بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/2008/02/blog-post_24.html
ناله مظلوم
حکايتی از شيخ عبد الحسين تهرانی معروف به شيخ العراقين سازنده مسجد مشهور به ترک ها در بازار کفاش ها که امروز به بازار عباس آباد مشهور است نقل است که مصداق حکايتی است که در ذيل خواهم نوشت اما قبل از نقل آن حکايت ، برای آشنايی بيشتر با جناب شيخ عبدالحسين تهرانی همينقدر بس که بدانيد اين روحانی عاليقدر در زمان ناصرالدين شاه به فرمان امير کبير حاکم شرع بلديه تهران شد . الغرض می گويند برای توسعه مسجد ترک ها در بازار کفاشها ، خانه يکی از شاهزادگان که همجوار مسجد بود لازم آمد که شاهزاده هم بدون هيچ عذر و بهانه ای خانه اش را وقف توسعه مسجد می کند اما وقتی خانه را تخريب کردند متوجه شدند که در قسمتی از خانه ، محل مخصوصی برای تفريح و شرب مسکرات وجود داشته است ، از همين رو جناب شيخ العراقين در نامه ای شاهزاده، يعنی وقف کننده خانه را به داشتن چنين مکانی در خانه اش ملامت می کند اما شاهزاده در جواب شيخ می نويسد " ببين کرامت ميخانه ی مرا ای شيخ که چون خراب شود ، خانه خدا شود . حال حکايت قلم بدستانی چون حقير در دنيای مجازی را می ماند که به چشم دولت فخيمه وقت ، غير خودی و چه و چه مسحوب می شويم و با حربه فيلترينگ هر روز عرصه اطلاع رسانی را بر ما تنگ تر می کند تا بدانجا که وزير فرهنگ وارشاد ش قبل از آغاز انتخابات پيش رو ، برای هر نوع اطلاع رسانی و احيانا تحليل و تفسير در باره نحوه برگزاری انتخابات ، پيشاپيش در بيانيه ای حکم قصاص قلم بدستان دنيای مجازی را صادر می کند .
ماجرا از اين قرار است که روز قبل به عادت هر روزه سری به ايميل هايم زدم تا احيانا مبادا از رسيدن نامه دوستی غافل بمانم که زنده به همين احوالپرسی ها عمر به پايان می بريم ، ناگهان نامه ای ( ايميل ) توجه ام را بخود جلب کرد که ايکاش هرگز نخوانده بودمش که با خواندنش آتش به جان شمع افتاد ، نامه از سوی يکی از جانبازان بود ، آن هم خطاب به من درمانده به حال و روز خويش ، و از همه مهمتر آنکه نگارنده نامه خود يکی از وبلاک نويسان بود ، الغرض با چندين بارخواندن آ ن نامه به باور صداقتی که در آن موج می زد ، رسيدم واز اينکه جانبازی معتقد به نظام مرا برای رساندن پيامش به گوش مسئولين انتخاب کرده بود ، بی اغراق بر خود باليدم چرا که به حقيقتی شيرين دست يافتم که اگرچه خانه نشين و مطرود هستيم و حتی برای هيچ يک ازما امکان کار حرفه ای در روزنامه و نشريات وقت نيست اما با اين همه ، همين خانه ای که در دنيای مجازی داريم و محل ثبت دل نوشته ها ی خود وهم وطنان مان است آنقدر اثر گذار است که جانبازی به آن متوسل می شود ، کجاست گوش شنوای حاکمانی که فرمان مولای متقيان را نه به شعار ، که به عمل آويزه گوش نمايد که از ناله مظلوم بترسيد حتی اگر آن مظلوم کافر باشد .
در پی متن کامل نامه ( ايميل ) هموطن جانباز به نظر هم وطنانم می رسانم تا ضمن ادای رسالت اطلاع رسانی ،آن گروه که در صدد خاموش کردن چراغ خانه وبلاک نويسانند بدانند اگر چه خانه مارا ، ميخانه می پنداريد اما بقول گفته آن شاهزاده به شيخ العراقين
ببينيد کرامت ميخانه مارا که اگر خرابش هم کنيد ... زيرا
ما هم خراب ميکده عشق و حيرتيم
ته جرعه های حافظ و خيام خورده ايم
بسم الله الرحمن الرحيم
به - روزگار ما: ياداشت های جناب آقای بيژن صف سری 4/12/1386
از - داريوش احمد رضا بهمنيار، جانباز از کار افتاده بسيجی
کد جانبازی _ ۰۹۱۹۰۲۵۴۲۱
درصد جانبازی پانزده درصد
مدت حضور در جبهه های حق عليه باطل شش ماه در دو نوبت ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱
احتراما اينجانب در عمليات آزاد سازی خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاليبر پنجاه به ران پای چپم دچار شکستگی باز استخوان ران پا شدم که تمام استخوان های رانم بيرون آمدند و خودم استخوان ها را ميديدم و هفت دفعه من را در مدت دو سال عمل جراحی کردند و دو دفعه از لگن من استخوان برداشتند و به ران من پيوند زدند و چون بيست سال دنبال پرونده جانبازی خودم را نگرفتم حق مرا بسيار زياد پايمال کرده اند چرا که در زمان سربازی در زمان جنگ به من پنجاه و پنج درصد جانبازی دادند و من را معاف دائم کردند چون در زمان جنگ آدم چلاق مادرزاد را معاف نميکردند بلکه حداکثر معاف از رزم ميشد يا اگر از چند جا شکستگی داشت معاف شش ماهه يا يک ساله ميشد و حالا که از کار افتاده کامل شدم و نميتوانم کار کنم در کميسيون پزشکی به من پانزده درصد جانبازی داده اند و طبق گفته آقای دکتر ايجادی رئيس کميسيون پزشکی مرکز در تهران در سال هزار و سيصد و هشتاد و دو به من گفتند دکترهای کميسيون پزشکی طبق دستور العمل در صد ميدهند و شکستگی معمولی ران بين ده تا بيست درصد جانبازی دارد و شکستگی باز ران بين بيست تا سی درصد جانبازی دارد و آنها به اشتباه به تو شکستگی معمولی داده اند زيرا در پرونده پزشکی تو نوشته شکستگی باز ران پا و جدای از ران بايد به لگن و زانو و ساق پای شما هم درصد جداگانه بدهند چون از لگن من دو دفعه استخوان برداشتند و به ران من پيوند زدند و پلاتين چهل سانتی را با پيچ و مهره از لگن وارد استخوان ران من کردند و زانوی پايم چون از ساق پای من ميله رد کردند و هجده کيلو وزنه را آويزان کردند باعث شد مفصل های زانوی پای من با اينکه دو سال فيزيوتراپی رفتم خشک شود و زانوی پايم خم نشود و الان که ديگر اصلا خم نميشود و همچنين آقای دکتر ايجادی به من گفتند تو به خاطر لکنت زبانت نميتوانی در کميسيون پزشکی حرف خودت را واضح بزنی آخه بر اثر اصابت گلوله کاليبر پنجاه به من که يک نوع ضد هوائی ميباشد به من شوک دست داد و من وقتی عجله ميکنم يا اعصابم خراب ميشود ديگر زبانم قفل ميشود و در کميسيون پزشکی نميتوانم حرف خودم را واضح بيان کنم و هر چه ميکشم از اين لکنت زبان من است و همچنين در کميسيون پزشکی دکترها ميگويند همان اول بايد دنبال پرونده خودت را در بنياد جانبازان ميگرفتی و لگن و زانو و ساق پايت را هم در برگه جانبازی خودت اضافه ميکردی خودشان ميگويند تمام مدارک پزشکی تو درست است و حق تو خيلی بيشتر از پانزده درصد است ولی در نامه تو نوشته اصابت گلوله کاليبر پنجاه به ران پای چپ و ما نميتوانيم به لگن و زانو و ساق پايت درصد بدهيم آقای دکتر ايجادی همچنين گفتند بايد کميسيون پزشکی خاصی برای تو در نظر بگيرند يا طبق مدارک پزشکی خودت غيابا به تو درصد بدهند و يا در کاغذی بنويسی (شکستگی باز استخوان ران پا (فمور) بين بيست تا سی درصد است) و در کميسيون به دکترها نشان بدهی و با اينکه از آن موقع بيشتر از چهار سال گذشته هنوز مرا به کميسيون پزشکی نبرده اند با اينکه متولد تهران هستم پرونده جانبازی مرا به تهران منتقل نميکنند و چهار سال است که مرا به کميسيون پزشکی نبرده اند به بنياد جانبازان و امور ايثارگران بارها نامه نوشتم ولی هيچ جوابی به من نميدهند الان از کار افتاده هستم و زن و بچه ام در خانه مادر زنم در تبريز زندگی ميکنند چون در تبريز ازدواج کردم و مادرم بچه تبريز است و خودم الان در شهر پدری خودم در خانه پدری زندگی ميکنم و از کاشمر به جبهه اعزام شدم وضع زندگی من بر اثر فقر فلاکت بار شده نه ميتوانم کار کنم و نه حقوقی به من ميدهند فقط يک سال است سپاه پاسداران کاشمر ماهی يکصد هزار تومان به من حقوق ميدهد که آن هم کد حقوقی ندارم و نه عائله مندی و نه پاداش و نه عيدی به من نميدهند نميدانم چه کار کنم شما را به خدا قسم ميدهم مرا از اين زندگی فلاکت بار نجات بدهيد يا به سپاه پاسداران کاشمر قسمت ايثارگران آقای روزبه بگوئيد که لگن و زانو و ساق پا را به پرونده ام اضافه کنند يا دستور بدهيد پرونده جانبازی مرا از بنياد جانبازان کاشمر به بنياد جانبازان تهران منتقل کنند چون متولد تهران هستم يا دستور بدهيد طبق دستور العمل دکترهای کميسيون پزشکی شکستگی باز ران پا را به من بدهند که بين بيست تا سی درصد است و در پرونده پزشکی من موجود است و لگن و زانو و ساق پايم را هم که از عوارض ثانويه است به آنها هم درصد جداگانه بدهند تمام مدارک پزشکی من در پرونده جانبازی من موجود است و الان لگن من سالی دو بار چرک ميکند که هر دفعه بايد دو هفته در بيمارستان بستری شوم و يا کميسيون پزشکی خاصی به صورت علنی يا غير علنی برای من در نظر بگيرند شما خودتان اگر از آقای دکتر حسين دهقان رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران بپرسيد يا از دکترهای کميسيون پزشکی بپرسيد شکستگی باز ران پا چقدر است به شما خواهند گفت بين بيست تا سی درصد است آخه چطوری به من اين قدر ظلم کرده اند و پانزده درصد به من جانبازی داده اند حالا لگن و زانو و ساق پای من که درصد جداگانه دارد کد جانبازی من هم _۰۹۱۹۰۲۵۴۲۱ _ميباشد که ميتوانيد تمام مدارک پزشکی و جانبازی مرا ببينيد شما را به آن خدائی که برايش نماز ميخوانيد کمکم کنيد به خدا خجالت ميکشم اين حرف ها را بگويم ولی برای پسرم که در تبريز در دبيرستان پيش دانشگاهی درس ميخواند پول ندارم که کتاب برايش بخرم حتی سالی يک مرتبه بيشتر نميتوانم به بچه هايم در تبريز سر بزنم چون زانو و لگن من به من اين اجازه را نميدهد که بيست و چهار ساعت در اتوبوس بشينم زنم ميگويد پسر دائی من چهل درصد جانبازی دارد هم کار ميکند هم حقوق ميگيرد و من را بی عرضه خطاب ميکند و مرا تهديد به طلاق کرده است نميدانيد به چه وضع فلاکت باری افتاده ام بر اثر مصرف آمپول های کورتون و مشابه دچار پوکی استخوان شديد شده ام و بر اثر مصرف قرص های درد دچار زخم معده شده ام لااقل مرا سر کار آسانی بگذارند تا بتوانم خرجی خودم را در بياورم ميگويند دير اقدام کردی آخه من برای تکليف برای خدا و اسلام و ايران به جبهه رفتم و ميگفتم نبايد به خاطر پول اجر خودم را از بين ببرم الان هم اگر زن و بچه نداشتم مثل همان بيست و چند سال قبل دنبالش را نميگرفتم از شما عاجزانه و عاجلانه درخواست ميکنم فکری برای من بکنيد نگذاريد زندگی من از هم بپاشد خداوند تبارک و تعالی شما و خانواده گراميتان را هميشه سرافراز و سربلند گرداند و به شما اجر نيکو بدهد خدانگهدار شما باد
کاشمر - خيابان مدرس - مدرس ۹ - دومين کوچه سمت چپ - پلاک۸
تلفن ۰۵۳۲۸۲۴۳۴۹۳
تلفن همراه ۰۹۳۵۹۷۲۵۴۰۷
صدور شناسنامه حوزه ۲ تهران
ايميل من darbbahmaneyar@yahoo.com
محل تولد : تهران
نام پدر : غلامرضا
وبلاگ من
http://www.bahmaneyar.blogfa.com/
شماره شناسنامه : ۶۹۶۱۳
داريوش احمد رضا بهمنيار جانباز بسيجی
۴/۱۲/۱۳۸۶