وظیفه ما در قبال جنبش زنان
وبلاگ نان وپنیر
در میان حرکات و کوششهای اجتماعی چند ساله اخیر، جنبش زنان را میتوان چه از نظر دلایل شکلگیری و چه از
نظر روش فعالیت، نمونهای منحصر به فرد دانست که با وجود پرداخت هزینههای فراوان، نسبت سود به هزینه آن از دیگر فعالیتهای مشابه بیشتر بوده است. ویژگیهای جنبش سبب شده که افراد بیشتری از جامعه (نسبت به دیگر فعالیتها) با آن آمیخته شده و در نتیجه برد و باخت آن در سطح وسیعتری از مردم تاثیر کند. ویژگیهای جنبش
زنان را از دید ناظر بیرونی میتوان این چنین برشمرد:
1- نیازهایی که پدیدآورنده جنبش زنان هستند در ژرفای فرهنگی ایران قرار دارند. فرهنگی که ضمن برخورداری از ارزشهای والای انسانی، به باورهای ضدانسانی نیز آلوده است. تقابل این ارزشها و آلودگیها تضادی را ایجاد کرده که جامعه ایران سالها از آن رنج برده و برای رفع آن تلاشهای بسیاری به خرج داده است. جنبش زنان، امروز نماینده کوششهایی است که به مسائل زنان مربوط میشده است.
2- معضلات فرهنگی و تبعیضات جنسیتی قانون اساسی و در پی آن، دستگاه قضایی ایران، سبب شده که ایرانیها از کودکی تا کهنسالی به طور مستقیم و غیرمستقیم با معضلات مربوط به زنان درگیر باشند. یکی در نقش اعمالکننده تبعیض و دیگری در نقش محکوم به تحمل آن. تفاوت هم ندارد که اهل تهران باشید یا طایفهای در مرزهای ایران؛ شاید نوع برخورد با موضوعات مربوط به زنان در مناطق جغرافیایی مختلف، متفاوت باشد، اما ریشهها کم و بیش همسان است. یکی ناسزا میگوید و تحقیر میکند، دیگری سنگسار میکند و میکشد. روش اعمال فشار بر زنان تفاوت دارد، اما هدف مشابه است. این گستردگی معضلات در سطح کشور سبب شده جنبش زنان اقشار گوناگون را فارغ از تحصیلات و شغل و قومیت و سن به خود جلب کند و روز به روز بر پشتیبانان اندیشگی آن افزوده شود. به طوری که دیگر نمیتوان گروهی را به عنوان گروه اصلی در نظر گرفت.
3- برای نزدیک شدن به جنبش زنان و درک آن، نیاز به هیچ پیشزمینهای نیست. نه سواد خاصی میخواهد، نه شرایط اجتماعی ویژه؛ شاید بتوان آن را تنها حرکتی دانست که حقیقت آن فراتر از نامش رفته و جنبه عملی آن دیگر نه تنها جنبش زنان، بلکه جنبش زنان و مردان ایران شده است. برای نزدیک شدن به آن کافی است این پرسش در ذهن شکل گیرد، که چرا صحبت از تبعیض میشود؟
4- جنبش زنان ضمن سادگی و همهفهم بودن بیانش، به دلیل ماهیت مترقی خود، هر فرد را با نهایت پتانسیل فکریاش به چالش میکشد. به هر حال اثبات این موضوع که زن با مرد برابر است، چه در میان روشنفکران، چه در میان عوام، نیازمند بحث و گفتگو است. این بحث و گفتگو کم کم فرد را به فکر میاندازد و زمینه آشنایی عمیق با آنچه باعث وضعیت امروز شده است، پدید میآورد. از این رهگذر جنبش میتواند تغییراتی در ذهن افراد ایجاد کند که آنها به نوبه خود در جذب و تغییر نگرش اطرافیان خود موثر میافتند.
5- شیوه گفتگوی جنبش با دیگران نیز نوآورانه بوده است. کمتر دیده شده بود که گروهی نیازهای خود را در میان جامعه با صراحت بیان کند و برای این بیان نیاز به حمایت رسانههای مشهور کشور را کاهش دهد. به ویژه که ساختار غیرمتصلب جنبش اجازه خلاقیت به اعضای آن میدهد و این سبب افزایش اعتماد به نفس در اعضا برای ایجاد شیوههای نو، در برقراری ارتباط با دیگران بوده است. برای نمونه استفاده گسترده جنبش زنان از وبسایتها، تا حد زیادی خلا رسانههای رسمی را پوشانده است، هر چند همچنان میتوان ادعا کرد که اگر میشد روزنامهای به دست مردم داد، بیش از وبلاگ و وبسایت خواننده میداشت.
برایند این ویژگیها به جنبش زنان توانایی داده است که خواستهای خود را بیرون از محدودههای جغرافیایی (مثل دانشگاه) یا صنفی مطرح سازد و برای طرح آنها نیز صرفا وابسته به تجمعات (که با خشونت مواجه میشوند) نباشد. در نتیجه این امیدواری به وجود آمد که میتوان به جنبش زنان کمک کرد، بدون این که مورد آزار و اذیت قرار گرفت. هرچند، هدف جنبش زنان، همانا تغییر برای برابری است و نمیتوان انتظار داشت تغییرات در جامعهای که به شدت تحت نظارت حکومت قرار دارد، بدون برخورد با حاکمان صورت گیرند، به ویژه که آن تغییر منجر به بازنویسی قانون اساسی نیز بشود. بنا بر این جای تعجب نیست که قدرتمداران امروز در پی افزایش هزینههای کمکرسانی به جنبش زنان باشند و سعی کنند سدی در مقابل سیل نیازهای برطرف نشده جامعه امروز ایران بسازند.
تغییر برای برابری: کارزار حکومت و جامعه
در طول حکومت جمهوری اسلامی و پیش از آن، بارها اعتصابات و تحصنهای صنفی را شاهد بودهایم. شوربختانه، در سرزمین ما چنین واژههایی همواره با مفهوم سرکوب، زندان و ضرب و شتم توام میشوند. به ویژه زمانی که دولتی تندرو روی کار باشد – یا بهتر بگوییم سیاست نظام به تندروی بگراید – ترس از پاسخ مثبت دادن به خواستهای مردم فزونی میگیرد؛ مستبد هر چه تندروتر باشد، توانش برای انعطافپذیری کمتر میشود. در سال 85، کارگران شرکت واحد، تنها پس از تلاشهای بسیار در پایان سال توانستند حقوق عقبافتاده خود را دریافت کنند؛ دلایل اخراج و تعلیق دانشجویان، تا حد انتقاد (که البته توهین تلقی شد) از مسوولین دانشگاه تنزل کرد.
دیکتاتوری ماهیتا حکومتی است فرسایشی که اهدافش نه از میان خوشبختی جامعه، بلکه از راه به خدمت گرفتن سرمایههای انسانی آن به نفع گروه حاکم تامین میشود. تلاشهای مردمی در راستای تقویت تشکلها میتواند پایهگذاری و سپس استمرار و نیرومندسازی جامعه مدنی را محقق ساخته و از این طریق دولت را تحت فشار قرار دهد. پاسخ این پرسش متدوال که «چرا دولت حتی تحمل شنیدن خواست معلمان مبنی بر افزایش حقوق» را نیز ندارد، این است که «این خواسته از درون نشستهای صنفی – که از رهبری و گفت و شنود سود میبرد – بیرون آمده است». اگر دولت به این خواستهها پاسخ مثبت دهد، یک شکست برای او تلقی شده و این شکست میتواند زمینهساز طرح خواستههای بعدی باشد. در مورد جنبش زنان نیز به دلیل مشابه، حکومت برآورده ساختن نیازهای آنان را برنتافته و در بیرمق کردن آن میکوشد. دستگیریهای پیش و پس از نوروز 86، صدور احکام زندان و نسبتهای برانداز و وبستگی به بیگانه دادن به جنبش زنان نیز از همینجا آب میخورد. نظام جمهوری اسلامی پیش از این نیز چنین رفتاری را با دیگر جنبشهای اجتماعی و یا سیاسی نیز روا داشته است، اما در مورد جنبش زنان ویژگیهایی که پیش از این به آنها اشاره شد، توفیق سیاستهای سرکوبگرایانه را بسیار کاهش داده است. به زبان ساده میتوان گفت که زنان را نه میتوان اخراج کرد، نه تعلیق، نه میتوان حقوق آنها را نپرداخت! به همین صورت، نمیتوان جامعه را از لحاظ قانونی وادار به پذیرش مردسالاری و عدم اعتراض به تبعات آن کرد. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زنان ایران نخستین گروهی بودند که ناچار به پذیرش محدودیتها – از موارد قانونی گرفته تا دمسردیهای دولتی – شدند. به همین دلیل توجه و حساسیت نسبت به آنان بالا رفت و امروز به نظر میرسد که پس از گذشت سالها، جامعه از شوک دهه نخست پس از انقلاب بیرون آمده و با وجود گرفتاریهای فراوان و ساختار همچنان مردسالارانه خود، دیگر نه به سوی گسترش مردسالاری، بلکه به سمت ارتقای جایگاه زن پیش میرود.
با در نظر گرفتن توان و امکانات حکومت و جنبش زنان، میتوان پیشبینی کرد که سرانجام جامعه ایران به نفع خواستهای جنبش زنان رای خواهد داد، اما هرگز نباید از نظر دور داشت که جوامع انسانی به شدت پویا هستند؛ اگر یکی از دو نیروی فکری مخالفی که امروز متوجه مسائل زنان هستند عقب بنشینند، اذهان جامعه به شدت تحت تاثیر نیروی پیشرونده قرار خواهد گرفت.
زنان را از دید ناظر بیرونی میتوان این چنین برشمرد:
1- نیازهایی که پدیدآورنده جنبش زنان هستند در ژرفای فرهنگی ایران قرار دارند. فرهنگی که ضمن برخورداری از ارزشهای والای انسانی، به باورهای ضدانسانی نیز آلوده است. تقابل این ارزشها و آلودگیها تضادی را ایجاد کرده که جامعه ایران سالها از آن رنج برده و برای رفع آن تلاشهای بسیاری به خرج داده است. جنبش زنان، امروز نماینده کوششهایی است که به مسائل زنان مربوط میشده است.
2- معضلات فرهنگی و تبعیضات جنسیتی قانون اساسی و در پی آن، دستگاه قضایی ایران، سبب شده که ایرانیها از کودکی تا کهنسالی به طور مستقیم و غیرمستقیم با معضلات مربوط به زنان درگیر باشند. یکی در نقش اعمالکننده تبعیض و دیگری در نقش محکوم به تحمل آن. تفاوت هم ندارد که اهل تهران باشید یا طایفهای در مرزهای ایران؛ شاید نوع برخورد با موضوعات مربوط به زنان در مناطق جغرافیایی مختلف، متفاوت باشد، اما ریشهها کم و بیش همسان است. یکی ناسزا میگوید و تحقیر میکند، دیگری سنگسار میکند و میکشد. روش اعمال فشار بر زنان تفاوت دارد، اما هدف مشابه است. این گستردگی معضلات در سطح کشور سبب شده جنبش زنان اقشار گوناگون را فارغ از تحصیلات و شغل و قومیت و سن به خود جلب کند و روز به روز بر پشتیبانان اندیشگی آن افزوده شود. به طوری که دیگر نمیتوان گروهی را به عنوان گروه اصلی در نظر گرفت.
3- برای نزدیک شدن به جنبش زنان و درک آن، نیاز به هیچ پیشزمینهای نیست. نه سواد خاصی میخواهد، نه شرایط اجتماعی ویژه؛ شاید بتوان آن را تنها حرکتی دانست که حقیقت آن فراتر از نامش رفته و جنبه عملی آن دیگر نه تنها جنبش زنان، بلکه جنبش زنان و مردان ایران شده است. برای نزدیک شدن به آن کافی است این پرسش در ذهن شکل گیرد، که چرا صحبت از تبعیض میشود؟
4- جنبش زنان ضمن سادگی و همهفهم بودن بیانش، به دلیل ماهیت مترقی خود، هر فرد را با نهایت پتانسیل فکریاش به چالش میکشد. به هر حال اثبات این موضوع که زن با مرد برابر است، چه در میان روشنفکران، چه در میان عوام، نیازمند بحث و گفتگو است. این بحث و گفتگو کم کم فرد را به فکر میاندازد و زمینه آشنایی عمیق با آنچه باعث وضعیت امروز شده است، پدید میآورد. از این رهگذر جنبش میتواند تغییراتی در ذهن افراد ایجاد کند که آنها به نوبه خود در جذب و تغییر نگرش اطرافیان خود موثر میافتند.
5- شیوه گفتگوی جنبش با دیگران نیز نوآورانه بوده است. کمتر دیده شده بود که گروهی نیازهای خود را در میان جامعه با صراحت بیان کند و برای این بیان نیاز به حمایت رسانههای مشهور کشور را کاهش دهد. به ویژه که ساختار غیرمتصلب جنبش اجازه خلاقیت به اعضای آن میدهد و این سبب افزایش اعتماد به نفس در اعضا برای ایجاد شیوههای نو، در برقراری ارتباط با دیگران بوده است. برای نمونه استفاده گسترده جنبش زنان از وبسایتها، تا حد زیادی خلا رسانههای رسمی را پوشانده است، هر چند همچنان میتوان ادعا کرد که اگر میشد روزنامهای به دست مردم داد، بیش از وبلاگ و وبسایت خواننده میداشت.
برایند این ویژگیها به جنبش زنان توانایی داده است که خواستهای خود را بیرون از محدودههای جغرافیایی (مثل دانشگاه) یا صنفی مطرح سازد و برای طرح آنها نیز صرفا وابسته به تجمعات (که با خشونت مواجه میشوند) نباشد. در نتیجه این امیدواری به وجود آمد که میتوان به جنبش زنان کمک کرد، بدون این که مورد آزار و اذیت قرار گرفت. هرچند، هدف جنبش زنان، همانا تغییر برای برابری است و نمیتوان انتظار داشت تغییرات در جامعهای که به شدت تحت نظارت حکومت قرار دارد، بدون برخورد با حاکمان صورت گیرند، به ویژه که آن تغییر منجر به بازنویسی قانون اساسی نیز بشود. بنا بر این جای تعجب نیست که قدرتمداران امروز در پی افزایش هزینههای کمکرسانی به جنبش زنان باشند و سعی کنند سدی در مقابل سیل نیازهای برطرف نشده جامعه امروز ایران بسازند.
تغییر برای برابری: کارزار حکومت و جامعه
در طول حکومت جمهوری اسلامی و پیش از آن، بارها اعتصابات و تحصنهای صنفی را شاهد بودهایم. شوربختانه، در سرزمین ما چنین واژههایی همواره با مفهوم سرکوب، زندان و ضرب و شتم توام میشوند. به ویژه زمانی که دولتی تندرو روی کار باشد – یا بهتر بگوییم سیاست نظام به تندروی بگراید – ترس از پاسخ مثبت دادن به خواستهای مردم فزونی میگیرد؛ مستبد هر چه تندروتر باشد، توانش برای انعطافپذیری کمتر میشود. در سال 85، کارگران شرکت واحد، تنها پس از تلاشهای بسیار در پایان سال توانستند حقوق عقبافتاده خود را دریافت کنند؛ دلایل اخراج و تعلیق دانشجویان، تا حد انتقاد (که البته توهین تلقی شد) از مسوولین دانشگاه تنزل کرد.
دیکتاتوری ماهیتا حکومتی است فرسایشی که اهدافش نه از میان خوشبختی جامعه، بلکه از راه به خدمت گرفتن سرمایههای انسانی آن به نفع گروه حاکم تامین میشود. تلاشهای مردمی در راستای تقویت تشکلها میتواند پایهگذاری و سپس استمرار و نیرومندسازی جامعه مدنی را محقق ساخته و از این طریق دولت را تحت فشار قرار دهد. پاسخ این پرسش متدوال که «چرا دولت حتی تحمل شنیدن خواست معلمان مبنی بر افزایش حقوق» را نیز ندارد، این است که «این خواسته از درون نشستهای صنفی – که از رهبری و گفت و شنود سود میبرد – بیرون آمده است». اگر دولت به این خواستهها پاسخ مثبت دهد، یک شکست برای او تلقی شده و این شکست میتواند زمینهساز طرح خواستههای بعدی باشد. در مورد جنبش زنان نیز به دلیل مشابه، حکومت برآورده ساختن نیازهای آنان را برنتافته و در بیرمق کردن آن میکوشد. دستگیریهای پیش و پس از نوروز 86، صدور احکام زندان و نسبتهای برانداز و وبستگی به بیگانه دادن به جنبش زنان نیز از همینجا آب میخورد. نظام جمهوری اسلامی پیش از این نیز چنین رفتاری را با دیگر جنبشهای اجتماعی و یا سیاسی نیز روا داشته است، اما در مورد جنبش زنان ویژگیهایی که پیش از این به آنها اشاره شد، توفیق سیاستهای سرکوبگرایانه را بسیار کاهش داده است. به زبان ساده میتوان گفت که زنان را نه میتوان اخراج کرد، نه تعلیق، نه میتوان حقوق آنها را نپرداخت! به همین صورت، نمیتوان جامعه را از لحاظ قانونی وادار به پذیرش مردسالاری و عدم اعتراض به تبعات آن کرد. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زنان ایران نخستین گروهی بودند که ناچار به پذیرش محدودیتها – از موارد قانونی گرفته تا دمسردیهای دولتی – شدند. به همین دلیل توجه و حساسیت نسبت به آنان بالا رفت و امروز به نظر میرسد که پس از گذشت سالها، جامعه از شوک دهه نخست پس از انقلاب بیرون آمده و با وجود گرفتاریهای فراوان و ساختار همچنان مردسالارانه خود، دیگر نه به سوی گسترش مردسالاری، بلکه به سمت ارتقای جایگاه زن پیش میرود.
با در نظر گرفتن توان و امکانات حکومت و جنبش زنان، میتوان پیشبینی کرد که سرانجام جامعه ایران به نفع خواستهای جنبش زنان رای خواهد داد، اما هرگز نباید از نظر دور داشت که جوامع انسانی به شدت پویا هستند؛ اگر یکی از دو نیروی فکری مخالفی که امروز متوجه مسائل زنان هستند عقب بنشینند، اذهان جامعه به شدت تحت تاثیر نیروی پیشرونده قرار خواهد گرفت.
استراتژی: کاستن هزینهها
در حالی که تاثیرات فرهنگی جنبش زنان بر جامعه فزونی گرفته، فشار بر فعالان آن نیز تشدید شده است. به تازگی برای شش تن از آنان احکام زندان صادر شده است. مجبوبه حسینزاده از نوشتن در مورد دوران زندانی بودنش در اوین بر حذر داشته شده است. وی میگوید که تهدید شده اگر در آن باره بنویسد، به جرم تشویش اذهان عمومی به بند 209 اوین فرستاده خواهد شد. اگر شرایط کنونی ادامه یابد، میتوان روزی را تصور کرد که اقدامات رژیم برای از پا انداختن جنبش گستردهتر شود. رفتار رژیم حاکم با دیگر فعالیتهای اجتماعی نیز در 28 ساله اخیر بهتر از این نبوده و از امکانات سرکوب به روشنی استفاده کرده است. راههایی چون صدور حکم اعدام، اعدام بدون حکم، ترور، زندان و در بهترین حالت ضرب و شتم، روشهایی هستند که شخصیت رژیم بر پایه آنها استوار شده است. مسالمتآمیزترین راههای حکومت برای خاموش کردن منتقدانش، خانهنشین کردن و ترور شخصیت بوده است.
تاثیرگذاری جنبش زنان بر جامعه از دید ناظر بیرونی را میتوان به دو دسته "گستردگی" و "امیدبخشی" آن بخش کرد. با در نظر گرفتن ویژگیها و نحوه تاثیرگذاری جنبش زنان، حکومت جمهوری اسلامی و این مهم که جامعه ایران میدان اصلی نبرد جنبش زنان با تفکرات زنستیزِ نشاتگیرنده از حکومت اسلامی است، نگارنده بر آن است که میتوان به راهکارهایی دست یافت تا شرایط محیطی را نفع جنبش زنان تغییر داد. در ادامه سعی میشود که این دو بخش توصیف و سپس راههایی برای تقویت آنها پیشنهاد شود.
1- گستردگی: مسائلی که جنبش به حلشان همت گماشته است، پیش از حکومت، مردم را متاثر میسازد؛ همانطور که تا این جا نیز به آن اشاره شد، جنبش چه از لحاظ اقشار در برگیرنده و چه از نظر گستره جغرافیایی، روز به روز توسعهیافتهتر شده است. جای کتمان نیست که هنوز بسیاری از مردان و زنان ایران آماده تغییر برای برابری نیستند. خوشبختانه تلاشهای کمپین یک میلیون امضا بسیاری از مسائل را در سطح جامعه مطرح کرده است که میتوان از راننده اتوبوس تا رییس شرکت، همه را به بحث و گفتگو کشاند. به ویژه، برگزاری کارگاههای آموزشی در شهرستانها سبب شده که افراد دیگری از شهرهایی غیر از تهران ظهور کنند و تاثیرگذاری جنبش را گسترش دهند. این گستردگی سبب درگیر شدن اذهان جامعه شده که این خود میتواند زمینهساز مطرح شدن بحثها، حساس شدن مردم به اخبار و ایجاد حس تعلق خاطر به آن شود.
روزی که مردم ایران پذیرای قوانین و رسوم تبعیضآمیز نباشند، پیروزی جنبش حتمی است؛ زمانی که باید تا آن روز طی شود، بستگی به میزان همکاری افراد آگاه جامعه دارد. میتوان با بحث کردن در اتوبوس و تاکسی، با دوستان، در میهمانیها و مجالس و هر جای دیگری که امکانش بود، دیگران را به اندیشیدن در مورد وضعیت کنونی زنان و راههای بهبود آن آنآنترغیب کرد. نباید از یاد برد که فقدان امکانات ابراز وجود در ایران، سبب شده پتانسیل مردم برای صحبت و اظهار نظر درون جامعه روز به روز بیشتر شود. باب کردن چنین بحثهایی میتواند نیروی نهفته ایرانیان را به مسیری مفید بکشاند که در طی آن فرد فرد جامعه نسبت به پیشرفت ملت ایران احساس مسوولیت کرده و بیتفاوتی از چهره آنها زدوده شود. خبررسانی، حقیقتگویی و بیتفاوت نبودن، حداقل کاری است که در شرایط فعلی میتوان انجام داد. امروز جا دارد که ایرانیان خلاقیت خود را به کار گرفته و در جهت این افزایش آگاهی و حساسیت، از تمامی امکانات استفاده کنند. ارسال گسترده ایمیل، پیام کوتاه (SMS)، گفتگوهای روزمره و هر راه دیگری که بتواند تابوی صحبت در مورد مسائل اجتماعی و به ویژه مصائب زنان را بشکند، میتواند سطح آگاهی و حساسیت مردم را نسبت به مسائل بالاتر برده و از این طریق شرایط را برای توفق جنبش زنان مساعدتر سازد.
2- امیدبخشی: جنبش زنان، حاوی پیامهای نویی برای ایرانیان است. هرچند که دردهایی که جامعه ایران از بیماری تبعیض میکشد بسیار قدیمی است، اما تا کنون تلاشی این چنین وسیع برای درمان آن نشده است. زمینه ترقیخواهی جنبش، امید بهبود را در دل آسیبدیدگان اصلی مصائب زنان زنده کرده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که دستاوردهای جنبش به نحوی که شایسته آن است در میان افراد جامعه معرفی و گرامی داشته شوند. اهمیت بسیار دارد که روحیه شکسته ایرانیان به شادابی غرورآمیز ملی تبدیل شود. جنبش زنان، فراتر از عقاید، سن، شغل و قومیت، نماینده توانایی ملت ایران است. ایرانیان میتوانند با درک این موقعیت، به جای آرام نشستن، شور و شوق درونی خود را از پیروزیهای جنبش با دیگران تقسیم کنند. برای دستیابی به این منظور نیاز است که جنبش زنان دستاوردهای خود را از ابتدای شروع فعالیت تا کنون منتشر کرده و در دسترس عموم قرار دهد. جنبش زنان تا کنون اقداماتی از این دست انجام داده است؛ به عنوان نمونه میتوان به پخش فیلم تلاش فعالین برای کسب اجازه ورود به ورزشگاهها را عنوان کرد. جا دارد که جامعه از چنین ایدههایی در نهایت توان خود پشتیبانی کند. همچنین پیش از نوروز 86، پیشنهادهایی برای منتشر کردن گاهنامه، حاوی مطالب مربوط به زنان مطرح شد، اما کمتر کسی در میان عموم مردم، خبر از سرنوشت آن ایده دارد. عملی شدن چنین پیشنهادهایی میتواند در توسعه و زنده و پویا نگاه داشتن جنبش در میان جامعه بسیار مفید باشد. گاهنامه جنبش زنان، شامل وقایع مربوط به زنان از زمان طاهره قرهالعین تا امروز، میتواند میان مردم توزیع شود، حتی اگر این توزیع به صورتی کاملا غیررسمی صورت گیرد. مهمترین نکته اینجاست که مردم چیزی برای رد و بدل کردن بین خود در اختیار داشته باشند.
نان و پنیر از دیگر وبلاگنویسان نیز دعوت میکند که زمانی را صرف ارائه نظرات خود در مورد راههای گسترش آگاهی و پر کردن خلا رسانهای کنند. امید است با مورد توجه قرار گرفتن پیشنهادها از سوی جنبش زنان، زمینه برای تعامل هر چه بیشتر جنبش و کل جامعه فراهم شده و روند تغییر برای برابری بیش از پیش شتاب گیرد.