2006 |
بیانیهی پنلاگ در باره ی بازداشت کیانوش سنجری
کیانوش سنجری عضو کانون وبلاگنویسان ایران (پنلاگ)و عضو جبهه متحد دانشجویی روز ۱۶ مهرماه در درگیریهای اطراف خانهی آیتالله بروجردی دستگیر شده است و از سرنوشتش اطلاعی در دست نیست. مانگران وضعیت کیانوش سنجری هستیم و دستگیری وی را محکوم می کنیم. از همه ی اعضا ی پنلاگ و دیگروبلاگنویسان می خواهیم که خبر دستگیری کیانوش رامنتشرکنند وبرای آزادی فوری و بدون قید و شرط او بکوشند.
کانون وبلاگنویسان ایران-پنلاگ
وبلاگ شراره های آتش در بهار: دجال همون اینترنته؟ پس فیتیله اینترنت رو بکشید بالا !
وضعیت اینترنت خیلی اسفبار شده سرعت اینترنت اونقد کم شده که دیگه حوصله آپ کردن ندارم یکی نیست به داد ما برسه امروز
تو یک جایی خوندم اینترنت سبب شده که وصعیت فساد اخلاقی در کشوربه اوج خودش برسه
و چون اینترنت پر سرعت فیلترینگش کمتر بوده
درش بسته شده
و بنا به سیاستهایی سرعت اینترنت هم کم شده؟
نمی دونم چقد خرج فیلترینگ میشه ؟
نمی دونم به جای اون چرا فرهنگ سازی نمیشه؟
نمی دونم چرا آقایی که میاد آمار می گیره و می نویسه اکثریت کاربران ایرانی قصد ورودبه سایتهای غیر اخلاقی را دارند و توضیح نمی ده که خیلی وقته وب لاگهای روز نامه نگاران خیلی معمولی داخل ایران فیلتر شده در حالی که شاید جرمشون فقط فمنیست بودنشون هست و هیچ مطلب غیر اخلاقی و یا سیاسی در این وب لاگها نیست!
حالا دلیل فیلترینگشون چیه فکر کنم یکی از قیافشون خوشش نیومده؟ از اون طرف حتما این آقای آمارگیر منی را هم که به این
سایتها مراجعه می کنم جزو آمار مراجعین به سایتهای غیر اخلاقی میزاره با این حسا ب همه مردمی که دارند تو کل دنیا دارند از اینترنت استفاده می کنند حتما دارای مشکلات اخلاقی هستند
کما این که مدتی پیش یکی راجع به ظهور امام زمان صحبت میکرد و دجال که ایشون را می کشه ویک چشم داره و... میگفت:
دجال همون اینترنت هست؟
خلاصه من که نفهمیدم بالاخره این اینترنت چیه ؟ کیه ؟
اما می دونم خودم و خیلی از کسانی که می شناسمشون اینترنت براشون معنی بسی فراتر از دیدن سایتهای غیر اخلاقی داره
و این خیلی کوتاه نگری هست که فکر کنی همه بدین منظوروارد اینترنت می شند؟
خلاصه که لطفا این فیتیله اینترنت رو بالا بکشید
Saturday, October 14, 2006
کیانوش سنجری را آزاد کنید!
چرا که ما می خواهیم :
سونیا - امینه - فری ناز آرین فر - آرمین سنایی - رضا - تینا - شادی - سمانه - بماند... - صبا - بهزاد مهرانی - اعظم مهرانی - ناهید - کاوه - ارسطو - مریم - مازیار ترامبل - ارشان - منصور - اتحادیه وبلاگ نویسان منتقد حکومت - افسانه - جمهوریت ، علیرضا - کارن - ازاد مردان پارس - بهاره - محسن - محمد - احمد شیسی - مهرنوش - فرناز - رویا خاکپور - سینا بطلمیوس - آریا - آرش روزبه - شورای عالی نویسندگان جیغ و داد نو - امین کرد - انجمن مدافعین دموکراسی در ایران - فریاد سکوت - ...Wednesday, October 11, 2006
وبلاگ خسن آقا: آلزهایمر عباس عبدی
چند روزی که رفته بودم سفر یکی دوتا از وبلاگها را خواندم و دیدم که عدهای از این دوستان تاکید کرده بودند که حتما نقدی را که آقای عبدی بر نامه معروف خاتمی که به (نامهای برای فردا) معروف شد را بخوانیم. حقیر حتی در همان روز اول سعی کردم مطلب را بخوانم ولی متاسفانه بخاطر اینکه دسترسی به pdf ریدر نداشتم موفق نشدم اما وقتی رسیدم خانه اولین کاری که کردم رفتم سراغ نقد حضرت آقای عبدی.
تا بخش 8 این مطلب را خواندم و دیگر نتوانستم ادامه بدهم. دلیل اینکه تمام مطلب را نخواندم این بود که در همین بخش یعنی بخش 8 این مقاله وقاهت نویسنده چنان شکوفا شد که دیگر وقت خود را با ارزشتر از آن دانستم که صرف چنین چرندیاتی کنم.
این بخش را برای شما کپی میکنم بخوانید تا بعد توضیح بدهم که چرا این نوشته را مثل دیگر نوشتههای از این دست نه تنها بی ارزش میدانم بلکه مضر، مقرضانه و بی پایه و تنها به هدف دفاع و مشروعیت بخشیدن به خمینی شیاد و رژیم سرکوبگراش میدانم.
آقا عبدی در بخش 8 مقاله خود مینویسد:
٨- یکی از نکات درستی که در نامه بصورت ضمنی و ناقص آمده است طرح اسامی مرحوم امام و مرحوم مصدق است، و مربوط کردن این دو اسم به جایگاه خود و مسأله اصلاحات. از نظر من وجه مشترکی میان مرحوم مصدق و امام و خاتمی وجود دارد زیرا در تاریخ این مملکت به ویژه در قرن اخیر که مردم جایگاهی یافتهاند تنها این سه نفر هستند که مردم به معنای واقعی کلمه اعتماد خود را به آنان ابراز داشتهاند. اعتماد که بزرگترین سرمایه سیاسی این مردم است فقط نزد این سه تن ارایه شد اما دو نفر اول مستقل از هر انتقاد به حق یا ناحقی که به آنان وارد باشد در یک مسأله انتقادی به آنان نیست و نوعی توافق اجماعی هم در این مورد
وجود دارد و آن این که آن دو نفر هیچگاه به این اعتماد ملت خیانت نکردند.
حتی اگر نتوانستند دیگر اهداف و شعارهای خود را کاملاً متحقق کنند این اعتماد را پاس داشتند، به همین دلیل هم نزد مخالف و موافق خود احترام دارند و به نظر من غارت منابع طبیعی، ظلم و ستم و بیدادگری و هر فساد دیگری نزد حکام مضرتر از این نیست که این منبع عظیم سیاسی ملت به آتش کشیده شود، که متاسفانه چنین شد و کو تا زمانی که مجدداً این منبع بازسازی شود و در خدمت سیاست قرار گیرد.
تاکیدها از من است.
اینکه آقای عبدی گریبان خاتمی مفلوک را گرفتهاند برای این است که میدانند که خاتمی ملیجکی بیش نیست و یکی از نقشهای او در این حکومت همین است که عدهای پهلوان پنبه مثل آقای عبدی بتوانند با نواختن او تمرین قدرتنمایی کنند. چیزی که در این نوشته جالب است نه انتقاد ایشان به خاتمی است که برعکس در لابلای این زورآزمایی پهلوان پنبه ما آقای عبدی با ملیجک مفلوک، اشاره ایشان به مصدق و خمینی است و مقایسه این دو با هم.
وقاهت را مشاهده میکنید؟ آقای عبدی نه تنها به خود این اجازه را میدهد که خمینی را در کنار مصدق قرار دهد، درست مثل مقایسه فاضلاب با الماس، بلکه او در این مقایسه میخواهد با شعبده بازی به خورد ملت بدهد که خمینی هم مثل مصدق به ملت خیانت نکرده است. آقای عبدی گویا یادش رفته زمانی که خود او همراه با دیگر دست اندرکاران این حکومت ننگین به دستور جلاد جماران در حال اعدام و سرکوب جوانان آزادی خواه این ملت بوده این اعتمادی که او از آن نام میبرد بوسیله خمینی بدست همین آقای عبدیها به گه کشیده شده. خیانت که چه عرض کنم اعمال خمینی خیانت همراه با جنایت و دروغ و ریا بود و باعث نابودی یک نسل از ملت شد و آثار این جنایت و خیانت هنوز ادامه دارد و یقینا مکافات آنرا نسلهای بعد از من و ایشان هم باید با جان و مال و ناموس خود بپردازند.
آقای عبدی حتما به بیماری آلزهایمر گرفتار شدهاند که به همین زودی و راحتی سخنان خمینی دجال را قبل از به قدرت رسیدن و وعده و وعیدهای او را فراموش کردهاند و اعمال او را بعد از به قدرت رسیدن به یاد نمیآورند!! اگر آقای عبدی بعلت آلزهایمر به خاطر نمیآورند که خمینی چه گفت و برخلاف آنچه که گفته بود و قول داده بود در عمل چه کرد! حقیر میتوانم تمام سخنرانیهای دجال کبیر و مرید و مرشد ایشان، قبل و بعد از به قدرت رسیدن او را در اختیار ایشان قرار بدهم.
در اینجا همچنین میخواهم به دوستانی که ذوق زده شده بودند و مطلب ایشان را حلوا حلوا کرده بودند گوشزد کنم که دوستان از آبرو و شرف خود برای این دجالان مایه نگذارید و یا حداقل اگر در آینده خواستید تبلیغ اینگونه مطالب را بکنید دست کم توضیحی یا نقدی بر آن بنویسید تا اگر جوانان آن مملکت که در جریان اتفاقات انقلاب 57 نبودهاند و از تاریخ 27 ساله خونبار حکومت ننگین اسلامی بی اطلاع هستند فریب این شعبده بازان را نخورند.
Tuesday, October 10, 2006
وبلاگ لحظه(تراشیدم....پرستیدم...شکستم ): اندر احوالات قوانین تخماتیک این مملکت
- سلام آقای بانک مسکن!
- سلام آقای مراجعه کننده!
- بفرمائید این مدارک وام من.
- خواهش میکنم... اصل پایان کار ساختمان کو؟
- اصل را ندارم ولی این کپی خدمت شما باشه.
- باید اصل را بیارید تا با کپی مطابقت بدهیم.
- متاسفانه اصل پروانه ساختمان الان در اختیار من و فروشنده نیست به نفر اول هم که ساختمان را ساخته دسترسی نداریم، یه راه حل جلوی ما بگذارید؟
- این کپی را ببرید شهرداری، آنها اصل را در مدارکشان دارند بدهید مهر کپی برابر اصل برایتان بزنند تا کارتان راه بیفتد.
***
- سلام آقای شهرداری!
- سلام، بفرمائید.
- لطفا این کپی پایان کار ساختمان را برای من برابر با اصل بکنید!
- این کپی را برای کجا می خواهید؟
- میخواهم از بانک مسکن وام بگیرم.
- به بانک بگویید نامه رسمی به شهرداری بنویسد تا ما جوابشان را بدهیم.
- حالا نمی شود من این همه راه را برنگردم و شما یه مهر برای من بزنید؟
- نه آقا باید تقاضای رسمی بیارید تا جواب رسمی ببرید.
***
- سلام آقای بانک مسکن!
- سلام، برابر اصل کردید؟
- نه متاسفانه! شهرداری گفت بانک باید نامه بدهد تا جواب بانک را بدهیم.
- از دست این شهرداری! بفرمایید این هم یک نامه رسمی!
***
- سلام آقای شهرداری!
- سلام نامه را آوردید؟
- بله بفرمائید این هم نامه بانک!
- چند لحظه صبر کنید... بفرمائید این هم جواب رسمی خدمت شما!
- اما بانک گفت باید کپی را برابر اصل کنید؟
- ما روی هیچ کپی ای مهر نمی زنیم بلکه جواب نامه را با یک نامه رسمی می دهیم.
- خب اگر بانک قبول نکرد؟
- آقا شما که اولین نفر نیستید
***
- سلام آقای بانک مسکن!
- سلام، آوردی؟
- بفرمائید این هم جواب شهرداری!
- کپی را برابر با اصل کرد؟
- نه! اما نامه داد.
- این نامه بدرد ما نمیخوره به اونها بگید که باید روی کپی مهر برابر با اصل بزنند!
- یعنی هیچ راهی نداره
- نه!
***
- سلام آقای شهرداری!
- سلام، دوباره که آمدی!
- آقا نامه را قبول نکردند، گفتند باید کپی را مهر برابر اصل بزنید!
- ما نمیتونیم این کار را بکنیم!
- خب من چکار کنم؟
- به ما ربطی نداره! مشکل تان را با بانک برید حل کنید!
Monday, October 09, 2006
آمریکا آمریکا ما داریم می آئیم!... دیگران هم "بکنند" آنچه "مسیحا" می کند !
منظور از طفل كسي است كه به حد بلوغ شرعي نرسيده باشد.»
بلوغ شرعي نيز بنا به تبصره 1- ماده 1210 "قانون مدنی"
15 سال تمام قمري براي پسران و
9 سال تمام قمري براي دختران است.
............................
دختر 9 ساله
كودك است،
مجازاتش نکنید
بر اساس قوانين ايران، سن مسئوليت كيفري براي دختران 9 سال تمام قمري است و اگر دختر بچه اي كه 8 سال و 9 ماه شمسي دارد مرتكب جرمي شود، همانند يك فرد بزرگسال به زندان، شلاق و حتي اعدام محكوم مي شود.
بنا بر ماده 49 قانون مجازات، كودكان از مسئوليت كيفري معاف هستند و «در صورت ارتكاب جرم تربيت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عند الاقتضا كانون اصلاح و تربيت اطفال مي باشد.» اما اين قانون دختر 9 ساله را كودك نميداند.
بنا به تبصره يك اين ماده « منظور از طفل كسي است كه به حد بلوغ شرعي نرسيده باشد.» بلوغ شرعي نيز بنا به تبصره 1- ماده 1210 قانون مدني 15 سال تمام قمري براي پسران و 9 سال تمام قمري براي دختران است.
قانون گزار مبناي اين مواد قانوني را شرع اسلام در نظر گرفته است، اين در حالي است كه در بين فقها يك نظر واحد در اين رابطه وجود ندارد. برخي از فقها همچون آيت الله صانعي 13 سال را سن بلوغ شرعي عنوان مي كنند و برخي همچون آيت الله معرفت معتقدند :«حد بلوغ در اطفال همان گونه كه نسبت به جنسيت (پسر يا دختر بودن) يكسان نيست، نسبت به امور مختلف از جمله عبادات، معاملات، حدود و غيره نيز يكسان نيست.» (1)
از سوي ديگر بررسي آيات مربوط به بلوغ از سوي پژوهشگران امور ديني نشان مي دهد: در هيچ يك از آيات «سن» ، مطرح نشده است و بر نشانه هاي ذاتي و طبيعي براي تشخيص سن بلوغ تاكيد شده است.(2)
نسبي بودن بلوغ شرعي، تغيير آن در موارد مختلف نيز از ديگر مواردي است كه پژوهشگران امور ديني بر آن تاكيد كرده اند. (3) چنانكه به گفته آيت الله فاضل ميبدي : «بلوغ كه شرط تكليف، ازدواج، اختيار مالي و قوانين كيفري و حقوقي است، يك پديده تكويني و طبيعي است و شارع نمي تواند آن را در انسان جعل و اعتبار كند و بگويد: دختر 9 ساله، تعبدا بالغ است» (4)
بر اساس همين مباني است كه اهل سنت بلوغ دختران را از 15 سالگي به بالا تعيين كرده اند.ابوحنيفه 18 سال را براي پسران و 17 سال را براي دختران سن بلوغ مي داند. مالكي ها 18 سال را سن بلوغ مي دانند وشافعي ها وحنبلي ها نيز 15 سال را سن بلوغ دختر و پسر عنوان كرده اند.(5)
فارغ از اختلاف نظر در سن بلوغ، امكانات شرعي براي تغيير قانون سن مسئوليت كيفري نيز وجود دارد. پاسخ برخي مراجع تقليد به اين سوال كه آيا حاكم شرع مي تواند در احكام كيفري افرادي كه از نظر شرعي بالغند ولي به سن قانوني 18 سال نرسيده اند، تخفيفاتي قائل شود و نيز حكم همين مسئله در موارد حدود و قصاص و نيز مواردي كه چنين احكامي موجب وهن اسلام مي شود، چيست؟ گواهي بر ان مدعا است.
آيت الله نوري همدان در پاسخ به اين سوال جواب داده اند: «با رعايت دقت و مصلحت مي تواند.»
آيت الله بهجت ميگويد: « مي توان در اين گونه موارد از طرقي كه منجر به اثبات كامل جرم نشود يا ترغيب ذي حق به عفو استفاده كرد.»
آيت الله مكارم شيرازي نيز نظر خود را اينگونه بيان كرده است:« براي شمول قوانين جزايي نسبت به نوجوانان كم سن سال لازم است حد نصاب رشد عقلي در اين زمينه احراز شود و اگر در مواردي مشكوك باشد حدود وقصاص شمول قاعده درء است و اما در مورد عناوين ثانويه چنانچه واقعا و به طور دقيق احراز شود كه تعميم قانون شرع نسبت به افرادي كه فوق سن بلوغ شرعي و زير سن 18 سال قرار دارند، سبب وهن اسلام در جهان خارج مي شود، مي توان براي آنا تخفيفاتي قائل شد. اضافه بر اين بسياري از حدود از طريق اقرار ثابت مي شود و دست قاضي در اين گونه موارد باز است. همچنين در مورد تعزيرات و از اينها گذشته در مورد قصاص قضات مي توانند بعد از صدور حكم پادرمياني كنند و در مورد افراد كم سن و سال به نحوي رضايت منجي عليه را به دست آورند و يا آن را تبديل به ديه يا مادون ديه كنند.» (6)
علاوه بر امكانات شرعي براي اصلاح اين قانون، تعهدات بين المللي ايران و عرف حاكم بر جامعه نيز بر لزوم بازنگري در قوانين مربوط به سن مسئوليت كيفري تاكيد دارند.
در ماده 37 كنوانسيون حقوق كودك كه ايران نيز به آن پيوسته است، آمده: «هيچ كودكي نبايد تحت شكنجه يا ساير رفتارهاي بي رحمانه و غير انساني مغاير با شئون انساني قرار گيرد. مجازات اعدام يا حبس ابد بدون امكان بخوشدگي را نمي توان در مورد كودكان زير 18 سال اعمال كرد.»
بر همين اساس است كه امروزه در بسياري از كشورها، كودكان تحت پوشش سيستم مجازات همراه با تدابير تربيتي قرار دارند و تا سن 18 سالگي از تخفيف در مجازات بهره مند مي شوند.
عرف جامعه ما نيز دختر بچه 9 ساله را با يك فرد بزرگسال برابر نمي داند و ترجيح مي دهد تنبيهات خفيف تربيتي را جايگزين اعمال مجازاتي همچون اجراي حد و قصاص براي يك كودك 9 ساله كند. اين در حالي است كه بنا بر قانون فعلي، هيچ تفاوتي بين يك دختر بچه 9 ساله و يك فرد 40 ساله نيست. تنها تخفيفي كه اعمال مي شود اين است كه اگر مجازات جرم كودك، اعدام باشد تا 18 سالگي در كانون اصلاح و تريبت منتظر مي ماند و پس از رسيدن به 18 سالگي حكم اعدام او اجرا مي شود.
..............................
(1) مهدي مهريزي ،شخصيت و حقوق زن در اسلام، ص 400
(2) مهدي مهريزي ، شخصيت و حقوق زن در اسلام_ص 408
(3)سيد محسن سعيد زاده، «بلوغ دختران»، مجله زنان، شناره 25، ص 62 تا 64
(4) فاضل ميبدي، بلوغ از يدگاه فقهي و كارشناسي، فصلنامه فرزانه، دوره دوم، شماره 5، ص 27 و 28
(5)مهدي مهريزي ، شخصيت و حقوق زن در اسلام_صفحه 393، به نقل از: الجزيري، عبدالرحمن، الفقه علي المذاهب الاربعه، دارالكتب العلميه، بيروت، ج 2، ص 35
(6) ناصر قربان نيا، بازپژوهي حقوق زن، صفحه 103 به نقل از :گنجينه فقهي مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه-سوال كد 29-
جواب هاي شماره 2،3 و 5
....................................................