Sunday, February 03, 2008

وبلاگ چشمان زنان / مهستی شاهرخی: 1.000.000 کاسه آش؛ فصل دیگری از مبارزات (!) فمینیستی

وبلاگ چشمان زنان
مهستی شاهرخی
http://chashmanzanan.blogfa.com
/


1.000.000 کاسه آش؛ فصل دیگری
از مبارزات (!) فمینیستی

خانمها،
از حضور گسترده تان در این مراسم آشپزی صمیمانه سپاسگزارم. پیش از هر چیز لازم به یادآوری است که زنان از بدو تاریخ همواره پای دیگ آش بوده اند و آشپزی و دیگ را به هم زدن، یک سنت زنانه و مادرانه است و تاریخ نشان داده است که زنان حتا در صمیمی ترین لحظات زندگی خود پای دیگ آش می مانند و سنگر خود را رها نمی کنند. زنان ایرانی همواره آیین های زنانه و مناسک آشپزی را پاس می دارند.

پس پیش از شروع سخنرانی ام، از شما خواهش می کنم به احترام هزاران و میلیونها زنی که زندگی خود را در پای
دیگها و در آشپزخانه به سر کردند ما فعالان حقوق زنان نیز، دیگ آش را محترم شمرده و به احترام دیگ، و مراسم آشپزخانه، یک دقیقه سکوت نه، بلکه یک میلیون دقیقه سکوت اعلام کنیم.

لازم به یادآوری است که آشپزی و پای دیگ ایستادن مراسم و مناسکی کاملاً سنتی و شرعی بوده است و در دل فرهنگ باستانی ما ریشه دارد. باستان شناسان در حفاری ها و کاوش های خود در تپه های سیلک و طبرستان و خوارزم و دیلم و ایلام دیگهای عظیمی یافته اند که نشانه فعالیت های فمینیستی زنان در دوران ایران باستان بوده است.

تاریخ نشان داده است که در این مراسم فمینیستی، زنان هرگز بی پشت و پناه نبوده اند و گروهی از مردان فمینیست در هنگام آش خوری به بانوان ملحق شده اند. در حال حاضر، دنیای پیرامونی زنان، توسط دیواری از گوشتالوهای خوش خوراک احاطه شده است، این سروران نازنین، همواره با بخش زنانه و فمینیستی خود دور ما پلاس اند و از ما مراقبت می کنند تا مبادا به دیگ لطمه ای وارد بیاید و در عین حال به ما می آموزند که چگونه زبان زنانه ی خویش را تقویت کنیم. انجمن بانوان نیز این عمل صلح جویانه از سوی مردان را به فال نیک گرفته و ابتدا از آقایان با کاسه ای آش داغ پذیرایی کرده و سپس همگی به رقص و پایکوبی در اطراف دیگ مشغول شده اند.

اسناد باقی مانده از ایران باستان و کتیبه ها، نشاندهنده این است که هزینه این مراسم مشروع سنتی - قومی توسط هیفوس یا تیفوس ( کتیبه اش خوانا نیست) تأمین میشده است. ما زنان مدرن امروزی بر این هستیم که با پختن آش رشته و با تعمق در این سنت باستانی، از برخی مسایل پیچیده سر دربیاویم تا بتوانیم سررشته امور را به دست گیریم. فراموش نکنیم که سنتها و آیین ها و مناسک ایرانی رشته ای پیچیده ای دارد و همگی بد نیستند و بسیاری از این سنتها بسیار دلنشین اند و سیرکننده ی شکم. به طور مثال تخمه شکستن سنتی صلح جویانه و در نتیجه مطبوع و مطلوب است و ما به زودی به مناسبت تقارن هشت مارس با چارشنبه سوری، از پروژه پخش آجیل مشکل گشا و تخمه شکستن استفاده خواهیم کرد.

راستی چه سنتی دلپذیرتر و ماندگارتر و ایرانی تر از سنت آش پزی و به دنبالش سفره نشینی و در پایان آش خوری است؟ حتا غارنشینان هم غذای خود را تقسیم و توزیع می کرده اند و سنت نذری پختن به اندازه ی تاریخ بشر قدمت دارد و محال است که از بین برود.

ما زنان فمینیست امروزی از مراسم سوگ و گریه و اندوه برای نویسندگان و دگراندیشان به قتل رسیده بسیار گریزانیم و سوگواری را سنتی پدرسالارانه و در نتیجه مکروه می دانیم ولی آشپزی سنتی زنانه و شاد و مفید و مفرح روح است که به آن پایبند می مانیم و آن را تا پای جان حفظ خواهیم کرد.

در مدارس و مکاتب فمینیستی جدید، سعی ما بر این است که تصویری از زن سنتی - مدرن و اسلامی که باب طبع جامعه و شوهر و مادرشوهر است ارائه گرددد تا تصویر زن مبارز و مستقل و مدرن و فعال و میزنشین و قلم به دست از ذهن عامه به کل پاک گردد و جامعه، زنان پای دیگ نشین را به منزله ی زنان فمینیست امروزی ارج بنهد و از آنان و مراسم آش خوری شان بزرگداشت به عمل آورد.

شاعر چه خوب فرموده است:

یک صد کاسه آش و یک گل نصرانی
ما را ز چه می ترسانی؟
گر ما روزی برابری می خواستیم
در محفل آش خوری نمی رقصیدیم

ما فعالان امور زنان، در صدد هستیم تا پروژه ی آشپزی را با مبارزه تلفیق کرده و در مراسم هشت مارس امسال
شله زرد پخته و روی کاسه ها، شعارهای جنبش را با دارچین منقوش کرده و حرف خود را به گوش جهانیان برسانیم و همه ی این کارها را از سادگی و صمیمیت و صفا انجام می دهیم و سوگند یاد می کنیم که پشت این اعمال ما جز حکومتی مردسالار و بودجه های هیفوسی چیز دیگری نیست و بدبینان ما را بد فهمیده اند.

ما فعالان امور زنان از همه نیروهای سکولار و لائیک و تمامی کنشگران حقوق بشر می خواهیم که جهت توانمندی جنبش به مراسم آش خوری ما بپیوندند و از ما حمایت کنند. تحلیل های مارکسیست - لنینیستی نیز هیچ مغایرتی با توزیع عادلانه غذا ندارد و همه ی ایدئولژی ها در یک راه گام برمی دارند. در غرب نیز عید شکرگذاری نمودی از همین سنت بشری است.

در تاریخ اقوام و ادیان آمده است که برای رسیدن به هدف بایست هزینه داد و از این جهت؛ در عصر حجر، کودک و یا انسانی به عنوان قربانی، به پیشگاه خداوند تقدیم می شده است که عید قربان یا عید گوسفندکشان بازمانده ی آن سنت پسندیده است و ما بایست این مراسم نکو را که از آیین ها و مناسک باروری و تولید است همواره پاس بداریم و در جهت بقای آن بکوشیم.

ما زنان از اشک و آه و ناله خسته شده ایم و می خواهیم با شادی و روی گشاده گفتمان مدنیت خود را با حکومت ادامه بدهیم و از این رو به احیای سنت های پسندیده آشپزی و نذری خوری و آجیل مشکل گشا پاک کنی و صدقه دادن پرداخته و پیشاپیش پروژه قوانین علیه زنان را نیز همچون هزینه ای برای مبارزه به پیشگاه رهبر معظم تقدیم کرده ایم تا ملاخور بفرمایند و از مقامات محترم قوه غذاییه تقاضا داریم که ما را در آشپزخانه هایمان راحت بگذارند تا به وظیفه ی خطیر دیگ به هم زدن و نذری تقسیم کردن خویش بپردازیم.

فروغ فرخ زاد نیز در شعر "کسی می آید" از کسی که می آید و آش نذری را تقسیم می کند، حرف زده است و این بدین معناست که فروغ، این زن شاعر و مدرن هیچ تضادی در تقسیم آش نذری با مبارزات برابری خواهانه و فمینیستی نمی دیده است و در شعرش بر ضرورت مراسم توزیع غذا و جایگاه اجتماعی آن تأکید ورزیده است. اکبر گنجی نیز در بخش زنانه وجود خویش، به صورتی پنهان، توزیع غذا و نذری را نشانه ای از پیشرفت و رشد اقتصادی جامعه ی ایران در دوران حکومت جمهوری اسلامی دانسته است.

فراموش نکنیم که آش خوری سنتی متبرک و پسندیده است و از یاد نبریم که پتانسیل همه ی مراسم شاد و شادخواری و شیرینی خوری با فعل "خوردن" در آمیخته است. مراسم افطاری و نذری و چلوکباب با صد تومن برای شرکت در همایش های نماز جمعه در سالهای اولیه انقلاب اسلامی نیز از بازتاب و ادامه ی این سنتهای شاد و فرخنده و زنانه و مادرانه پیشنیان بوده است. مراسم حلوا خوری و دهن را شیرین کردن و برای رژیم زن کش حلوا حلوا کنان نیز نشانی از شادکامی و شیرینی روح همین سنتهای زنانه است که ما آنها را به شدت پاس می داریم.

زنده باد آش
درود بر کشک
برقرار باد جنبش یک میلیون کاسه ی آش