مسیح علی نژاد
http://masihalinejad.com/
برای انتخابات حزبی و ورفتارهای تشکیلاتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تا چه اندازه خبر و نظر و تحلیل و تفسیر می شود در رسانه ها جمهوری اسلامی پیدا کرد؟ همین انتخابات منظمی که حتی احمدینژاد را هم به وجد آورد و چندین بار پیشنهاد مناظره به نامزدهای این انتخابات داده است . انگار این همه خبر و نظر فقط برای پر کردن صفحات روزنامه و ساعات رسانه است ورنه درس آموز نیست که نیست.
آقای کروبی! آقای خاتمی! جناب هاشمی! ای اضلاع یک مثلث مطلق و بی عیب و نقص سیاست ایران که این روزها تنها نقص دولت احمدینژاد به چشم تان آمد و فصل مدارا هم مختومه اعلام کردید، شما را که توان یک جلسه ساده هم اندیشی نیست تا پیکره ضعیف اصلاحات را اول از زمین نم دار تشکیلات خویش بلند کنید و روحی تازه در کالبدش بدمید ، چرا خرده بر دولت یکه تاز نهم می گیرید؟ شما که این همه اقتدار و اعتبار تان هیچ به کار سامان دادن گرههای شقه شقه شده اصلاحطلبان نیامد ولله بهتر است کماکان سکوت و مدارا پیشه کنید و بگذارید این دولت با همین اعتماد به نفسی که دارد بماند سرکار .
این همه جلسه و شام و نهار و صبحانه سیاسی در خانه و دفتر رسمی و غیر رسمی حضرات تشکیل شد تا مثلا اتحاد و انسجامی از سر گیرند و رای خاموش ملتی بیانگیزه را با ائتلاف و انسجام خویش منسجم سازند، حالا ناگهان اعتماد ملی کروبی را وارد میدان میکند و سازمان مجاهدین خاتمی را. به نظرم کارگزاران هم شرم نکند و هاشمی را بفرستد به میدان . خوب تنوری می شود. بیایید به میدان هرسه شما. ما هم از فردا از کار و زندگی می مانیم و میشویم میدان دارمعرکه هر کدام از ما در یک روزنامه و به تناسب اوضاع و احوال ناگزیر خویش آویزان گوشه قبای یکی از شما ها می شویم و سرآخر که آتش این تنور حسابی گر گرفت این مائیم که می سوزیم و شما هم خیالتان راحت که از بوی تند و نفرت انگیز تن و دل سوخته جوانانی که امیدشان را به اصلاحات بستهاند، کسی حالش بد نمیشود در عوض رقیب پیروز میدان میشود و عاقبت یک نسل بی اسطوره میماند روی دست جامعه که نمیداند میان این همه مردان تشنه قدرت باید چه کند… فاتحه “تعین سرنوشت” و تغییر فضای سیاسی و چه می دانم اصلاحات و هر چه که روزنه امیدی بود را برای همیشه بخواند و بگذارد ابلیس پیروز مست سور عزای ما را به سفره نشیند یا این نق آخر را هم بزند تا بدانید برای ما اگر قرار باشد آتش بیار معرکه باشیم همان به که احمدی نژاد رئیسجمهورمان باشد و مدام سرمان پائین باشد از این همه تحقیرشدنهای مکرر در خانهای که به آن غریبیم.
حوصله نوشتنم نیست وقتی جدال اصلاحطلبان را برای قبای کهنه و زار ریاست جمهوری میخوانم و تحلیلی کهنهتر که تعدد کاندیدا را نیز از ملزومات رفتارهای حزبی می دانند و هیچ به روی خودشان نمی آورند که این همان مدل مدرن نادیده انگاشتن شعور ملت است که دولتی بیاتکا به حزب به قدرت می رسد و به گاه شکست و محقق نشدن وعده های انتخاباتی، ملت نمیداند چه تشکیلاتی در این وانفسا باید پاسخگو باشد و در اردوگاه اصلاحات برعکس آن صدق می کند. از این همه تعدد احزاب و شاخه شاخه شدنهای بدون مرزبندیهای روشن است که ملت باز همان همان سرگردانی را با خود یدک میکشد و نمیداند بلاخره چه کسی پاسخگوی به زمین ماندن وعدههای اصلاح طلبان است . حالا شما اسمش را هر چه می خواهید بگذارید ولی این نسلی که من میشناسم دلش می سوزد برای اصلاحاتی که سرآمداناش را توان تکثر و تربیت مدیران نوپا نبود و در عوض گروههای هجده گانه جبهه دوم خرداد شکل میگیرد که همه چهرههای تکراری دست کم در دو یا سه حزب عضو هستند و هنوز همه باید دنبال چهره های سوخته و خستهای چون هاشمی کروبی و خاتمی باشند و غمانگیزتر آنکه این سه را هم توان مدارا با یکدیگر نیست تا چه رسد مدارا با ….
http://masihalinejad.com/
چه کسی به مثلث شکسته اصلاحات رای میدهد؟
برای انتخابات حزبی و ورفتارهای تشکیلاتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تا چه اندازه خبر و نظر و تحلیل و تفسیر می شود در رسانه ها جمهوری اسلامی پیدا کرد؟ همین انتخابات منظمی که حتی احمدینژاد را هم به وجد آورد و چندین بار پیشنهاد مناظره به نامزدهای این انتخابات داده است . انگار این همه خبر و نظر فقط برای پر کردن صفحات روزنامه و ساعات رسانه است ورنه درس آموز نیست که نیست.
به موقعاش فصل انتخابات خودمان که برسد از ملا حسنی گرفته تا اصغر و اکبر و حسن و حسین و صغری و کبری همه می ریزند میدان و می شوند کاندیدای یک انتخابات آشفتهای که درست عین عروس آبله گرفته می ماند که یک سر دارد و هزار سودا.وقتی رقص و رایحه خوشی و پایکوبی درخبرگزاری دولتی ایرنا و فارس جریان می یابد آدم نمی داند بخندد یا بگرید بر این همه انتظار نسلی که یک فصل ناب دیگر رسید و ملت بدبختی که دلخوش به تغییر اند، اینک باید بالای سر جنازه هزارپاره اصلاحات بر سر بکوبند و سرگردان باشند که آیا این مرده را با یک نفس تازه در گلو دمیدن می توان زنده کرد یا باید فاتحه اصلاحات را خواند.
آقای کروبی! آقای خاتمی! جناب هاشمی! ای اضلاع یک مثلث مطلق و بی عیب و نقص سیاست ایران که این روزها تنها نقص دولت احمدینژاد به چشم تان آمد و فصل مدارا هم مختومه اعلام کردید، شما را که توان یک جلسه ساده هم اندیشی نیست تا پیکره ضعیف اصلاحات را اول از زمین نم دار تشکیلات خویش بلند کنید و روحی تازه در کالبدش بدمید ، چرا خرده بر دولت یکه تاز نهم می گیرید؟ شما که این همه اقتدار و اعتبار تان هیچ به کار سامان دادن گرههای شقه شقه شده اصلاحطلبان نیامد ولله بهتر است کماکان سکوت و مدارا پیشه کنید و بگذارید این دولت با همین اعتماد به نفسی که دارد بماند سرکار .
این همه جلسه و شام و نهار و صبحانه سیاسی در خانه و دفتر رسمی و غیر رسمی حضرات تشکیل شد تا مثلا اتحاد و انسجامی از سر گیرند و رای خاموش ملتی بیانگیزه را با ائتلاف و انسجام خویش منسجم سازند، حالا ناگهان اعتماد ملی کروبی را وارد میدان میکند و سازمان مجاهدین خاتمی را. به نظرم کارگزاران هم شرم نکند و هاشمی را بفرستد به میدان . خوب تنوری می شود. بیایید به میدان هرسه شما. ما هم از فردا از کار و زندگی می مانیم و میشویم میدان دارمعرکه هر کدام از ما در یک روزنامه و به تناسب اوضاع و احوال ناگزیر خویش آویزان گوشه قبای یکی از شما ها می شویم و سرآخر که آتش این تنور حسابی گر گرفت این مائیم که می سوزیم و شما هم خیالتان راحت که از بوی تند و نفرت انگیز تن و دل سوخته جوانانی که امیدشان را به اصلاحات بستهاند، کسی حالش بد نمیشود در عوض رقیب پیروز میدان میشود و عاقبت یک نسل بی اسطوره میماند روی دست جامعه که نمیداند میان این همه مردان تشنه قدرت باید چه کند… فاتحه “تعین سرنوشت” و تغییر فضای سیاسی و چه می دانم اصلاحات و هر چه که روزنه امیدی بود را برای همیشه بخواند و بگذارد ابلیس پیروز مست سور عزای ما را به سفره نشیند یا این نق آخر را هم بزند تا بدانید برای ما اگر قرار باشد آتش بیار معرکه باشیم همان به که احمدی نژاد رئیسجمهورمان باشد و مدام سرمان پائین باشد از این همه تحقیرشدنهای مکرر در خانهای که به آن غریبیم.
حوصله نوشتنم نیست وقتی جدال اصلاحطلبان را برای قبای کهنه و زار ریاست جمهوری میخوانم و تحلیلی کهنهتر که تعدد کاندیدا را نیز از ملزومات رفتارهای حزبی می دانند و هیچ به روی خودشان نمی آورند که این همان مدل مدرن نادیده انگاشتن شعور ملت است که دولتی بیاتکا به حزب به قدرت می رسد و به گاه شکست و محقق نشدن وعده های انتخاباتی، ملت نمیداند چه تشکیلاتی در این وانفسا باید پاسخگو باشد و در اردوگاه اصلاحات برعکس آن صدق می کند. از این همه تعدد احزاب و شاخه شاخه شدنهای بدون مرزبندیهای روشن است که ملت باز همان همان سرگردانی را با خود یدک میکشد و نمیداند بلاخره چه کسی پاسخگوی به زمین ماندن وعدههای اصلاح طلبان است . حالا شما اسمش را هر چه می خواهید بگذارید ولی این نسلی که من میشناسم دلش می سوزد برای اصلاحاتی که سرآمداناش را توان تکثر و تربیت مدیران نوپا نبود و در عوض گروههای هجده گانه جبهه دوم خرداد شکل میگیرد که همه چهرههای تکراری دست کم در دو یا سه حزب عضو هستند و هنوز همه باید دنبال چهره های سوخته و خستهای چون هاشمی کروبی و خاتمی باشند و غمانگیزتر آنکه این سه را هم توان مدارا با یکدیگر نیست تا چه رسد مدارا با ….
من که حسابم روشن است و اگر کروبی و خاتمی و چه می دانم چند بزرگمرد دیگر از حلقه اصلاحطلبان هم هوس خدمت به سرشان زد و نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم شدند و نام این هجمه به میدان را هم گذاشتند رفتار حزبی، ترجیح میدهم حاشیه نشین باشم. شما چطور؟ بدون آنکه به هیچ یک از این کاندیداها تندی کنید میتوانید پاسخ دهید آیا در انتخاباتی که مثلث شکسته ، کروبی ، خاتمی و هاشمی اضلاع آن باشند شرکت میکنید؟ازمهربانی حضرات اصلاح طلب به یکدیگر چنین بر میآید که یک بار دیگر قرار است ماجرای معین و مهرعلی زاده و کروبی و هاشمی و تکرر کاندیدا در انتخابات پیش رو تکرار شود و لابد تنها خیانتکاران میدان باز ما جماعت روزنامه نگار خواهیم بود که آن روزها هم مچ ما در ستاد انتخابات معین گرفته میشد و هیچ کس هیچ گاه به روی خودش نیاورد خیانتکاران واقعی آنانی هستند که شقه شقه می کنند نه آنانی که شقه شقه میشوند.