لابراتوار کلنگ
http://qolang.blogspot.com
قصد داشتم نامه اخیر عبدالکریم سروش و پرت و پلاهایش درباره مراد فرهادپور را به شیوه «تحلیل متن» بررسی کنم. ولی متاسفانه واقعا توان روحی درگیر شدن با متنی به این اندازه نفرت انگیز را ندارم. ادبیات عبدالکریم سروش، حرف زدن عبدالکریم سروش، قیافه عبدالکریم سروش، اساسا هستی ِ عبدالکریم سروش من را به استفراغ میاندازد. با این وصف از «تحلیل متن» منصرف شدم. فقط به دو قسمت از همان پاراگرافهای اول نامه آقای سروش توجه کنید تا بفهمید چه میگویم:
نامه سرگشاده به موسسه مطالعات خاورمیانه درباره سروش و انقلاب فرهنگی (انگلیسی)
انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی: اسلامی کردن اقتصاد در دانشگاههای ایران (فصلنامه کنکاش)
http://qolang.blogspot.com
از سر شفقت بر وی (و خريدارن وی)
و به انگيزهٔ دفاع از انقلاب "فرهنگی(!)" و اسلامی کردن"اقتصاد (!)" در دانشگاههای ایران
توصیه میکنم دو نوشته
از سهراب بهداد پروفسور اقتصاد در دانشگاه دنیسن را
حتما بخوانید
و به انگيزهٔ دفاع از انقلاب "فرهنگی(!)" و اسلامی کردن"اقتصاد (!)" در دانشگاههای ایران
توصیه میکنم دو نوشته
از سهراب بهداد پروفسور اقتصاد در دانشگاه دنیسن را
حتما بخوانید
قصد داشتم نامه اخیر عبدالکریم سروش و پرت و پلاهایش درباره مراد فرهادپور را به شیوه «تحلیل متن» بررسی کنم. ولی متاسفانه واقعا توان روحی درگیر شدن با متنی به این اندازه نفرت انگیز را ندارم. ادبیات عبدالکریم سروش، حرف زدن عبدالکریم سروش، قیافه عبدالکریم سروش، اساسا هستی ِ عبدالکریم سروش من را به استفراغ میاندازد. با این وصف از «تحلیل متن» منصرف شدم. فقط به دو قسمت از همان پاراگرافهای اول نامه آقای سروش توجه کنید تا بفهمید چه میگویم:
ميزبان ما که مردی جهان ديده و خوش بيان بود برای من تعريف ميکرد که اين روزها مردم مشهد تفريح تازه يی يافته اند.دسته دسته جمع ميشوند و به انتظار و نظارهٔ تخريب ديوارها و سقفها میايستند و همين که منجنيقی يا بولدزری بر سر سقفی ميکوبد يا پی ديواری را ميروبد همزمان با فرو ريختن ديوار و سقف، آنها هم از سرور و شعف نفسی بيرون ميدهند و آوايی بر میاورند. اين قصه در تاريک خانهٔ ذهن من خفته بود تا پست مدرنيسم و فرزند دلبندش دکنسترکسيون آن را دوباره بيدار کردند.به هر حال نوشتن درباره این آدم و این ادبیات در طاقت این دانشجوی ایرانی نیست. پروفسورهای ایرانی اما انگار طاقتشان بیشتر است؛ این دو نوشته از سهراب بهداد پروفسور اقتصاد در دانشگاه دنیسن را توصیه میکنم حتما بخوانید:
اشارتم در اين سخنان فقط به مراد فرهادپور نيست اما ناچارم از او شروع کنم چون اوست که به قول جوانها چندی است " به من گير ميدهد" و حمله بر من درويش يک قبامی آورد و پا در کفش من ميکند وخاک در چشم من ميزند و تيغ بر چهرهٔ من ميکشد. شيوهٔ کار( يا نقد او) کژیها و ناروايیهايی دارد که اگر همه گير شود آفتها و آسيبهايی مهيب ببار خواهد آورد. لذا هم از سر شفقت بر وی (و خريدارن وی) و هم به انگيزهٔ توضيح و دفاع از خويش و هم به منزلهٔ طبابتی فرهنگی اين قطعه کوتاه را مینويسم.
نامه سرگشاده به موسسه مطالعات خاورمیانه درباره سروش و انقلاب فرهنگی (انگلیسی)
انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی: اسلامی کردن اقتصاد در دانشگاههای ایران (فصلنامه کنکاش)