Saturday, June 09, 2007

کرم ابريشم حاج اقا اسماعيل

  • کرم ابريشم حاج اقا اسماعيل

و ... چه و چه و چه
http://che-0-che-0-che.blogspot.com/

اسماعيل نوری علا

"کرم ابريشم را ديده ايد که .... مشغول ساختن پيله ای به دور خويش و پنهان شدن از چشم ها می شود …
اکنون، نزديک به سی سال است که نسل من از خود می پرسد «چرا چنين شد؟»
. يدمان اول: ….. من، بعنوان يک نويسندهء معتقد به سکولاريسم، اين بحث را در همين جا رها می کنم تا در فرصتی ديگر به توضيح زوايای ديگر اين «گفتمان» پرداخته و، اگر ممکن شد، عقيدهء خود را نيز در مورد آن بيان کنم"

آرشيو "آثار" حاج اقا اسماعيل
گو"." یا نیوز پو یشگران نوری بو.یشگران اعلا
۱٨ خرداد ۱٣٨۶ - ٨ ژوئن ۲۰۰۷
http://news.gooya.eu/society/archives/060236.php


" بازگوئی تدفين يک شاعر در ۴۱ سال پيش...
مانده
بودم که در اين «آغاز ديگر» از کجا بايد براه افتاد. عبارت «آغاز ديگر» مرا به ياد «تولد ديگر» فروغ فرخزاد انداخت. زمينهء ذهنی هم البته وجود داشت...

بعد از ظهری در تابستان ۱۳۴۴ بود. با خسرو گلسرخی و احمد رضا و فروغ در رستوران هتل پالاس خيابان شاهرضا نشسته بوديم و چای می خوريم... يکباره، وسط حرف هامان، يک آدم درشت هيکل جاهل مسلک که با حالتی مستانه از کنار ميزمان رد می شد، چشمش به فروغ افتاد و در ميانهء راهش برگشت و با حيرتی شوخی آميخته گفت:
«به به! فروغ خانم. شما کجا اينجا کجا؟»
فروغ را نگاه کردم که سرخ شده و هيچ نمی گفت. مردک گفت: «چيه؟ سلام ما جواب نداشت؟» باز هم فروغ ساکت و معذب نشسته بود و با فنجان قهوه اش ور می رفت. گلسرخی رو به مرد کرد و گفت: «آقا، لطفاً مزاحم نشويد». و مرد خنديد و گفت: «فروغ خانوم اين جوجه چی ميگه؟ حالا ديگه جوجه باز شدی؟» که گلسرخی با کله کوبيد توی دهانش و کافه بهم خورد. احمد رضا فروغ را که گريه می کرد بيرون برد ....

فهميدم که... فروغ فرخزاد بازی را برده و انتقام نيما را از معاندانش گرفته است" !


اسماعيل نوری علا

گو"." یا نیوز
حاج آقا اسماعيل بویشگرتان
۱۱ خرداد ۱٣٨۶ - ۱ ژوئن ۲۰۰۷
http://news.gooya.eu/society/archives/060103.php



چه سکولار باشيم و چه کافر، چه بی اعتقاد و چه ضد مذهب، اين واقعيت را نمی توانيم انکار کنيم که ... اگرچه من نمی دانم که در فرداهای دور چه خواهد شد اما... اگر نيک بنگری خواهی ديد که تاريخ فرهنگ ما پر از شاعران و نويسندگان و هنرمندانی است که... قيام کرده ... و کوشيده اند ... خدای گمشده ی انسان را به او برگردانند" !

جمعه گردی های
حاج آقا اسماعيل نوری گوز- یا - نبوزعلا

اسماعيل نوری علا

گوز- یا - نبوز
دوشنبه 20 فروردين 1386 - 9 آوریل
http://news.gooya.eu/society/archives/046353.php


توسل به داروی خوش ظاهر «وحدت» را امری مربوط به اعصار خشن تاريخ ماقبل مدرن می دانم و احتراز عاقلانه از آن را رمز ورود به جهان مدرن تلقی می کنم...
جهان متمدن اما هفتاد و دو ملتی را کنار هم نشانده است و می تواند بنشاند که، با تساهل و پذيرش حقوق يکديگر، در مسير تحقق آرمان های اجتماعی معطوف به خوشبختی و رفاه و کامروائی بشر گام بر می دارند و وحدت کلمه را متعلق به دوران توحش تاريخ خود می دانند" !

جمعه گردی های
حاج آقا اسماعيل
نوری گوز- یا - نبوزعلا

اسماعيل نوری علا

جمعه شب ۱۱ اسفند ۱٣٨۵ - ۲ مارس
۲۰۰۷

http://news.gooya.eu/society/archives/057769.php



" مهندس بازرگان و يارانش، پس از آنکه پی بردند بازيچه ای بيش نيستند و نقش چهرهء دلربای ديو را بازی می کنند، آنقدر شرافت داشتند که خود را کنار بکشند"!

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
نوری گوز- یا - نبوزعلا
اسماعيل نوری علا

esmail@nooriala.com
جمعه شب ۲۹ دی ۱٣٨۵ - ۱۹ ژانويه ۲۰۰۷
http://news.gooya.com/society/archives/056634.php




چرا مقالاتم ـ با آن همه اشاره ای که به تاريخ و مذهب و جغرافيا دارند
(و حق نيست که دربارهء اينگونه موضوعات گتره ای حرف زد)
فاقد زيرنويس و منابع مراجعه هستند؟

باور من اين است که شما، برای مظنه زدن حرف های من، به منبع مراجعه نياز نداريد، بلکه بيشتر به کارگيری عقل و منطق و کنجکاوی احتياج داريد. بايد دقت کنيد تا ببينيد که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام. يا منطق شما اين نتايج را می پذيريد و يا تشخيص می دهد که استدلال های پشت بندشان چندان محکم نيستند و اجزاء اين ساختمان با آب دهان بهم چسبانده شده اند


جمعه گردی های حاج آقا اسماعيل
نوری گوز- یا - نبوزعلا
اسماعيل نوری علا
جمعه شب 21 بهمن 1385
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php