نازخاتون
ديشب چهارم نوامبر ساعت ۸ شب
ديشب ما هم فرياد زديم. بالا و پايين پريديم. خنديديم. گاهی هم گريه کرديم. دوستان و حتا کسانی را که نمیشناختيم بغل کرديم. رقصيديم. به کسانی که می شناختيم و نمیشناختيم تبريک گفتيم.ر خيابان شهر قشنگمان تا خانه قدم زديم. به ديگر عابران لبخند زديم و به تبريک گفتنهايشان جواب گفتيم. به چشمانشان نگاه کرديم و لبخندشان را بیپاسخ نگذاشتيم.
حس زيبايی بود ديشب و ابتکار قشنگی بود از طرف کمپين اوباما در شهر ما و دعوت از همه به صرف جيغ، فرياد، رقص،بغل، تقسيم شادي و لبخند و اميد.
خوشحالم چون امروز به شاگردانم يادآوری کردم که اگر بخواهيم، هرچيزی شدنی ست به خصوص به تونی و ساموئل که باور داشتند همهی "سفيدها" نژادپرست هستند و امکان ندارد به يک رنگين پوست رای دهند.
ديشب عجيب خاطرات دوم خرداد ۱۳۷۶ برايم زنده شد...
در بخش فرانسوی سایتم قسمتی از " رویایی دارم" مارتین لوتر کینگ رو که دوستی از فرانسه برام فرستاده، گذاشتم. اگر دوست داشتید یه نگاهی بندازید. زیباست.