نوشدارو بعد از مرگ سهراب
دوستانی اعتراض کردهاند که چرا حقیر در باره اکبر محمدی مطلبی ننوشتهام. دوستان نوشدارو بعد از مرگ سهراب بی اثر ترین کاری است که میتوان کرد. اگر کاری برای زندانیان سیاسی میخواهیم بکنیم باید قبل از اینکه آنها را قتل عام کنند باید کاری بکنیم نه اینکه بنشینیم تا روزی که اتفاق افتاد گریه و شیون راه بیندازیم.
دوست عزیز، حقیر پنج ماه پیش هشداری دادم در باره اینکه حکومت آخوندی قصد دارد دوباره مثل سالهای 66 و 67 خونریزی در زندانها راه بیندازد و با تعدادی از دوستان حرکت هایی را سامان دادیم [1 - 2] تا هم با مراجع بینالمللی تماس گرفته شود و هم فشارهایی را بر دولت ایران بیاوریم. حالا پس از چهار پنج ماه خودتان بروید و ببینید چند نفر پای این پتیشنها را امضا کردهاند و عاقبت العمر چه حرکتی بوجود آمده. دوست عزیز ملت ایران مثل بره میماند وقتی بزی جلو افتاد همه جو گیر میشوند و پیروی میکنند و هیچ وقت خود نمیتوانند مستقل عمل کنند به زبان ساده ما موج سواریم یک روز دنبال خمینی راه میافتیم یک روز پشت سر خاتمی سینه میزنیم حالا هم که مدتی است پشت گنجی سینه میزدیم، درصورتی که هیچگاه از خودمان نپرسیدهایم پس حق و سهم ما به عنوان یک انسان مستقل در این حرکتها چه بوده؟ آیا ما خود تصمیم به چنین کارهایی گرفتهایم آیا ما توانسته ایم تاثیری بر اوضاع بگذاریم؟ یا فقط جو گیر شدهایم و دنباله روی کردهایم؟ دوستانی که انتقاد کردهاید واقعا گمان میکنید اگر من در باره قتل اکبر محمدی سینه زنی راه بیندازم دردی را از کسی دوا میکند!؟ خود او که به قتل رسید و دیگر در بین ما نیست و این شیون و گریهها هم نه بدرد او میخورد نه بدرد خانواده داغ دیدهاش اما اگر میخواهیم خون او و دیگران مثمر ثمری باشد باید تلاش کنیم دیگر زندانیان سیاسی را از گزند این گونه جلادان برهانیم و نگاهبان آنها باشیم.
پ.ن.:
نکته ای درباره خبر قتل اکبر محمدی،
دوستانی اعتراض کردهاند که چرا حقیر در باره اکبر محمدی مطلبی ننوشتهام. دوستان نوشدارو بعد از مرگ سهراب بی اثر ترین کاری است که میتوان کرد. اگر کاری برای زندانیان سیاسی میخواهیم بکنیم باید قبل از اینکه آنها را قتل عام کنند باید کاری بکنیم نه اینکه بنشینیم تا روزی که اتفاق افتاد گریه و شیون راه بیندازیم.
دوست عزیز، حقیر پنج ماه پیش هشداری دادم در باره اینکه حکومت آخوندی قصد دارد دوباره مثل سالهای 66 و 67 خونریزی در زندانها راه بیندازد و با تعدادی از دوستان حرکت هایی را سامان دادیم [1 - 2] تا هم با مراجع بینالمللی تماس گرفته شود و هم فشارهایی را بر دولت ایران بیاوریم. حالا پس از چهار پنج ماه خودتان بروید و ببینید چند نفر پای این پتیشنها را امضا کردهاند و عاقبت العمر چه حرکتی بوجود آمده. دوست عزیز ملت ایران مثل بره میماند وقتی بزی جلو افتاد همه جو گیر میشوند و پیروی میکنند و هیچ وقت خود نمیتوانند مستقل عمل کنند به زبان ساده ما موج سواریم یک روز دنبال خمینی راه میافتیم یک روز پشت سر خاتمی سینه میزنیم حالا هم که مدتی است پشت گنجی سینه میزدیم، درصورتی که هیچگاه از خودمان نپرسیدهایم پس حق و سهم ما به عنوان یک انسان مستقل در این حرکتها چه بوده؟ آیا ما خود تصمیم به چنین کارهایی گرفتهایم آیا ما توانسته ایم تاثیری بر اوضاع بگذاریم؟ یا فقط جو گیر شدهایم و دنباله روی کردهایم؟ دوستانی که انتقاد کردهاید واقعا گمان میکنید اگر من در باره قتل اکبر محمدی سینه زنی راه بیندازم دردی را از کسی دوا میکند!؟ خود او که به قتل رسید و دیگر در بین ما نیست و این شیون و گریهها هم نه بدرد او میخورد نه بدرد خانواده داغ دیدهاش اما اگر میخواهیم خون او و دیگران مثمر ثمری باشد باید تلاش کنیم دیگر زندانیان سیاسی را از گزند این گونه جلادان برهانیم و نگاهبان آنها باشیم.
پ.ن.:
نکته ای درباره خبر قتل اکبر محمدی،
مدام در خبرها میخوانیم که باید حتما روی آن بیشتر فکر کنیم. نکته ای که در بیشتر خبرها به آن اشاره میشه اینه که واژه مرگ رو برای اکبر محمدی بکار میبرند. این واژه از نظر حقوقی برای کسی که در زندان مرده یا کشته شده مخصوصا در وضعیتی که اکبر محمدی داشته اصلا اصطلاح درستی نیست کسی که زندانی میشه بصورت صد در صد در اختیار مقامات زندان است و در نتیجه حفاظت جان او هم جزئی از مسئولیتهای این مسئولین است و اگر حتی به خاطر اعتصاب غذا یک زندانی جان خودش رو از دست بده این مسئولیت مستقیما به گردن زندان بان و مسئولین قضایی است. پس لطف کنید در این باره حتما واژههای درست را استفاده کنید مرگ اکبر محمدی از نظر حقوقی و حقوق بشری یک قتل سیاسی است. مسئولیت آن هم مستقیما به گردن اول از همه مسئولین حکومتی و در مرحله دوم به گردن مسئولین قضایی است.