تا آزادی تمام زندانیان سیاسی به اعتراض متحدانه ادامه میدهیم!
در آستانهی روز 16 آذر 1386(روز دانشجو) بیش از 30 تن از دانشجویان دانشگاههای سراسری و فعالان شناختهشده جنبش دانشجویی بازداشت شده، و تا این زمان در زندانهای مخوف تحت بازجویی و شکنجه روحی، روانی و فیزیکی قرار گرفتهاند.
ما از همه فعالان داخل و خارج کشور و خانوادههای دانشجویان دربند که تلاشهایی ارزنده برای رهایی این عزیزان انجام دادهاند، سپاسگزاریم و دست همه را به گرمی میفشاریم.
فعالان میلیتانت به سهم خود بلافاصله پس از دستگیریها به همراه متحدان بینالمللی خود در سراسر جهان از کشورهای اروپایی گرفته تا آمریکای لاتین، آسیا و آمریکای شمالی به حمایت از این دانشجویان برخاستند (رجوع شود به بخشی از حمایتهای بینالمللی در همین شماره). به اعتقاد ما اعتراضات متحدانه تا آزادی همه زندانیان سیاسی دربند باید ادامه یابد.
دولت سرمایهداری ایران این تهاجم سراسری را به دوعلت در وضعیت کنونی سازمان داده است:
اول: تداوم اعتراضات و مقاومتهای لایههای مختلف اجتماعی در دوره پیش به ویژه معلمان، کارگران، زنان و دانشجویان، دولت را به شدت نگران کرده است. این قشرهای اجتماعی عمدتاً دارای گرایشهای گریز از مرکز بودهاند. به سخن دیگر قشرهایی هستند که تا چندی پیش یا از طرفداران اصلاحطلبان حکومتی بوده و یا از نظام حمایت میکردهاند (اين گرايشها الزاماً حامی دولت نبوده اند بلکه به دلیل سرکوب شدید چپ در سالهای پیش از آن، یا گرایشات سوسیالیستی خود را سانسور نمودهاند یا به لحاظ کمی و انسجام در شرایطی نبودهاند که امکان بروز داشته باشند. ضمن اینکه اصلاحطلبی هم در دورانی نفس جامعه را برای کانالیزه کردن اعتراضات مردمی با جهت سوسیالیستی گرفت اما با نا امیدی عمومی از این جریان انحرافیٍ، جنبشها مسیر خود را یافتند). این تحولات و گرایشهای گریز از مرکز را در درون دفتر تحکیم و حتی خانه کارگر و در درون حرکتهای معلمان نيز میتوان مشاهده کرد. در واقع میتوان اذعان داشت نگرانی دولت سرمایهداری بیشتر از این ریزشی است که در میان طرفدارانش در حال شکلگیری است. اما این گرایشهای گریز از مرکز در مقابل خود تنها یک راه پیدا میکنند و آن هم عقاید و برنامههای سوسیالیستی به مفهوم عمومی آن است. اتفاقی نیست که در میان دانشجویان بسیاری امروز به سوی عقاید سوسیالستی گرایش پیدا کرده اند. در آینده نه چندان دور این گرایشات در میان بخش وسیعی از معلمان، کارگران و زنان نیز مشاهده خواهد شد. تردیدی نیست که نهایتاً گرایشات سوسیالیستی در جنبشها دست بالا را خواهند گرفت
.
اما دولت سرمایهداری این قشرهای وسیع را در مجموع نمیتواند ارعاب و سرکوب کند. باید ابتدا آنها را تجزیه کرده (سوسیالیست و غیرسوسیالیست که هم پیمانان تاریخی رژیم های بورژوایی هستند) و سپس با ارعاب سوسیالیستها و گرایشهای چپ، به سایرین درس عبرت دهد. آنچه در 13 آذر اتفاق افتاد دقیقاً همین روال بود. فعالان شناختهشده تظاهرات چند روز پیش از 13 آذر دستگیر شده و سپس به سایرتظاهرکنندگان طیف چپ تهاجم برده شد. در صورتی که تظاهرات دفتر تحکیم با موفقیت و بدون هزینه سنگین برگزار شد.
دوم: دولت سرمایهداری ایران مدتی است مشغول مذاکره و زدوبند سیاسی با دول غربی و به ویژه دولت آمریکا است. حداقل در چند هفته پیش نشان داده شد که ارزیابی اخیر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به منزله تایید سلامت فعالیتهای هستهای ایران، چراغ سبزی است برای معاملات و ارتباطات نزدیکتر با دولت ایران. از این رو دولت ایران باید به سرمایهگذاران غربی نشان دهد که امنیت سرمایه را خود دولت توسط سرکوبهای کارگری و دانشجویی میتواند تضمین کند و نیازی به تغییر رژیم نیست. بدیهی است که سرمایهداران خارجی اگر قرار باشد توسط قشرهای اجتماعی مورد اعتراض قرارگیرند، قادر به برقراری رابطه حسنه با دولت و اعتماد به آن نخواهند بود.
اما با وجود سرکوبها و ارعابها باید به دو نکته توجه داشت:
اول: دولت سرمایهداری ایران به علت برقراری روابط نزدیک با دول غربی میتواند تحت تاثیر اذهان عمومی کشورهای غربی قرار گیرد. حمایتها از سوی نمایندگان کارگران و دانشجویان و پارلمانی کشورهای جهان میتواند بر دول غربی فشار گذاشته که آنها در معاملات سیاسی و اقتصادی، دولت ایران را به نوبهی خود زیر فشار قرار دهند که سرکوبها را کمتر کند.
دوم: سرکوبهای این دوره همه به منظور هراساندن و خسته کردن مبارزین است. دوران اعدامها و سرکوبهای درازمدت و بگیر و به بندها دورههای پیش، در وضعیت کنونی سپری شده است. اما این وضعیت به مفهوم آن نیست که ما در شرف ورود به گشایشهای دموکراتیک در جامعه هستیم. در کشورهایی چون ایران، به دلیل رشد ناموزون سرمایهداری، به هیچ وجه تا زمانی که یک دولت سرمایهداری بر مصدر کار قرار داشته باشد، نباید انتظار گشایشهای سیاسی همچون دول غربی را داشت، بنابراین سرکوبها و ارعابها ادامه خواهند یافت (با حمایت دول غربی) اما بر خلاف دههی شصت، با هدف "خسته کردن" فعالین و نه کشتار و زندانهای دراز مدت. اما باید سازماندهی دقیقتر، مشخصتر و منطبقتر با وضعیت کنونی صورت پذیرد.
بدیهی است که در شرایط کنونی ایجاد اتحاد عملها هنوز در دستور کار قرار دارند. تجربه 16 آذر امسال بار دیگر نشان داد که تناسب قوا به نفع هیچ گروه و طیف خاصی نیست که بتواند به تنهایی به اعتراض دست زند (حتی میتوان اذعان داشت که تناسب قوا بیشتربه نفع طیفهای حامی بورژوازی است). مراسم یادبود 16 آذر امسال نیز مانند سال پیش میبایستی توسط تمام نیروها و طیفهای متنوع صورت میپذیرفت تا دولت نتواند طیف خاصی را در انزوا مورد تهاجم قرار دهد. در این رابطه، پس از هجوم و دستگیری، صحت روش اجرای مشترک مراسم با سایر گرایشات و گروهای دانشجویی تائید شد. به این دلیل این روش به جای تکروی تائید شد که گرایشات و گروههای مختلف همگی با هم در حمایت از دستگیرشدگان اقدام کردند. فعالین دانشجویی در عمل آموختند که نمیتوان با عمده کردن فقط یک شعار (صرفنظر از جنبه بارز رفرمیستی آن) و یک گرایش وارد میدان شد اما از همه سایر گرایشات درخواست حمایت و ورود به کارزار کرد.از همه مهمتر تجربه امسال بار دیگر نشان داد که سازماندهی یا یک اکسیون تودهای را نمیتوان علنی انجام داد. رهبری و سازماندهی یک اعتراض باید مخفی انجام گیرد تا سازماندهندگان از پیش دستگیر نگردند و بتوانند در روز موعود رهبری اعتراضات را در دست داشته باشند. کار تودهای الزاما به مفهوم سازماندهی علنی امور نیست (فعالین دانشجویی میبایست در جمعبندی از اعتصاب شرکت واحد درس لازم برای این منظور را آموخته باشند. نوع سرکوب در هر دو حالت کاملاً مشابه بود، همانطور که نوع سازماندهی هر دو اعتراض مشابه بود).
به اعتقاد ما در وضعیت کنونی، محور اصلی فعالیت تمام نیروهای ضدسرمایهداری این است که با تمام قوا و به ویژه با حمایت متحدان بینالمللی از دانشجویان و کارگران دربند دفاع کنيم. در عین حال پس از آزادی این فعالان باید به بحث و نقد و درسگیری از تجارب دامن زده شود تا توفیق بیشتری در مبارزات آتی کسب گردد.