Saturday, April 29, 2006

وبلاگ ترٌنم

http://tarannomm.blogspot.com/2006/04/blog-post_29.html

با اوضاع قمر در عقربی که در حال پیش آمدن است، زمان آن رسیده که هرکس موقعیت و جبهه خود را تعیین کند. رژیم جانیان اسلامی تاکنون ثابت کرده است که غیر قابل تصحیح است. اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی فرصت ها را به عمد یا به سهو تلف کردند. از بازرگان تا خاتمی هر یک به نحوی اغماض کرده و مردم ایران را دو دستی تقدیم جانیان سیاه پوش اسلامی کردند. خوشبختانه مردم ایران باهوش تر از آن بودند که دوباره گول این رفیقان نیمه راه را بخورند و با رفتن به پای صندوق‌های رای، معین را انتخاب کنند. .

ادامـه را در وبلاگ رک گـــو بـخـوانـیــد

وبلاگ رک گو

بر سر دوراهی

با اوضاع قمر در عقربی که در حال پیش آمدن است، زمان آن رسیده که هرکس موقعیت و جبهه خود را تعیین کند.

رژیم جانیان اسلامی تاکنون ثابت کرده است که غیر قابل تصحیح است. اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی فرصت ها را به عمد یا به سهو تلف کردند. از بازرگان تا خاتمی هر یک به نحوی اغماض کرده و مردم ایران را دو دستی تقدیم جانیان سیاه پوش اسلامی کردند. خوشبختانه مردم ایران باهوش تر از آن بودند که دوباره گول این رفیقان نیمه راه را بخورند و با رفتن به پای صندوق‌های رای، معین را انتخاب کنند.

اکنون رژیم جانیان اسلامی چهره واقعی خود را که ۲۷ سال در پشت نقاب های مختلف پنهان کرده بود به همگان نشان میدهد و ماهیت ضد انسانی خود را آشکار کرده جای هیچگونه شکی باقی نمی گذارد.
در حال حاضر زمان بسیار حساس است هر حرکتی می تواند سرنوشت ساز باشد.

از اکنون هرکس که به نحوی در جهت اهداف و یا دوام جمهوری اسلامی قدمی بر می دارد، مستقیم و یا غیر مستقیم، آگاهانه و یا ناآگاه، خواسته و یا نخواسته، به شوخی و یا جدی، به بهانه اسلام و یا حفظ آرامش، با پرچم اصلاحات و یا به سبک حزب توده، مزدور و یا ابله و یا هر بهانه دیگری، در جهت خلاف منافع ایران عمل کرده و در نتیجه خائن به مردم و کشور ایران است.

وبلاگ نويسانی که با نام واقعی خود می‌نويسند و به هر دليلی نمی‌توانند مخالفت با رژيم را ابراز دارند، يا سکوت کنند و يا با نام مستعار بنويسند.

آقای سروش، آقای بهنود، آقای نبوی... اگر خودتان را از مردم می‌‌دانيد و قلب‌تان برای ايران می‌تپد، حداقل سکوت کنيد و گرنه تاريخ شما را محکوم خواهد کرد.

وبلاگ خزر فیلم نرم افزارهای عمومی کامپیوتر و موبایل

http://khazarfilm.blogfa.com/post-371.aspx


چگونه بفهميــــم كه هـــــــك شده ايم؟

هنگام كار با اينترنت مانيتور شما ناگهان خاموش مى شود يا تصوير آن وارونه مى شود ياسيستم شما به طور ناگهانى خاموش مى شود و يا Restart مى كند . شخصى با ID شما در مسنجر Yahoo با دوستانتان صحبت كرده و خودش را به جاى شما جا زده CD-Rom شما خود به خود باز و بسته مى شود و ده ها مورد عجيب ديگر كه تابحال نديده بوديد و چند وقتى است كه با آنها دست به گريبان شديد در اين موارد احتمال هك شدن وجود دارد .
در واقع نفوذگر با نصب نرم افزار هك بر روى دستگاه شما قادر خواهد بود اين كارها را انجام دهد .
البته در بعضى موارد نيز احتمال دارد سيستم شما دچار خرابى سخت افزارى يا نرم افزارى شده باشد . ولى هرگز اين مورد را از نظر نبايد دور داشت كه در بعضى موارد نفوذگر علاقه اى به خودنمايى ندارد . او بدون سر و صدا اطلاعات كسب مى كند و شايد دنبال پسوردها ، شماره تلفنها ، كارتهاى اعتبارى و يا موارد ديگر باشد .
يك مورد خطرناك تر هم وجود دارد و آن مورد اين است كه نفوذگر از دستگاه شما به عنوان طعمه استفاده كند و از طريق آن به ساير كامپيوترها حمله كند و به اين طريق رد خود را از بين ببرد . اگر حملات وى اثر بخش باشد ممكن است شما به عنوان يك هكر دچار دردسرهاى قانونى شويد ! حتى بسته به مكانهايى كه هكر اصلى به آنها حمله كرده ممكن است شما واقعا" به دردسر بدى بيفتيد . پس بهتر است هرچه زودتر خود را در اين زمينه تجهيز كنيد تا هرگز طعمه قرار نگيريد .

Friday, April 28, 2006

وبلاگ اردشیر دولت


فريب تاكتيك هاي از نوع خاتمي كه در حقيقت ادامه همان تاكتيكهاي رفسنجاني است را نخوريد.
بيخودي وقت خود و ديگران را صرف تحليل هاي نخود سياهي نكنيد.
مسئله حضور بانوان دراستاديوم هاي ورزشي همون تاكتيكهاي سوپاپي است:
با يك دست مي دهند با دست ديگر پس مي گيرند تا جامعه را سر درگم ومنحرف كنند تا بهتر بتوانند به موارد ديگرمثل چاپيدن خزانه مملكت برسند و براي به زيستي فلسطيني ها و ديگر اعراب مسلمان از جيب ملت ايران مايه بگذارند.

لينك نمي دم
تا در اين راه براي سر درگمي ملت به اين بي شرفان كمك نكرده باشم

Thursday, April 27, 2006

وبلاگ سرزمین رویائی

http://www.dreamlandblog.com/2006/04/28/i/01,42,24/

خنده !
در جمهوری اسلامی این روزها بهانه‌ای برای خندیدن وجود ندارد مگر اینکه به سرنوشت تاریک خودمان بخندیم.

Tuesday, April 25, 2006

همه با هم دست در دست سران چند قدرت مهم دتیا به سوی فرهنگ انبياء !

شق القمر های خون آلود و دموکراتیک زن مسلمان برنده جایزه نوبل!

Monday, April 24, 2006

وبلاگ هسته ای زیتون

خانوما و برگه‌ی عدم خلافی

1- فاطی کماندوی راستین!
فاطمه‌ی آجرلو نماینده‌ی شهر کرج در مجلس شورای اسلامی، رفته میون تظاهر کننده‌های چادری که جمع شدن جلوی مجلس و خواستار برخورد تند مسئولان با بی‌حجاب‌ها شدن و فرموده:
"ما خواستار غنی‌سازی حجاب هستیم!"
فکر کنید اورانیوم غنی‌سازی شده با چادر غنی‌سازی شده ترکیب بشه چه پدری از استکبار جهانی و در رأسش آمریکا در میاره! گمونم از مشت‌ محکم هم اثرش بیشتره!

اما از اون‌طرف هم یه وقت دیدی البرادعی هوس کرد بیاد ایران و شخصا یا با هیئتی از چادرهای غنی سازی‌شده و شاید هم زیرشون بازدید کنه. شایدم موقتا چادرها رو با سنجاق قفلی روی تن خانوما پلمپ کنه.
بی‌خود نیست شاعر شیرین سخن می‌گه:
فاطی‌فاطی‌فاطی‌فاطی‌فاطی
عدس و کلم ور قاطی!

2- امروز از میدون ونک رد می‌شدم. عجب بگیر بگیر و تذکر بده‌بده‌ ایه!
- آهای خانم حچابتو درست کن!
حالا باز جای شکرش باقیه دیگه نمی‌گن خواهر!

وبلاگ صلح 77

ميخواستم ديگه ننويسم

ولي لج ميكنم و مينويسم

چون "لجبازي حق مسلم ماست"!

Sunday, April 23, 2006

وبلاگ نیلوفر تاج بخش

http://niloofar52.blogspot.com/2006/04/black-world.html







وبلاگ ملا حسنی



http://mollah.blogspot.com/2006/04/blog-post_21.html


نامه‌ای به همسرم:
(اقتباس از نامه‌های خانوادگی
”ملت ايران“ به همسرش ”جمهوری اسلامی“)


همسر عزيز و دلبندم،
مدتی است که برايت نامه‌ای ننوشته‌ام ولی امروز با ديدن نظرسنجی در وبلاگ نقطه ته خط، داغ دلم تازه شد و تصميم گرفتم چند خطی را برايت بنويسم:
عزيزم،
يادته دوران نامزد بازی چقدر خودت رو لوس ميکردی؟ يادته چه حرفايی ميزدی؟ يادته بمن ميگفتی اگه منو بگيری ، شريک غم و شادی‌هات ميشم، همدم و مونست ميشم، رفيق و همراهت ميشم؟ يادته بمن ميگفتی اگه منو بگيری برات آزادی و استقلال و رفاه و خوشبختی ميارم؟ يادته ميگفتی توی زندگی آينده ما همه حق حيات دارند حتی کمونيستها؟ يادته ميگفتی ميزان رای ملت است؟
خب. بی انصاف پس چی شد اون همه قول و قرار؟
از فردای همان روز ازدواج منحوس‌مان در ۱۲ فروردين بيست و هفت سال پيش که ايکاش دستم می‌شکست و عقد نامه را امضا نميکردم اخلاق تو بکلی عوض شد. اولش گفتی حق نداری با خانواده‌ات رفت و آمد کنی. با برادرها با خواهرها با ننه با بابا با فاميل با دوست با آشنا. بهانه‌ات همين بود که به يکی انگ ميزدی که اون ليبرال است به اون ديگری ميگفتی کمونيست و توده‌ای است به سومی ميگفتی اون التقاطی است به چهارمی ميگفتی مزدور و غربزده است و...
بعدا شروع کردی کم کم اون روی سگت را بمن نشان دادی. آخ دريغ از يک لبخند! هميشه هر وقت که از کار برميگشتم خونه ميديدم ماتم گرفتی و سياه پوشيدی و داری عزاداری ميکنی. يک روز سالگرد فوت بابات بود يه روز سالگرد دختر عموی پسر خاله‌ات بود يه روز سالگرد چهلم نوه و نتيجه آبجی دامادتون بود... خلاصه مرديم از بس عزاداری فک و فاميل‌های تو راگرفتيم. اصلا دل مرده و افسردگی ما بخاطر اين کارهای توست.
هنوز عروس تازه بودی که شروع کردی به قر دادن توی در و همسايه. پاک آبروی ما را بردی. اينقدر موقع آويزان کردن رختها روی طناب رفتی بالای پشت بام و سر و سينه‌هات رو به همسايه‌ها نشون دادی و اونها را تحريک کردی تا يه روز اون همسايه عراقی اومد و به تو تجاوز کرد. من بينوا هم بخاطر دفاع از ناموس مجبور شدم با اون مرد گردن کلفت چاقوکش کتک کاری کنم و خونی و آش و لاش شده به خونه برگردم.
بعد از اين جريان، دوباره رفتی با مردای ديگه ريختی روی هم. با لبنانی‌ها با فلسطينی‌ها با سياه‌های آنگولا و بورکينافاسو. بدبختی اينه که پولهای من بيچاره را هم بعنوان کمکهای انساندوستانه به اون مفت خورها ميدادی درحالیکه خودمان از بينوايی با سيلی صورتمان را سرخ ميکرديم.
هربار هم که من به اين کارهات اعتراض ميکردم تلافی‌اش را سر بچه‌ها مون خالی ميکردی. چقدر اونا رو توی زير زمين خونه زندانی کردی. اتوبوس شون را ميخواستی به دره بياندازی و از شرشون خلاص بشی. آخ که خدا ازت نگذره که پتاسيم به يکی شون شياف کردی.
ای همسر عزيز!
آشپزی و دست پختت منو کشته! بخصوص اين روزها که مرتبا داری بجای نهار و شام بما کيک زرد و اورانيوم غنی شده بخورد ما میدی. ما از گشنگی داريم تلف ميشيم اونوقت ”خانم“ بخاطر چشم و هم چشمی بجای يه لقمه نون و پنير واسه ما کيک درست ميکنه! خجالت هم خوب چیزی والله.
ای همسر بی وفا و کچل و بی دندانم!
من و تو مثل اون زن و شوهر‌هایی هستيم که با وجوديکه هيچ کدوم ديگری را دوست ندارد ولی باز هم زير يک سقف سالها باهم زندگی ميکنند. هم تو از من بدت مياد و هم من نميخوام سر به تن تو باشه. تو از من شوهری نجيب‌تر و صبورتر گير نخواهی آورد. من هم منتظرم تير غيب بخورد توی اون ملاجت تا از شرت راحت بشم. دختر خوشگل و با شخصيت و خانواده‌دار و اهل زندگی کم نيست.

Saturday, April 22, 2006

وبلاگ منتقد

http://www.montaghed.net/blog/archives/000457.php

گفتمان‌های انتقادی سیاسی در دو برداشت
درحاشیه ماجراهای اخیر!

■ برداشت اول: گفتمان انتقادی بین اصلاح‌طلبان
- مرتیکه تو نبودی پونزده میلیون گرفتی تو انتخابات شرکت کنی؟
- ساکت شو مردک اطلاعاتی! یادته همیشه یه پات تو اطلاعات سپاه بود؟
- خفه شو عوضیه آدم فروش حزب‌اللهی
- حزب‌اللهی منم یا تو که تو دوران دانشجوییت یه پات تو نهاد بود یه پات تو انجمن؟

■ برداشت دوم: گفتمان انتقادی بین امت حزب‌الله
- بچه سوسول ضد ولایت فکر کردی من از کثافت کاریهات خبر ندارم؟
- ضد ولایت منم یا توی عرق خور؟
آخ ... اوووخ ... نزن نامرد ... آخخخ

■ جمع بندی
تنها تفاوتی که در حال حاضر بین گفتمان انتقادی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان (ورژن جدید از حزب‌الله محصول جدید شورای هماهنگی!) هست آخر ماجراست که البته اخیرا شنیده شده ...!

وبلاگ خُسن آقا

فرم درخواست عضویت حزب اعتیاد ملی




این عکس خارج از موضوع را داشته باشید بعد نروید بگویید آخوند بلد نیست جوک بگوید!

خصوصا به مدرک تحصیلی توجه فرمایید اول اینکه آقایان رشته فوق دکترا را در لیست قرار داده‌اند بعد هم چون مدرک آخوندی از همه مدارک بالاتر است بعد از این مدرک قرار داده‌اند

یقینا چونکه مدرکی به نام فوق دکترا وجود ندارد مدرک حقه بازی آخوندی هم مثل فوق دکتراست.

Friday, April 21, 2006

وبلاگ ســپـهـر ایـران

http://sepehreiran.blogspot.com/2006/04/blog-post_21.html#links

تقديم به مجتبي سميعي نژاد
با توجه به اینکه شخصی ادعا کرده که از مدیران بلاگ نیوز
است
و مطلبی بعنوان اعتراض ارسال کرده عین مطلب و پاسخ به آن
را درج میکنم

هم‌وطن!
من از یکی از مدیران بلاگ نیوز هستم و شدیدن نیز با بکارگیری هرنوع سانسوری مخالفم. چرا که براین ‏باورم که
‏۱. هرانسانی خود دارای قوه‌ی تشخیص است. ‏
‏۲. انسان عاقل و بالغ را نیازی به آقا بالاسر نیست تا با خط کش او لازم و نالازم را مترکند. چنین انسانی خود می‌تواند ‏بد و خوب خویش را تشخیص دهد و از عمل بد بپرهیزد و در انجام اعمال نیک نیز کوتاهی نکند.‏
‏۳. هر انسانی شخصن در برابر قانون، مسئول گفته و کرده‌های خویش و باید جواب‌گو باشد.‏

من از داستان "سانسور" مطلب شما در بلاگ نیوز بکلی بی‌اطلاعم. اگر بواقع حذفی بدون توضیح متقن صورت ‏گرفته‌است، به سهم خویش با آن موافق نیستم و تاییدش نمی‌کنم.‏
اما متاسفانه می‌بینم که شما یک تنه به قضاوت رفته‌اید، قاضی و دادستان خودتان بوده‌اید و لاجرم حاکم هم برگشته‌اید. ‏بعد به استناد حکم خود نوشته، چوب تکفیررا‏ برداشته اید و محکم آن را برسرهمه‌ی دست‌اندرکاران بلاگ‌نیوزی ‏کوبیده‌اید، بدون این که بدانید آب از کجا سرچشمه گرفته‌است. ‏
و بازهم متاسفم ازچنین قضاوت نامنصفانه‌ئی از ناحیه‌ی کسی که خود را مدافع آزادی قلم می‌داند، ولی اقدام به نشر ‏فحش‌نامه علیه کسانی می‌کند که با نام و نشان کامل خویش، پشت سرنوشته‌هایشان ایستاده‌اند. ‏
ای کاش شما پیش ازاقدام به این فحش‌نامه نویسی، تحقیقی در مورد علت حذف نوشته‌تان کرده‌بودید، بعد اگرتوضیحات ‏داده نشده، شما را اقناع نکرده بود، آن‌گاه مجاز بودید که همه‌ی ما دست‌اندرکاران بلاگ نیوزی را متهم به ‏سانسورچی‌گری و عمال این یا آن دستگاه معرفی فرمانید. متاسفم که فحش دادن این چنین برای بعضی از ما آسان است.‏
و نهایت این‌که من فقط از جانب خودم حرف می‌زنم و نوشته‌ی من فقط و فقط حاوی نظریه خودم است ولاغیر. گرچه ‏اطمینان دارم که اتهامات انتسابی شما شایسته‌ی هیچ‌یک از مدیران بلاگ نیوز نیست. زیرا که هدف اصلی بلاگ نیوز، ‏مبارزه با سانسور است.‏
والسلام.
عمو اروند

و اما پاسخ از ابتدا تا آخر :

اینکه خود را عمو اروند خطاب کردید این حقه ای قدیمی است و فقط برای گول زدن بچه مدرسه ای ها یا سریالهای تلویزیونی کودکانه کاربرد دارد
اینکه مرا با علامت تعجب هم وطن خود خواندید لازم به زحمت علامت تعجب نبود چون که هموطن افرادی مانند شما برای من افتخاری محسوب نمیشود آریا برزنها و سورناها جای افتخار دارد
در مورد بند یک و دو نوشتارتان بیشتر جنبه نصیحت داشت این مکان برای موعظه جای مناسبی نیست
در مورد بند سوم که طبق عادت قاضی مرتضوی ما را به چماق قانون تهدید فرمودید متاسفانه این هم دلیل دیگری بر وابستگی لااقل شخص شما به قوانین جمهوری اسلامی و تاییدی بر عرایض بنده است
اینکه فرمودید از موضوع سانسور بی اطلاعید و چنین اظهار نظر کردید متاسفانه باید بگم شما بیجا کردید در مورد چیزی که اطلاع ندارید اظهار نظر کردید در فارسی به این عمل میگویند نخود آش
اینکه مرا متهم به فحاشی فرمودید و یکسو به قاضی رفتن کردید اتهام بی جایی است چون بالاترین سخنی که من گفتم
فسیل های قراضه بود که جانشین ((ابول الارتجاع))کردم یقینا کسانی که دست به سانسور میزنند در عصر تفتیش عقاید و قرون وسطی بسر میبرند و لایق چنین لقبی هستند مضافا به اینکه من بر صغیر که نتاختم به کسانی تاختم که دومین از جمهوری اسلامی و با پسوند زیبای دات ای آر میگیرند و گمان نمیکنم چنین بند و بساطی صغیر باشند و مظلوم واقع شده باشند
اینکه فرمودید هدف شما مبارزه با سانسور است جمله بسيار خنده داری بود چون این کلام را به کسی میگویيد که خودش قربانی سانسور شما شده
به هر جال همانگونه که گفتید شما از موضوع بی اطلاعید لطفتا تشریف ببرید و بگوید بزرگترتان که از موضوع با خبر است بیاید

وبلاگ و ... چه و چه و چه

دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج / تمرین شماره یک ویژه فسقلیها ی "مهاجرت"

صبحانه دو در دوی بلاگ نیوز غیر "سیاسی" / ضد "تکراری"


رامین مولائی عزیز
وبلاگهای مورد نظر به واچ-لیست دودردو اضافه شدند
در صورت هماهنگی با دودردو به لیست اضافه خواهند شد
ممنون از لطف شما
"Mehdi Hakimi"
mehdi@doxdo.com

....................
با عرض تبریک عید پاک
این که وبلاگ "زیر چتر چل تیکه" را از لیست دو در دو حذف فرموده اید، مسلما
> به دلیل این بوده است، که مطلب قبلی این وبلاگ، با گذاشتن مطلب جدید
"محو" می شد ، و با توجه به این که دو در دو به مطلب قبلی لینک داده بود خودم
را "موظف" می دیدم که بالاخره پی ببرم که تجدید حیات یک مطلب گم و گور شده سر
دراز و ناپیدا دارد!
خوشبختانه دوستان بنده را خر فهم کردند که بلاگ اسپات هر چند وقت یک بار در
مورد بعضی مطالب طولانی و مصوٌ ر حساسیتی به خرج می دهد که کامپیوتری است
و "سیاسی" نیست!
لذا به شیوه موش توی سوراخ نمی رفت، استدعا دارم به "زیر چتر چل تیکه" و
دیگر وبلاگهای بدبخت این جانب عیالوار ابراز لطف بفرمایید، که به طور دسته
جمعی به افتخار مستقر شدن در لیست دو دردو نایل آیند و سر و سامون پیدا کنند:
زیر چتر چل تیکٌه > رامین مولائی > بیانیه / فراخوان > سین / جیم
با سپاس پیشاپیش
رامین مولانی
.......................
جناب مولائی
من دلیل حذف وبلاگ زیر چتر چهل تکه را از دو ادیتور دیگر پرسیدم و
خدمت شما عرض کنم که به دلیل بازسازی وبلاگ زیر چتر چهل تکه مرتبا نوشته آخر
شما در سایت ما انعکاس پیدا می کرد و مشکل ایجاد می شد به همین دلیل حذف شد.*
*بنده یکی دو بار به سایر وبلاگهای شما سر زدم. ما برای دو در دو محدودهای
تعیین کردیم که وبلاگهای انتخاب شده مطالب: سکسی، سیاسی، تکراری، سطحی،فقط شعر
یا عکس، و... نداشته باشند.
سه وبلاگ دیگر شما حاوی مطالب سیاسی و اکثرا گردآوری شده بودند که در محدوده
سایت ما جا نمیگیرند.
mina@doxdo.com
........................................
دودردو مال من نیست و ... اگر من ربطی به دودردو دارم به دلیل وقت و علاقه آی است که دارم و اگر روزی نتوانم وقت بگذارم "دوستان " خوبی دارم که جای مرا پر خواهند کرد.ایمیلهای تماس با من هم اینها هستند: mehdi@doxdo.com & robo.rend@gmail.com دیگر ایمیلهایم در چند ماه دیگر اعتبار خود را از دست میدهند. اگر مایل بودین و میدانم که زحمت بزرگی است، لینکها را عوض بفرمائید. ممنون میشوم.
ارادتمند. مهدی
http://robo.wordpress.com/2006/04/17/hello-robo/

Thursday, April 20, 2006

وبلاگ کلاغ سیاه

ما بي حجابها ، ما بدحجابها !

آهاي ملت ، يکي از سوغاتي هاي سفر پانزده روزه به ام القراء اسلام کشف تفاوت بي حجابي و بدحجابي بود. طبق استدلالات کلاغي تا اونجا به ما به عنوان يک مرد مربوط ميشه بي حجابي يک پديده فرهنگي و بد حجابي يک پديده سياسي است .

محدوده بروز پديده هاي فرهنگي شامل کانونهاي گرم (!) خانواده و دوستان و اقوام بوده و محدوده بروز پديده هاي سياسي در بطن جامعه و کوچه و خيابان است. مثلا خانواده هائي که از نظر فرهنگي به حجاب اعتقاد ندارن در جوامع بسته خودشان مثل مهماني ها و پارتي ها ي خصوصي چيزي به نام حجاب رو رعابت نميکنن و عموما کسي هم مراحم اونها نيست چون همه از نظر فرهنگي در يک گروه هستن. اما همين خانواده ها اگر بخوان بصورت سياسي نظرش رو به عموم ابراز کنه دچار بد حجابي ميشن و گرنه در سطح جامعه سعي ميکنن کف مطالبات دولتي رو رعابت کنن ( مثل يک مانتو و مقنعه عادي براي خانمها ).

از طرفي خيلي از کساني که بصورت فرهنگي با حجاب مشکل ندارن به خاطر شرايط رواني حاکم در جامعه عملا به بد حجاب تبديل ميشن که نسل جديد خانواده هاي مذهبي قديمي از اين دسته هستن و بدون اينکه خودشون بدونن يک عمل کاملا سياسي انجام ميدن.

نظام اسلامي حاکم تنها يکبار در سالهاي شصت با مسئله اي به نام بي حجابي روبرو شد که بازمانده نظام فرهنگي سابق بود و با يک تظاهرات کوچک در حوالي پل کريم خان به اتمام رسيد. اما در طول بيست و هشت سال گذشته دائم در گير مسئله اي به نام بد حجابي بوده که در سطح کشور شايع است.

سال شصت و هفت در حوالي ميدان وليعصر کسي پيش بيني ميکرد که انقلاب بعدي ايران انقلاب شورت و کرست خواهد بود . آرزو ميکرد چنين روزي را نبيند که به آرزويش رسيد و بر اثر جراحات شيميائي چندي بعد درگدشت. ما که هنوز زنده ايم.

وبلاگ نقطه ته خط

يك نظرسنجي صريح
آيا به نظام جمهوري اسلامي ايران اعتقاد داريد؟
چهارشنبه - ۳۰ فروردين ۱۳۸۵
گزينه ها: ۱۰ - راي ها: ۳۲۸ -

Tuesday, April 18, 2006

وبلاگ بادبان

وبـلاگ، پنجره‌ يي بـر روي آزادي بيان و تـحرير

وبلاگ فرم جدید انتشار و تحریر ویژه اینترنت است، فضایی برای روایت کردن و درددل کردن، فضایی برای دفاع کردن از آرمانها و از خواسته‌ها و آرزوها و تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشیم. خوشبختانه کسی بر آن حکومت نمی‌کند و همه به‌سادگی می‌توانند اطلاعات خود و یا دیگران را در دسترس عموم قرار بدهند.

هنوز بسیاری از مردم پتانسیل این پنجره گشوده شده ،که در اختیار دارند را درک نکرده‌اند. فضایی که آزادی قلم کلمه کلیدی است. برای بیان عقیده و افکار خود و آشنایی با ایده‌های نو و بر جاگذاشتن اثری از افکار و تجربیات خود، گر چه می‌تواند گاهی بسیار ابتدایی و ساده باشد و از دغدغه‌های روزمرگی از خانه از محل کار و برخورد با اشخاص مختلف باشد. می‌تواند آموزشی باشد یا تخصصی، ادبی، سیاسی، هنری، و یا زمینه‌های مختلف دیگر درست عین کاناپه راحت پسیکانالیست نشانگر افکار و اندرون و آیینه تمام‌نمای شخصیت وب‌نگار است.

وبلاگ فقط یک وسیله برای چاپ محتویات نوشته‌ها نیست، بلکه وسیله اساسی ارتباط جمعی بین شخص و جامعه می‌باشد وسیله ارتباطی پیشرفته و جامع. آن‌را می‌خوانند، نظر می‌دهند و گاهی به آن حمله می‌کنند و یا حمایت می‌کنند و پل ارتباطی و آشنایی با دیگران است. بلاگر با این وسیله با نگاه دیگران به خود می‌نگرد، چون گاهی اوقات بسیاری از معایب آدمی از چشم خود پوشیده می‌ماند و ارزیابی آن مشكل است.

تأثیر این وسیله ارتباطی را در تجمع زنان آزاده ایرانی در مقابل دانشگاه تهران به خاطر اعتراض به حقوق پایمال شده زنان توسط حکومت آخوندها و در روز هشت مارس روز جهانی زن به وضوح می‌توان مشاهده کرد. گروه کثیری از این زنان از پشت مانیتورها به خیابان آمده بودند و در پستهای وبلاگشان جزئیات ریز، و تصویر واقعی این اعتراضات و حرکتها را گزارش و تجربیات خود را به دیگران منتقل کردند و نمونه دیگر ابتکار وبلاگرهای ایرانی «بمباران اینترنتی» و اعتراضهای بین‌المللی در رابطه با تحریف نام خلیج فارس توسط نشریه نشنال‌جئوگرافیک بود که نشریه مذکور را وادار به عذرخواهی کردند.

این نمونه‌ها در عصر اطلاعات نشانگر توانایی این ابزار اطلاع‌رسانی است و گاهی حتی تعیین‌کننده است.

درصد بسیاری از کاربران اینترنت ایرانیان هستند. روزنامه تایمز لندن در شماره 22 دسامبر 2005 از علت روی‌آوردن ایرانیان به دنیای وبلاگ تحلیلی ارائه داده است و در آن یادآوری می‌کند که بیش از صدهزار وبلاگ فارسی فعال در ایران وجود دارد. این روزنامه معتقد است علت این پدیده فشار، محدودیت و نبودن مطبوعات آزاد در ایران است. و بیشتر جوانان و دانشجویان به این رسانه جدید به عنوان فضایی برای نشر افکار روی می‌آورند.70درصد جمعیت ایران کمتر از 30سال دارند و جوانان علاقه بیشتری برای یادگیری و استفاده از تکنولوژی دارند. زبان فارسی از نظر تعداد افرادی که به آن تکلم می‌کنند، در رده بیست و هشتم قرار دارد و وبلاگهای فارسی از نظر تعداد، رتبه چهارم را کسب نموده‌اند.

آزادی اندیشه و قلم که مسالمت‌آمیزترین شیوه مبارزه است، در ایران جزئی از ارتکاب جرايم اینترنتی قلمداد می‌شود و شلاق و زندان دارد. وقتی نهاد دفاع از حقوق مطبوعات جهان تصریح می‌کند که ایران بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در سطح خاورمیانه است، اصلاً مبالغه نمی‌کند.این مؤسسه بین‌المللی مطبوعات در گزارش خود تأکید می‌کند که رژیم ایران هم‌چنان به روش سرکوب روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان و سانسور مطبوعات و اینترنت در ایران ادامه می‌دهد و دستگیری متناوب فعالان و حبسهای بلندمدت به کرات از سوی آخوندها اعمال می‌شود.

بر اساس این گزارش طی نزدیک به یک سال گذشته 20وبلاگ‌نویس در ایران دستگیر شده‌اند.آرش سیگارچی، افشین زارعی، مجتبی لطفی، مجتبی سمیعی‌نژاد، الهام افروتن، محمدرضا نسب‌عبداللهی، مسعود باستانی، حسن زارع‌زاده، مسیح علی‌نژاد، یوسف عزیزی، سینا مطلبی، نجمه امیدپرور، احمد سراجی، شماری از این دستگیر‌شدگان هستند و بعضی از آنان با پرداخت وثیقه سنگین هم اکنون بیرون آمده‌اند و کسانی مثل احمد سراجی پس از محکومیت به یک سال زندان و 30 ضربه شلاق به ترکیه متواری شده است و تهدید استرداد آن به ایران از طرف مقامات ترکیه توسط وبلاگ‌نویسان مطرح شده است و یا چندی پیش دانشجوی وبلاگ‌نویس مجتبی سمیعی‌نژاد را با دستبند بر دست برای حضور در جلسه امتحان به دانشگاه آوردند.

به دستور قوه قضاییه و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت مخابرات مناقصه‌يی هفت میلیاردی از بودجه مملکت را برای سیاست سانسور و فیلترینگ و مسدود کردن سایتهای اینترنتی هزینه کرده است و با تحت فشار قرار دادن شرکتهای خدماتی و سرویس‌دهنده اینترنتی ایرانی قسمتی از سانسور و فیلترینگ را بر دوش این شرکتها قرار داده است و جدیداً بر اساس کلید واژه‌ها که حاوی کلمات ممنوعه است و از طریق پایگاههای جستجو، روش فیلتر را اعمال می‌کند و این امر مغایر با مفاهیم جهانی آزادی بیان است که در منشور اتحادیه بین‌المللی ارتباطات ذکر شده است که این اتحادیه به درخواست سازمان ملل متحد تشکیل شده و به امضای 175 کشور جهان رسیده و حاوی اصول جهانی و دموکراتیک بر شبکه اینترنت است.

همیشه مستبدان در تلاش و کوشش هستند تا مردم در بی‌خبری بمانند و جامعه را به انفعال بکشانند ولی همواره نیروهای روشنفکر و مسئول همان‌گونه که در سالهای خفقان با شبنامه و با استنسیل خانگی اعلامیه منتشر می‌کردند و با متحمل شدن خطرات بسیار از سد سانسور می‌گذشتند و به افشاگری و روشنگری می‌پرداختند، امروزه می‌بینیم با ابزار تکنولوژی اینترنت و وبلاگ در مدت بسیار کوتاهی اطلاع‌رسانی و روشنگری و پل ارتباطی برقرار می‌کند.بسیاری از وبلاگ‌نویسان اینترنتی با تشكل کانون، مجمع، انجمن، تجارب خود را در زمینه‌های فیلتر و پراکسی و راهنمایی و راهکارهایی برای ایجاد وبلاگ و چگونگی انتشار و ایمنی‌کردن و ایجاد وبلاگ به‌طور ناشناس و روشهای دور زدن و ابزار و شیوه‌های سانسور را به شکل ساده به کاربران اینترنت توضیح و تشریح می‌کنند، مانند کانون وبلاگ‌نویسان ایران (پن‌لاگ) که بسیاری از آنان با داشتن ایده و افکار مختلف در زمینه فیلترینگ و خبرنامه و صدور بیانیه‌ها به ترویج آزادی بیان و آگاه ساختن جوامع بین‌المللی از وضعیت وبلاگ‌نویسی در ایران با هم همیاری و همکاری می‌کنند و برای آزادی وبلاگ‌نویسان زندانی تلاش می‌کنند.

بحران عمیقی که سراپای رژیم آخوندی را گرفته و در راستای حفظ قدرت ترفندها و طرحهای جدیدی برای فیلتر کردن وبلاگها اعمال می‌کند تا شهروندان نتوانند اندیشه دیگران را بخوانند و بدانند و به آگاهی و دانش و اطلاعات دست بیابند تا شاید سرخوردگی و ناامیدی و ایزولاسیون در وبلاگ‌نویسان به وجود بیاورند و پدیده وبلاگ‌نویسی را بی‌اهمیت و بی‌اعتبار و کاملاً حاشیه‌يی وانمود کند ولی این ترفند‌ها و طرحها باید کشف و خنثی گردد. چون هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این ابتدایی‌ترین

وبلاگ یادداشت‌های نیک‌آهنگ کوثر

http://nikahang.blogspot.com/2006/04/blog-post_114534882282659368.html

ديدار روزنامه​نگاران با شاه سلطان حسين اصلاحات​چي

چنين حکايت کنند که بعد از کنار رفتن سلطان حسين اصلاحات​چي، هر روز گروهی به ديدارش رفتندی و دعا به جانش ​کردندی. سلطان بعد از خواندن رساله مارکوپولو، مصاحبت​تمدنش يک جوری شدی و همراه آسد ممدلی​خان وبلاغيه سوار بر قالی​چه طيار به غرب و شرق سفر کردی.

چون از سفر بلاد فرنگ بازگشتي، اغلب يوميه​نگاران بی​نوای اصلاحاتستان به دست بوسی حاضر شدی مگر چند نفر از جمله جواد خان روح که خاتمی را از دايره خودی​هايش کنار بگذاشتی و اين آرش را گران آمدی!
...

بابا بی​خيال! خاتمی کجاش خودی بوده واسه ما؟ سياست​هاش و حرفاش که عينهو قصه ساعت ۱۰ شب راديو و گاهی هم قصه ظهر جمعه بوده. ضمانت اجرايی هم نداشته...ما بيخودی ازش انتظار داشتيم! از برکت شل​بازی​هاش آبادگران و غيره به قدرت رسيدن، به خاطر استخاره​های بي
حد و اندازه​اش نتونست درست تصميم بگيره که مملکت داری کند يا فلسفه ببافه؟

حالا هر کدوم از ما يا بيکاريم، يا دور از وطن يا سرگردون ميون اين روزنامه و اون...
خاتمی اگر ياد می​گرفت مسووليت واقعی جلوی مردم يعنی چي، مشکلات ما راحت​تر حل می​شد. اشکال کار اين بود که آخر سر فهميديم ايشون بايد جوابگوی بقيه باشن، نه مردم و تاريخ. اينجاست که آدم دردش می​گيره!

Monday, April 17, 2006

وبلاگ گوشزد

يك سوال پنجاه مليون دلاري

يك سوال چند ساعت است كه فكر مرا مشغول كرده است و آن اينكه مبلغ پنجاه مليون دلاري كه ايران براي كمك به مردم فلسطين پرداخت كرده است از مسير قانوني عبور كرده است يا نه؟

به عبارت صحيح‌تر اگر دولت بخواهد هر طرح عمراني را اجرا كند بايد با توجه به مصوبه مجلس و تاييد شوراي نگهبان نسبت به آن اقدام كند.

سوال من اين است كه آيا اين مسير حتي به طور فرماليته طي شده است؟
اگر طي نشده است اين پول از طرف چه ارگاني پرداخت شده است؟
آيا بودجه در اختيار وزارت خارجه واجد چنان درجه‌اي از بضاعت است كه بتواند يك قلم پنجاه مليون دلار آن را بخشيد!؟
تصميم گيري در اين مورد به عهده وزير امور خارجه است يا هيئت دولت يا دفتر رهبري؟

فعلا و در حال حاضر من كاري ندارم كه با حدود 20% اين پول مي‌توانستيم بجاي ضرب و شتم ، سركوب و زنداني كردن رانندگان شركت واحد، به نيازهاي مشروع آنان رسيدگي كنيم...به زلزله زدگان لرستان، جمع‌آوري زنان و كودكان خياباني، پرداخت معوقه‌هاي كارگران و بازنشستگان و هزاران نياز فوري تر مي‌توانستيم عمل كنيم...نه اكنون و در حال حاضر من فقط دوست دارم بدانم كه چه كس يا كساني در مورد پرداخت اين بودجه از جيب ملت ايران تصميم گرفته‌اند و اين تصميم تا چه حد بر سياق قانون بوده است!

وبلاگ یادداشتهایی برای مخاطب احتمالی


فقط روی صفحه کاغذ، فقط در اتاق دربسته

می نشینم در خانه و روی صفحه کاغذ داد میزنم؛ افشا میکنم، نقد میکنم... . می نشینم در خانه و روی صفحه کاغذ گردنم را فراز می گیرم و سینه ام را صاف میکنم و با صدای بلند حرفهایم را میزنم... از کسی نمیترسم؛ شرم بی موردی هم ندارم؛ از همه چیز و همه کس میتوانم بنویسم... اما حواسم جمع جمع است؛ فقط فریادها و گفتارها و نقدهایی را منتشر میکنم که در مورد بی خطرترین افراد نوشته ام؛ در مورد کسانی که نمیتوانند هیچ اثر منفی ای در روند ساده زندگی ام داشته باشند.

روزگار خوبی است. می نشینم در خانه و روی کاغذ حرفهایم را می نویسم و بعد صدپاره شان میکنم...

راستی اگر نشانی مسوول یا کارمندی را با کوتاهترین سقف ممکن نیافتید، و اگر دنبال سقف کوتاهی می گردید، من نشانی اش را سراغ دارم: "سقف مردم". خیلی راحت می توانید فریادهایتان را سر سقف مردم خالی کنید...

البته رعایت نکات ایمنی همیشه لازم است؛ اما مطمئن باشید که در صورت رعایت نکات لازم، هیچگاه در اثر نقد نقاط بی خطر مردم (!)، سر و کارتان با قدرت نخواهد افتاد. اینجوری ژست منتقد بودن آدم هم حفظ میشود. می دانید که بالاخره حفظ ژست هم جزو مقولات مهم دنیای شبه روشنفکری ما است.

وبلاگ ایران آزاد


بالاخره معلوم شد که چفیه ای که لیلا خالد به گردن خامنه ای انداخته است 50 میلیون دلار می ارزید! احتمالا اگر لورا بوش هم یک دستمال و یا حتی افسار سگش را باز کند و به گردن وی بیندازد، این احمق تمام کشور را دو دستی تقدیم آمریکا می کند!
یکی از دوستان پرسیده که چرا فاصله شرعی رعایت نشده است. باید یادآوری کنم که وی ولی فقیه است و به جان و مال و ناموس همه مسلمین جهان ولایت دارد و در مورد وی هیچ فاصله ای غیر شرعی نیست!

Sunday, April 16, 2006

وبلاگ تـــــرنـــٌــم

http://tarannomm.blogspot.com/2006/04/blog-post_14.html#links

دربـاب ســانـســور در بلاگ نـیوز

مـن مـخالـف سـانـسورم... تـا وقـتی که از جـانب خـودم اعـمال نـشده باشـه !ـ

ظـاهـرن ایـن شـعار اصـلی بــعـضی از مـخالـفین ِ (؟) رژیم اســت که درحال حـاضر بـخاطر مـصالـحی (!) مـصرع دوّمـش بـیان نـمیشه )ـ بالاخـره امـامشـون خـیلی وقـته که تـقیه رو بـرای پـیشبرد مـنافـع تـوصیه و حلال کـرده...ـ الـبتـه مـنـهم نـتنها لیـنک بلاگ نیوز رو از وبلاگـم بـرداشـتم که رسـمـن از هـمکاری باهـاشـون عـذر خـواسـتم... چـون از دید مـن ایـن سـانـسور کامـلن سـلیقه ای صـورت گـرفته و مـطلـب سـانـســور شــده نـه فـقط ضـدیـتی با اسـاسـنامه بلاگ نـیوز نـداشـت بـلکه از خـیلی از مـطالـبی که در بلاگ نـیوز لیـنکـشون پـاک نـمیشه بـی آزار تـر بـود

ومـن از ایــران خـارج نــشده ام که در فـاصـله پـنج هـزار کیلـومـتری ِ زنــدان اویــن اجـازه بـدم کــسی مـن رو ســانــسـور کـنـــه !

شـخـصـن تـصمیم نـداشـتم که در ایـن مـورد مـطلـبی بـنویســم ولیِ اشـاره هـم مـیهـن نـادیده ام
ســپـهـر ایـران
بـاعـث شـد که ایـن تـوضیح روایـنجا بـیارم

وبلاگ ســپـهـر ایـران


دوش سوداي رخش گفتمم ز سر بيرون کنم
گفت کو زنجير تا تدبير اين مجنون کنم

بر خوردی که دوستان بلاگ نیوزی با نوشته های من و سانسور پست پيشين داشتن از دو دیدگاه قابل بررسی است یکی شخصی و یکی اجتماعی
از بعد شخصی حرفی نیست که به هر حال چون زندگی واقعی ام همواره از توهین ها و تهمت ها صرفنظر کردم و معتقدم ذات انسان بر بخشش استوارتر میشود و روح بزرگ آدمی صیقل میابد و انسان نباید هدیه بی نظیر افرینش را به حب و بغض و کینه آلوده کند
اما از بعد اجتماعی بسیار متاسفم کسانی که داعیه آزادی برای مردم ایران را دارند در نقش سانسورچی های قهاری عمل میکنند که دست قاضی مرتضوی هارا کم رنگ میکند یک مطلب طنز برای ارایه به ملت برای گوشزد خطراتی بس جبران ناپذیر را بر نمیتابید در حالی که ادعا میکنید آلمان نشین و اروپا نشینید در حالی در کره ماه هم مغز شله زرد خورتان بهمراهتان است
همه ما به جد معتقدیم ایران نه تنها باید به انژی اتمی بلکه بعض ها از جمله من معتقدیم به سلاح اتمی نیز باید مجهز شود اما تیغ در دست زنگی مست نه
شما چریکهای قراضه گویا فراموشتان شده که اقای خمینی در مجلس معرفه خبرگان فرمودند

ما اشتباه کردیم گه اول انقلاب چندین هزار تن بیشتر از این فاسد ها را در مراکز عام سر نبریدیم و آتش نزدیم تا قضیه تمام شود و اشکال برطرف شود

دوستان حتما یقین ندارند که منظورشان از فاسد ها همین امثال ما ها بوده

شاید هم گفته اسد الله لاجوردی را فراموش کردید که:

از نظر اسلام یک دختر نه ساله بالغ شمرده میشود و اسلام اجازه دارد که چنین کسی را در صورت دستگیری در تظاهرات ضد انقلاب همانجا کنار دیوار بگذاریم و گلوله بزنیم

به هر حال انرژی اتمی نه در دست سازمان انرژی اتمی ایران که افرادی دانشمند متخصص و متعهد به ایران عزیز هستند بلکه ان قسمت خطرناک آن در دست سپاه پاسداران است که چهار نعل ایران را به سمت نابودی سوق میدهد
امیدوارم وجدانی داشته باشید که هنگامی که بمب های هفتصد تنی دیر یا زود بر سر زن و بچه مردم میریزد شما اروپا نشینان قطره اشکی بریزید
به هر حال دوستان بسیار نازنیم نه بدرخواست من بلکه بر اساس توان درکشان مطالبی را در بلاگ نیوز قرار دادند که نه خواست من بوده نه تمایل قلبیم و فقط ارادت مرا به آن دسته از دوستان بیشتر کرد
ولی متاسفانه عطر گلاب به فاضلاب بردند
من نه سلطنت طلبم نه جمهوريخواهم نه مجاهدم نه کمونيستم نه اصلا عقيده اي سياسي دارم درد من درد ان دخترکي است که گفته اند از دوم اردبيهشت قرار است به علت بدحجابي دستگير و روانه زندانش کنند و در بازداشتگاههاان کنند که کرده اند
درد ان برادر اذري دارم که از فرط ستم مام ميهنش را فراموش کرده و رو به بيگانه کرده
درد.....


من عاشق تنهایم و از زندگیم لذت میبرم شما در تمام وبلاگستان بگردید میبینید حتی یک ایمیل از من کسی دریافت نکرده یا اصلا حرف خصوصی نداشتم جز اینکه دوستانی را از نظر ساخت وبلاگ یاری دهم تا اونها هم حرف دلشان را بزنند نه اینکه کسی ر را سانسور کنم
بدنبال معروفیت و محبوبیت نیستم چون زندگیم کامل است و بسیار بخود مغرورم و میبالم
بر عکس معتقدم کثیفترین مردم معروفترینشان هستند
امیدوارم شما هم کمی از واکسن پیشنهادیم در پایین میل کنید شاید خدا همه ما را براه درست هدایت کنداز دوستان خواهش میکنم هرگز از مطالب من به بلاگ نیوز لینک ندهند و لینک بلاگ نیوز را هم در اعتراض به سانسور برمیدارم

Friday, April 14, 2006

وبلاگ رک‌گو

افکار عمومی آمريکا
برای جنگ با ايران
آماده می‌شود
گزارش جديد سی‌ان‌ان را ببينيد.

وبلاگ آزادنويس

http://freelanceronline.blogspot.com/2006/04/15.html

شيره مالي بر سر اصول

حبس برای احمد باطبي، ، آن هم 15 سال؟ يعني بايد خوشحال باشيم که اعدام نشده يا حبس ابد نگرفته؟ لابد! اما باطبي بعد از اين شش سالي که در زندان بوده واقعأ مجازاتش به اندازه ی مثلأ توهيني بوده که کرده؟ حالا هم ادامه اش را بايد تحمل کند تا درس عبرتي بشود برای باقي آدم ها

مي دانيد اين نهادينه کردن ترس در جامعه از آن کارهايي ست که اسمش هم در دنيای امروز مجازات دارد اما در ايران اصلأ بر همين اصل که مردم بترسند امور روزمره را تنظيم مي کنند. آن ساختمان های مجتمع شهيد منتظری در بزرگراه مدرس را که مي دانيد کجاست؟ هماني که يکي از دروازه هايش روبروی پارکينگ بيهقي باز مي شود. يک وقتي همان موقع ها که هنوز کميته ها را با پليس ادغام نکرده بودند شب ها چراغ های يکي از ساختمان هايش را که گمانم ساختمان اصلي اش بود با طرحي که شبيه آرم کميته بود روشن مي گذاشتند. در آن ارتفاع طبيعي تپه های عباس آباد و با آن ارتفاع خود ساختمان تقريبأ از اواسط شهر مي شد آرم کميته را ديد که انگار داشت هشدار مي داد که حواستان باشد ما هستيم

حالا اين باطبي هم با حبس شدنش و تازه ارفاقي که کرده اند که اعدام نشده و سميع نژاد با آن اتهاماتي که برايش تراشيده اند همه اش نشاني مي دهد که در هنوز بر پاشنه ی تزريق ترس دارد مي چرخد منتها يک اشکال کار اين ها در اين است که نمي دانند اين ترساندن جامعه ی جوان اتفاقأ دارد نتيجه ی وارونه مي دهد چون اين ها با اين ترس دارند بزرگ مي شوند، انگار يک سوزن را مدام در دست يک آدمي فشار بدهيد، بعد از مدتي ديگر اثر سوزن از بين مي رود آنوقت يا بايد هر روز سوزنش را بزرگ تر کنند يا اصلأ بيفتند به حذف فيزيکي آن آدمي که ديگر درد سوزن را حس نمي کند

خيلي خيلي آدم حيرت مي کند که حکومت در حوزه ی شهروندی اين همه از کتب مذهبي و روايات دم مي زند اما به وقت عمل همه را مي گذارد کنار و يک باره مغول وار مي ريزد و مي زند و مي بندد. يعني واقعأ ماهيت حکومت ديني همين است که اين ها دارند نشان مي دهند؟ آدم جدأ شک مي کند به اعتقاداتش که نکند همه اش خودمان سر خودمان شيره ماليده اي

Thursday, April 13, 2006

وبلاگ رامین مولائی


آخر چجوری او را بکشم که از این بهتر بشود؟"

"مشگل" هزار و یکم همه روزنامه نگارانهاها و هنرمتدانهاها و دیگر هاهاهای "تبعید ی"
که "نمدونن" پرزیدنت آمدی نجات سگ کیه،
و دوست ندارن امام " ره" و مقام "معظم" رهبری رو
"قشنگ" بکشن (به لفظ قلم شیرین آقای نیک آهنگ کوثر):

"مشکل من در رابطه با احمدی نژاد دوتاست!
اولا همینطوری از او خوشم نمیآید!
در ثانی آخر چجوری او را بکشم که از این بهتر بشود؟"


وبلاگ نگاه نیک آهنگ به گذشته،حال وآینده
http://nikahang.blogspot.com/2006/04/blog-post_114492209063543183.html



این دوتا "نقاشی" اصلا ربطی به هم ندارن
و می تونیم به تعداد شباهت هایی که تصادفا
پیدا کنیم فقط ختم ام ان یجیب هسته ای بگیریم!

وبلاگ شبح


کيک زرد و جام زهر

اين روزها حکومت ايران با اجرای حرکات موزون(رقص سابق) و اصوات ميمون(موسيقی سابق) تکميل شدن چرخه‌ای توليد سوخت هسته‌ای را جشن گرفته است و ورود ايران را به باشگاه هسته‌ای‌ها شادباش می‌گويد اما اکثريت مردم ايران به اين هياهوها با نگرانی و دلهره می‌نگرند. مردم ايران مدت‌هاست ديگر حساب خودشان را از حکومت جدا کرده‌اند اما می‌دانند چه بخواهند چه نخواهند سرنوشتان با حکومت گره خورده است.
مردم ايران هيچ علاقه‌ای به داشتن فن‌آوريی ندارند که برای‌شان جز مرگ و نيستی چيزی به ارمغان نمی‌آورد. جزو هشت کشور دارای چرخه‌ی کامل سوخت هستی بودن برای کشوری که فقر و بيماری و نابسامانی اجتماعی از در و ديوارش می‌بارد مثل اين می‌ماند که کسی را با گلوله‌های طلايی تيرباران کنند!
به هر حال پروژه‌ی ورود ايران به باشگاه هستی پروژه‌ای بود که از زمان حکومت پيشين آغاز شد و از همان زمان مخالفين حکومت وقت اين پروژه را مخالف منافع مردم ايران و جهان می‌دانستند. آمريکا که در آن زمان مدافع هسته‌ای شدن ايران بود اکنون رياکارانه خود را مخالف نشان می‌دهد اما به هر حال اين بازی موش و گربه بين حکومت ايران که به جز سال‌های بحرانی 57 و 58 و 59 هميشه در بلوک غرب بوده است و آمريکا و اروپا بازی خطرناکی است که ممکن است عواقب بسيار بدی برای مردم منطقه و جهان داشته باشد.
اعلام عجولانه‌ی دست‌يافتن به چرخه‌ی برگشت‌ناپذير توليد سوخت هسته‌ای توسط حکومت ايران بيش از آن که مانوری استراتژيک باشد تاکتيکی برای دعوت به مذاکره با دست بالاست. حکومت ايران می‌خواهند نشان دهند که می‌تواند بهتر از "شاه" نقش ژاندارمی منطقه را بازی کند و توان و قدرت وزنه‌ای برای ايجاد امنيتی مناسب تداوم منافع غرب در منطقه را دارد.
بازی مشخص است و بازی‌گران‌اش بازی‌خورده‌هايی هستند که قرار است دستی را ببوسند که سال‌هاست آرزو می‌کنند بشکند.
مذاکره با آمريکا و حل مشکلات فی‌مابين هميشه در دستور کار حکومت ايران بوده است چه در زمان جنگ و ماجرای مک‌فارلين و چه در پذيرش قطع‌نامه و نمايش زهرنوشی، چه در دولت سازنده‌گی! و چه در دولت گفت‌وگوی تمدنی! هم‌واره برقراری ارتباط با آمريکا در دستور کار بوده است اما جناح و بخشی که اکنون احمدی‌نژاد آن را نماينده‌گی می‌کند بيش از هر جناحی منافع خود را در صورت برقراری اين ارتباط در خطر می‌ديده است به همين دليل هم‌واره منتقد برقراری اين ارتباط بوده است اما اکنون که اين جريان برسرکار است فرصت مناسبی پيش آمده است برای برقراری اين ارتباط فرمول آن هم مشخص است اول اوضاع را به‌شدت وخيم و خطرناک می‌کنند و بعد مصلحت مردم و نظام و اسلام را پيش می‌کشند و تن به مذاکره و دادن امتيازهای بی‌شمار می‌دهند. اين اتفاق دقيقا در مورد جنگ هم صورت گرفت. اوضاع را با قايق‌های تندرو و جنگ شهرها به شدت بحرانی کردند و ميخ نهايی به تابوت را هم آمريکا با زدن ايرباس کوبيد و بعد نوش‌آنوش نوشيدن جام زهر به هوا خاست!
آتش‌کارن با تجربه می‌دانند که برای خاموش کردن آتش بايد آتشی در نقطه‌ای مقابل آن به‌پا کرد و ظاهرا آتش‌بازی‌های حکومت ايران همان آتشی است که قرار است آتش موجود بين روابط تهران-واشنگتن را فرونشاند اما همه می‌دانند که بازی با آتش کار خطرناکی است. اين آتش‌بازی يا حکومت ايران را خاکستر می‌کند يا آن را وارد فاز جديدی می‌کند فاز ثبات نسبی و برقراری ارتباط با آمريکا هر چند ارتباط با آمريکا ممکن است در نهايت همان سرنوشتی را برای حکومت فعلی ايران رقم بزند که برای حکومت سابق رقم زد. اين کيک زرد شباهت زيادی با کيک مک‌فارلين دارد اما بعيد است اين جشن به سرنوشت آن جشن تبديل شود اين مراسم يا به عزا ختم می‌شود يا به عروسی ديگر سياست "صبر و انتظار"، "نه جنگ نه صلح" و "چماق و گردو" سياستی نيست که قابل تداوم باشد.
به هر حال اين روزها روزهای سرنوشت‌سازی برای مردم ايران است و متاسفانه سرنوشت مردم ايران دارد بدون حضور آنان رقم می‌خورد. آينده هر جه باشد اگر بدون حضور مردم صورت بگيرد بی‌شک منافع آنان را درپی نخواهد داشت.

وبلاگ خُسن آقا

حکومت دیوانگان

عجب گرفتاری شده‌ایم ها! آقایان با هزار دوز و کلک اورانیوم غنی می‌کنند و خود، ملت ایران و کل منطقه خاورمیانه را به خطر می‌اندازند بعد هم مقداری یا شاید همه تولیدشان را می‌کنند توی یک قوطی می‌برند خدمت امام هشتم شان، یک جنازه ای که صدها سال پیش در راه پرخوری جان باخته. بر چنین حکومتی بجز "حکومت دیوانگان" چه نامی می‌توان گذاشت!؟ از همه بدتر اینکه در مقابل همین حکومت هم حکومت دیوانه دیگری قد علم کرده و می‌خواهد پوز زنی کند. عواقب چنین پوز زنی را هم من شما و میلیونها انسان بی گناه دیگر باید با گوشت و پوست خود بپردازیم. آیا می‌شد وضعی از این بدتر را برای ملت بدبخت ایران تصور کرد؟ با داشتن چنین دیوانگانی به عنوان هدایت کننده اگر فاجعه‌ای رخ ندهد باید به معجزه اعتقاد پیدا کرد.چنین شرایط خطرناکی را چگونه می‌توان از سر گذراند؟ آیا انسانی پیدا می‌شود که در این دیوانه بازار بتواند با عقل و درایت این بن‌بست را، این گره کور را باز کند!؟ گمان نمی‌کنم.با یک نروژی بر سر این موضوع بحث می‌کردم با خنده گفت آنهایی که به نوستراداموس اعتقاد دارند، می‌گویند نوستراداموس پیش بینی کرده است که جنگ جهانی سوم از خاورمیانه شروع می‌شود، شاید این همان جنگی است که نوستراداموس پیش بینی کرده است. خندیدم و در پاسخ‌اش گفتم، بنا نبود ما هم به صف دیوانگان بپیوندیم و از راه تعقل خارج شویم و چرندیات به هم ببافیم. با خنده پاسخ داد شاید در این دنیای دیوانه بهترین راه همان باشد که به صف دیوانگان پیوست تا بلکه بتوان از گزند دور ماند!
پدرم همیشه می‌گفت خوش به حال آنها که گوساله به دنیا می‌آیند و گاو از دنیا می‌روند روح و جسم‌شان از هزار دردسر و استرس در امان است.شاید واقعا حق با پدرم هست و بهتر است گوساله به دنیا آمد و گاو از دنیا رفت! حداقل از این عذاب وجدان راحت خواهیم شد. صبح تا شام فکر و ذکرمان شده تعقیب اخبار و تحلیل کردن آنها، آن هم اخباری که باعث و بانی‌اش همین دیوانگانی هستند که در بالا ذکرشان رفت. عجب گرفتاری شده‌ایم ها!
خدایی را که باور ندارم به شهادت می‌گیرم که در وضع بسیار پیچیده، بغرنج و بی علاجی گرفتار شده‌ایم که نه راه پیش مانده نه راه پس، مگر اینکه معجزه‌ای رخ دهد! خنده دار نیست وقتی که خُسن آقا حرف از معجزه می‌زند و خدایی را که باور ندارد به شهادت می‌طلبد!؟ چرا عزیز جان خنده که هیچ گریه دارد! باور کنید وضع ما گریه دارد، چه جور هم گریه دارد، وقتی ملتی از راه تعقل دور می‌شود و به راه مجانین می‌افتد عاقبت‌اش بهتر از این نخواهد شد. کجا هستند آنهایی که باید در چنین شرایط تاریکی دست این ملت را بگیرند و از راه دیوانگان به راه راست هدایت کنند!؟
در این دوران طنزآمیز! از همه خنده‌دارتر آن است که رئیس جمهور منتخب! وقتی می‌خواهد گزارش کشفیات عظیم! اتمی ملت گرسنه و بدبخت‌اش را به عرض ملت برساند پشت سرش را با عکس کبوتران صلح تزئین کرده‌اند، طنزی از این تلخ تر تا حالا شنیده یا دیده بودید!؟



پ.ن.: باز هم بیشتر بخندید: این عکس را ایسنا از مراسم اعلام خبر هسته‌ای شدن ایران منتشر کرده
پ.ن. 2: این مصاحبه سيمور هرش را حتما گوش کنید، اطلاعاتی در این مصاحبه مطرح می‌شود که بسیار دقیق و چنین که به نظر می‌رسد اطلاعات او از منابع بسیار نزدیک به مراکز جنگی آمریکا ست و یقینا اگر اتفاقی بناست رخ بدهد این مصاحبه بیشترین امکان تحلیل را در اختیارتان می‌گذارد.
همچنین این قطعه فیلم را که از سی‌ان‌ان است را نگاه کنید، درست از همان نوع ویدئوهایی است که قبل از حمله به عراق به خورد ملت آمریکا و جهان می‌دادند تا افکار عمومی را برای حمله آماده کنند. در این ویدئو ترس و وحشت را به افکار عمومی تزریق می‌کنند، تا به جنگ مشروعیت بدهند.

وبلاگ ناگفته ها ی مرد پیر

http://siamakold.blogfa.com/post-284.aspx

ملت شهید پرور از خواب خرگوشی بیدار شوید !

عواقب پیوستن به باشگاه کشورهای اتمی :
۱.گران شدن بنزین و ارز خارجی
۲.کاهش ارزش پول ملی .
۳. عملی شدن تحریم های جامعه بین الملی .
۴. منع ورود مقامات ایرانی به کشورهای اروپای .
۵.احتمال تحریم گروهای ورزشی ایرانی از شرکت در بازیهای بین المللی .
۶.فشار اقتصادی بر ملت شهید پرور

بسیار به خود می بالم ولی به چه قیمتی ؟ به قیمت تضعیف شخصیت و وجه میهنم ؟ به قیمت زیاد شدن دختران خیابانی ؟ به قیمت خودکشی خانواده ای به دلیل فقر مالی ...

اقایان دولت چی ! روسیه و چین نیز از شما بریدند ! این که شما در بوق کرنا کرده اید افتخار نیست ذلت است !

وبلاگ يادداشت‌های پراکنده رک‌گو



رسانه‌های آمريکا
افکار عمومی را آماده جنگ می‌کنند

تمام کسانی که دستيابی ايران به تکنولوژی غنی سازی اورانيوم را به يکديگر تبريک می‌گويند
اين گزارش امروز سی‌ان‌ان‌ را تماشا کنند.


Wednesday, April 12, 2006

وبلاگ وطن پرست

خطر بزرگ ... سياسی،اجتماعی، فرهنگی و تاريخی

حکومت ضد بشری و ضد ایرانی و جنایتکار اسلامی ایران به انرژی هسته ای دست یافت داشتن انرژی هسته ای برای جمهوری اسلامی یعنی داشتن بمب اتم و داشتن بمب اتم برای جمهوری اسلامی یعنی نابودی ایران و دنیا مردم ایران و دنیا باید هشیار باشند که اگر در خواب غفلت باشند واقعه ای بدتر از جنگ جهانی دوم صورت می گیرد وقتی دست بچه کبریت باشد امکان دارد خانه را به آتش بکشاند پس باید کبریت را از دستش گرفت تا خانه از آتش در امان باشد.

وبلاگ بامداد

http://bamdad.blogspot.com/2006/04/blog-post_12.html

به امید آن روز

به کوری چشم دشمنان به خانواده ی نیروهای هسته ای جهان پیوستیم.حال دیگرپاکستان تنها نیست ویک مسلمان هسته ای به هسته ای های جهان افزوده شد وبستربرای ظهورآقا امام زمان آماده تر.به کوری چشم دشمنان دیروزکلی از صداوسیمای میهن آریایی اسلامی آهنگ "ایران" محمدنوری راپخش کردیم وخوش خوشان مان شد درست وحسابی.به امیدروزی که بتوانیم انرژی هسته ای را درتمام شئونات زندگی مان به کارگیریم.به امید روزی که یکایک آحاد ملت درصحنه درمستراح خانه اشان یک آفتابه ی هسته ای داشته باشد.رییس جمهوررجایی وارمندناک نتوانست نفت را روی سفره همه امان بیاورد امیدوارم انرژی هسته ای رابتواندسرسفره ی همه بیاورد.خدانیاوردآن روزی را که فقط سران سه قوه وآقا درخانه اشان آفتابه ی هسته ای داشته باشندچنین پدیده ای نه درسال پیامبراعظم صورت خوشی دارد نه درسال پیامبراکرم، فرزانه وفتانه هرپیامبردیگری.دشمن هم خیال نکند که ازحمله اش به میهن آریایی اسلامی می ترسیم.اگرحمله کنندپدرشان را درمی آوریم پدرخودمان هم اگردرآمد خیالی نیست بی روادید به بهشت برین(با فتحه ی روی ب بخوانید) ودرراه بندان پل صراط گرفتارنمی شویم گیرم که اوسا کریم به پیروی از رییس جمهوررجایی وارمندناک برای پل صراط هم دوربرگردان درست کرده باشد.راستی با هسته ای شدن مان قیمت انرژی هسته ای هم پایین آمد.دیگرکسی نمی گویدانرژی هسته ای دویست تومن بسته ای.انرژی هسته ای دوزارونیم بسته ای.پیش به سوی آفتابه هسته ای.ایران شده هسته سرا مهدی بیا مهدی بیا.

وبلاگ موومان پتح م لرد شارلون

ما افتخار می‏کنیم!

اکنون می‌توانيم هر جای دنيا می‌رويم با افتخار سرمان بالا بگيريم و جار بزنيم که ايرانی هستيم! ما به همت متخصصان جوان‌مان صاحب تکنولوژی بمب اتمی، ببخشيد هسته‌ی صلح‌آميز هستيم. به قول آقای آقازاده در کارخونه‌های ما کيک زرد اسهال، نه استحال، آها استحصال می‌شود. و به قول رئيس جمهور عزيز، خودِش هم کيک زرد خامه‌ای.
ديشب برنامه‌ی حضرات را به صورت مستقيم نگاه کرديم. سی-ان-ان هم می‌خواست به صورت مستقيم برنامه را پخش کند و مرتب داشت اعلام می‌کرد. بی‌نواها نمی‌دانستند ايران چه وضع‌ای است. اول دو-سه جزء قرآن را ختم کردند، اين مسئولان سی-ان-ان فکر می‌کردند مثل جاهای ديگر است که طرف می آيد در عرض يک ربع خبر را اعلام می‌کند و تمام. بعد از قرآن يک عده آمدند سرود بخوانند. و البته شانس آوردند که نخواستند دعای فرج هم بخوانند.
اما قشنگ‌ترين قسمت برنامه يک عده بودند که با لباس‌های محلی مناطق مختلف ايران آمدند و هيچ چيزی جز الله اکبر بلد نبودند بگويند. يک سری حرکات ژانگولری هم انجام می‌دادند و مرتب الله اکبر می‌گفتند. من ياد روی پشت‌بام رفتن‌های ساعت نه شب افتادم! يک عده هم در سالن قاطی کرده بودند که اوضاع چه جوری است، مشت‌شان را هم تکان می‌دادند. يک عده‌ی ديگر مانده بودند چه کار کنند. خوشمزه‌گی‌اش اين است که يک تعدادی‌شان برگشته‌اند به فضای اوايل دهه شصت، يک عده ديگر تغيير کرده‌اند و حسابی خر در چمن شده ماجرا.
يک مجری خوش صورت‌ای هم در تهران بود که اعلام کرد صدای‌اش را از تهران، پايتخت مهر و محبت، صلح و دوستی می‌شنويم.
ولی به نظرم از همه‌ی ماجراها خنده‌دارتر، رفسنجانی بود که قبل از همه به يک خبرگزاری، خبر مسرت‌بخش را اعلام کرده بود!
به نظرم اين نمايش را راه انداختند که به نيروهای داخلی خودشان بگويند که ما اکنون به فن‌آوری صلح‌آميز هسته‌ای (که حق مسلم ماست) دست يافته‌ايم و می‌توانيم با عزت و افتخار برويم مذاکره کنيم.

وبلاگ سايه

کیک زرد

مملکت امام زمان است دیگر،
ملتش این روزها با پدیده ای روبرو شده‌ که تا چند وقت پیش اسمش را هم نشنیده بود، اما امروز می داند که این پدیده ی عزیز حق مسلم‌اش بوده و اصلا در تمام این سال ها منتظر و مشتاق این حق بوده و به یمن رسیدن به آن جشن و پایکوبی در جای جای میهن اسلامی-اتمی برقرار است.
کیک زرد همگی مبارک!
نوش جان دولت مهرورز انشاالله!

وبلاگ راه من: زنده ام که روایت کنم

داریم می‌آییم!

با عنایت خداوند متعال و برکات وجود مطهر، ملت غیور، شهید‌پرور، دانشمند، هنرمند، ورزشکار و مسلمان! ایران به مهم‌ترین حق مسلم خود در ۲۵۰۰ سال گذشته دست یافت، بر این اساس تنها یک حق مسلم دیگر باقی مانده است و آن مرگ است!
کورش آسوده بخواب، ما داریم می‌آییم!

پی‌نوشت: ببینم حالا دیگه آب و برق و تلفن مجانی میشن؟

وبلاگ زیتون


دستیابی به "چرخه‌ی کامل هسته‌ای" را به عموم مسلمانان و شیعیان جهان صمیمانه تبریک می‌گویم!
لازمه یک‌بار دیگه از خوشحالی غش کنم؟
- نه ولش کن، همین تبریک گفتن کافیه. بشین وبلاگتو بنویس.

Tuesday, April 11, 2006

وبلاگ گوشزد

وبلاگ و ابتذال

وبلاگ يك آدم است و همانطور كه هنوز تعريفی جامع از آدم ارائه نشده است از وبلاگ نيز تعريفی قابل قبول ارائه نشده و احتمالا در آينده نزديك نيز ارائه نخواهد شد.
نمی‌توان كسی را به صرف اينكه در تعريف ما از آدم نمی‌گنجد، آدم نخواند!...همچنين اگر تعريفی از وبلاگ ارائه داديد...فقط برای خودتان معتبر است!
وبلاگ يك اسم است و می‌توان آن را با صفتی وصف كرد...می‌توان وبلاگی را (به زعم خود) خوب يا بد دانست ولی نمی‌توان آن را وبلاگ ندانست.

مسخره است كه كسی در آن سوی دنيا بدون آنكه مرا بشناسد به من فضايی جهت ارايه هر مطلبی، چرندی، مزخرفی، خزعبلی، جفنگی و... بخشيده است و در اين سوی دنيا كس يا كسانی بدون آنكه از جانب صاحب ملك وكالتی داشته باشند برای من آيين نامه بنويسند و خط مشی تعيين كنند و خود را مجاز و بلكه محق بدانند كه به كسانی بگويند كه چگونه بنويس و چگونه ننويس!
سال گذشته در مطلبی نوشته بودم كه اين آيين نامه نويسی به استيلاجويی و احساس ريش سفيدی منتهی خواهد شد...ظاهرا اين اتفاق دارد می‌افتد.
ابتذال، به باور من، تكرار مكرر چيزی است كه زيز مجموعه اطلاعات و دانايی ماست!
مثلا اگر بچه كلاس دومی را سر كلاس اول بنشانند، آن درس برايش سطحی و مبتذل است.
همچنان كه سريال‌های مبتذل تلويزيونی به سريالهايی اطلاق می‌شود كه مضامين تكراری را دستمايه خود قرار داده‌اند و الی آخر...
از آنجا كه زير مجموعه دانايی هيچ دو نفری شبيه نيست بنابراين بسياری از چيزها كه برای شما مبتذل می‌نمايد برای من بديع هستند.
وبلاگ مبتذل و مطلب مبتذل يك برداشت شخصی است...وجود خارجی ندارد!
اينكه وبلاگی به طور حرفه‌ای به فرهنگ و يا سياست يا ...بپردازد و بقيه اظهار نظر نكنند با روح وبلاگ نمی‌خواند...وبلاگ محل زر زدن زيادی است!!
وبلاگ يك بلندگوست در دست ما...خودش حرف نمی‌زند مائيم كه حرف می‌زنيم و "وولومش" را بالا و پايين می‌بريم.

اينها را همه گفتم كه بگويم به باور من برخورد خوابگرد با محمود فرجامی نه تنها غير منصفانه و بی‌ادبانه بود كه بسيار هم از موضع ريش سفيدانه و قيم مآبانه صورت گرفته بود.
داريوش محمدپور و سايرين خودشان هم زبان و هم تلفن دارند و لازم نيست كه در جهت حسادت‌های ديگران خرج شوند.

اينكه يك "ويرگول‌گذار" يا "نقطه‌چين" خود را محق بداند كه برای وبلاگ‌نويس ديگری تعيين تكليف كند كه چه بنويسد يا ننويسد ...چندش‌آور است.
من سكوت وبلاگستان را در اين رخداد نمی‌پسندم. سكوتی كه سبب گستاخی مزيد شاخه وبلاگ‌نويسان مسلمان در جهت استيلا بر اين فضای مجازی خواهد شد.

شما خود دانيد.

وبلاگ نگاه نیک‌آهنگ‌ به گذشته‌،حال وآینده



اشاره​ام به فرد بخصوصی نيست، ولی می​دانستم اکثر کسانی که برای هاشمی کار می​کردند دغدغه مالي داشتند تا مردم​سالاری و حقوق بشر، و بر و بچه​های طرفدار معين هم اطاعت کننده کورکورانه اوامر مشارکت شده بودند.

پارسال به خيلی​ها در اين باب گير علنی و غير علنی دادم. هنوز هم پای حرف خودم هستم، و معتقدم رفتار اصلاح​طلبان و سياست​هايشان در هر حالتی محکوم به شکست بود. هنوز خيلی​ها تعارف دارند و يا نمی​خواهند سوزش شديد آن روزها را علنی کنند، ولی بی آنکه بخواهم نمک روی زخم کسی بپاشم، فکر می​کنم که خيلی از ما روزنامه​نگاران به جای روشنگری تبديل به آگهی​چی آقايان شديم.

به بعضی از دوستان که به اردوی هاشمی رفتند گفتم، و متاسفانه داد بر سر چند تايی زدم، که هاشمی حتما شکست می​خورد، به خاطر يک لقمه بيشتر خودشان حرام نکنند.

Monday, April 10, 2006

وبلاگ و...چه و چه و چه



سریال اتفاقات عجيب
قاطی پاطی شدن پشم و شیشه ای ایرانیان تبعیدی
و "مهاجران (نخبه) فرا حکومتی "!


محمد على فارسى درباره ساخت سرى جديد مستند «مهاجران» گفت: ترجيح مى دهم در سرى
جديد
به كشورهاى آمريكا و كانادا سفر كنيم و از نزديك با مهاجران اين كشور برخورد داشته باشيم.

اين كارگردان در گفت وگو با ايسنا، درباره تمايل خود از ساخت سريال «مهاجران» در قاره آمريكاى شمالى خاطرنشان كرد: قطره اى از مهاجران ايرانى در اروپا، رودى از آنها در كانادا و درياى مهاجران كشورمان در آمريكا ساكن هستند.
به اعتقاد كارگردان «مهاجران» پرداختن به افراد نخبه در اين مستند، روح خودباورى را در جوانان افزايش مى دهد.... ايرانيان فرانسه با اين كه جمعيت كمى نسبت به تونسى ها و الجزايرى ها هستند، اما قابل احترام ترين مهاجران اين كشور محسوب مى شوند. در كشورهاى آلمان، آمريكا، بلژيك، اتريش و... نيز وضعيت به همين منوال است. ... مطمئن هستم اگر بتوانيم به كشورهاى آمريكا و كانادا برويم، اتفاق عجيبى رخ مى دهد و مردم مى فهمند كه در اين كشورها چه سرمايه هاى عظيم فكرى، مادى و معنوى زندگى مى كنند.
به گفته محمد على فارسى نگاه مجموعه مستند «مهاجران» به مقوله مهاجرت فرا حكومتى است. سعى مى شود با ساخت اين برنامه اميد به آينده اى بهتر در جوانان ايجاد شود. وى درباره زمان توليد سرى جديد «مهاجران» خاطرنشان كرد: ما تابع سياست هاى تلويزيون هستيم .


انتخاب نیور
۲۱ فروردین ماه ۱۳۸۵- ۱۰ آوريل ۲۰۰۶

وبلاگ تا گفته های مرد پیر


ایدز آخوندی

مشغول تماشای یکی از شبکه ها ی صداو سیمای جمهوری اسلامی بودم که برتامه ای جهت اگاهی دادن در مورد بیماری مهلک ایدز پخش میکرد. بنده به شخصه برای اولین بار بود که این برنامه رامشاهده می کردم ولی باتوجه به راه های انتقال این بیماری و هشدارهای ان شبکه وزین چند نکته مبهم برای بنده به وجود امد . اول نظر شما را به محتویات برنامه جلب میکنم . راه های انتقال بیماری ایدز به نقل از صدا و سیمای جمهوری اسلامی:
1. حجامت
2. سرنگ مشترک
3. استفاده از تیغ مشترک ...
والبته درمورد علایم بیماری هم توضیحاتی داده شد .
اقایان صداو سیما چی مهمترین و اصلی ترین راه انتقال بیماری را سانسور کردند: رابطه جنسی پر خطر و تعداد شرکای جنسی !
برادران صدا سیما سعی در جهت اگاهی دادن به ملت بخت برگشته ایران به شکل اسلامی دارند؟
هدف از ساختن اینچنین برنامه ای هر چه بوده باعث گمراهی مردم خواهد شد از یک طرف در رسانه های دنیا عامل اصلی سرایت و انتقال بیماری ایدز ارتباط جنسی وتعداد شرکات متعدد جنسی و ارتباطت پر خطر جنسی اعلام میشود ودر جمهوری اسلامی حجامت !
با اینگونه برنامه سازی ها و دروغ پردازی های ناخواسته ایا مردمان عادی و کسانی که تنها منبع اطلاعاتی شان صدا و سیما جمهوری اسلامی است به بیراه نخواهند رفت ؟
ایدز که انرژی هسته ای نیست که صحبت کردن در باره ان به امنیت ملی ضربه بزند !

وبلاگ بیانیه / فراخوان

چرا ما در کمال پررویی مردم قدرناشناسی هستیم؟

من هنوز تا دو هفته دیگر در سفر آمریکا هستم. دیروز برنامه من در دانشگاه استنفورد برگزار شد و خودم احساس کردم برنامه خوبی بود. برای اولین بار این مغزهای فرار کرده را با چشم خودم دیدم و امروز( یعنی دیروز) در دانشگاه برکلی برنامه اجرا خواهم کرد. هفته آینده در لس آنجلس، سن دیه گو و سانتا کلارا برنامه خواهم داشت. .
ا.ن
http://r0ozonline.com/03satire/014926.shtml
Apr 10, 2006دوشنبه، ۲۱ فروردین ۱۳۸۵



پاچه ورمالیده ها متحد بشین
برای
ترکمون استندآپی
به سر ایرانیان تبعیدی!

...............................................




وقتی جلوی سفارت رسیدم حدود سی- چهل نفر از ایرانیان با پرچم ایستاده بودند و داشتند علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کردند و فریاد می کشیدند… گروهی از حزب کمونیست کارگری بودند و گروهی تیپ های مجاهدین خلق و چند نفری هم از از سلطنت طلبان، به گفته یکی شان و چندتایی هم از ایرانیان عادی.
.رفتم به طرف سفارت. عده ای شعار می دادند که من مزدور جمهوری اسلامی هستم. من هم در کمال پررویی برای آنها دست تکان دادم.
رفتم داخل سفارت.
برگه رای را گرفتم و انگشتم را زدم روی استامپ سبز. داشتم به صدایی که می آمد فکر می کردم و اینکه در شهر بروکسل که شش هزار ایرانی زندگی می کنند سی – چهل نفر جمع شده اند و شعار می دهند و اصلا متوجه نیستند که این شیوه های نخ نما دیگر جواب نمی دهد… رای دادم.وقتی بیرون می آمدم، پلیس گفت که می توانم از در پشتی بروم. گفت که با این افراد نباید درگیر شد. گفتم: من خودم اینها را بزرگ کرده ام…از اینها گنده تر حسین الله کرم است که در تهران می خواهد رای مردم را تغییر دهد. ما از آن نوع فاشیست ها نمی ترسیم، این نوع فاشیست ها که چیزی نیستند... فقط دارم به این فکر می کنم که این جمعیت اگر اکبر گنجی را هم ببینند تکه تکه اش می کنند،
ا.ن آفا

من ... دادم، شما هم رای بدهید !
http://news.gooya.com/nabavi/archives/031213.php
ا.ن آفا

... از دو روز قبل که خاتمی رفت انگار تمام شهر یکباره مفلوک و حقیر و کوچک شد
... حضورش مثل هوا در همه شهر بود،
و وقتی که دچار تنگی نفس می شویم و به یاد نسیم خنک حضور خاتمی در این هشت سال می افتیم....
خاتمی برای ملت ما حالا دیگر یک شانس بزرگ و یک ثروت ملی است،
بزرگترین کاری که باید بکنیم این است که همه چیز را آماده
کنیم، سالهای سخت زندگی در میان کوتوله ها را بگذرانیم
و به چهار سال بعد فکر کنیم که خاتمی دوباره بیاید و
دوباره شهر بخندد

http://news.gooya.com/nabavi/archives/034393.php
ا.ن آفا

چرا ما مردم قدرناشناسی هستیم؟
هیچ وقت به این فکر کردیدکه چرا ما این همه به بزرگان مان بی احترامی می کنیم؟...
آقای خاتمی دیگر حق ندارد از دفترش در کاخ سعدآباد برای دیدارهایش استفاده کند.
ا.ن http://roozonline.com/03satire/011446.shtml
ا.ن آفا

غلط نکنم نوبل صلح امسال را یا می دهند به گنجی یا خاتمی. خاتمی در اسپانیا گفت: رابطه ای میان اسلام و تروریسم وجود ندارد

Sunday, April 09, 2006

وبلاگ چرکنویس کیانوش سنجری

حلق آويز شدن يك زنداني در سالن 3 زندان اوين

شنبه 19 فروردين ماه، آنگاه كه آفتاب غروب مي كند، جوان بيست و سه چهار ساله اي از اتاق 129 در سالن 3 زندان اوين خارج مي شود، به حمام مي رود، پنجره حمام را با لباس هايش مي پوشاند، با ملافه هايي كه به همراه داشت كلاف محكمي مي بافد، كلاف را به ميله هاي سقف حمام گره مي زند و اينچنين خودش را حلق آويز مي كند و جان مي سپارد.

اين جوان بيست و سه چهار ساله "نادر نوري" نام داشت.

منوچهر محمدي، دانشجوي زنداني پرونده ي كوي دانشگاه تهران كه چند روزي است از بند 350 كارگري به سالن 3 زندان اوين نقل مكان كرده مي گويد نادر نوري كه در اتاق او بسر مي برده، پس از متاركه از همسرش، به دليل عدم توانايي در پرداخت مهريه به همسرش به زندان افتاده و از بيماري هاي روحي و رواني در رنج بوده است.

جالب است بدانيد كه حمام نمدار و تاريك سالن 3 زندان اوين - به طرز مرموزانه اي - تاريخ ديرينه اي در قطع اجزاء بدن و اقدام به خودكشي از سوي زندانيان نگون بخت در آن دارد.

يك نمونه اش را به خاطر مي آورم؛ زنداني جواني كه در سال 1380 در همين حمام آلت تناسلي اش را با چاقو بريد!

Friday, April 07, 2006

وبلاگ ملا حسنی

آئين نامه کامنت نويسی

در راستای اهداف فرهنگی دولت جمهوری اسلامی و بمنظور رفع مشکلات و نابسامانيهای لاينحل اجتماعی مانند بيکاری، اعتياد، فحشا و فساد و دزدی و قتل و غارت در ميهن اسلامی، مطابق بخشنامه شماره ۵۶۷۸۹/۹۸۷ مورخه پارسال ستاد مبارزه با مواد مخدر و همچنين مطابق تبصره سی و پنجم از ماده واحده متمم قانون بودجه امسال و بند ”ج“ از قانون مالک و مستاجر مصوب سال ۱۳۲۰ توسط رژيم منحوس پهلوی و صورتجلسه مورخه همين چند روز پيش شورای آرد و نان شهرستان اردبيل و بند چهارم از ماده الحاقی قانون صدور چک بلا محل مصوب مجلس شورای اسلامی که از سوی شورای محترم نگهبان مغاير شرع و قانون اساسی شناخته شد، دستورالعمل و آيين نامه کامنت نويسی بشرح ذيل توسط هيئت نظارت بر امور انفورماتيک ايران تهيه و به کليه دارندگان وبلاگ در صحنه اينترنت و دکه داران خيابانهای تهران ابلاغ ميگردد:

ماده ۱- کامنت نويسی و يا همان نوشتن نظرات، بطور کلی از اختيارات ولی فقيه است و هر کس نميتواند به صرف داشتن سواد خواندن و نوشتن و قهر کردن از عمه و خاله‌اش بيايد و در وبلاگ ديگران نظر بدهد و کامنت بگذارد.

تبصره‌جات:

الف)- در صورت اجازه ولی فقيه يا آبدارچی يکی از ادارات دولتی و تحت شرايط ذيل افراد عادی ميتوانند کامنت نويسی کنند منتها فقط در قسمت کامنت دونی وبلاگ خودشان:

- التزام عملی به قانون اساسی و ولايت فقيه

- بستن چفيه دور گردن در همه اوقات حتی به هنگام دوش گرفتن

- داشتن فتوکپی از همه صفحات شناسنامه و دو قطعه عکس شش در چهار

ب)- خانمهای بی شوهر و دختران مجرد حق ندارند در وبلاگ آقايون کامنت نويسی کنند و دل آنها را آب کنند مگر اينکه از طرف بقالی محل معرفی نامه معتبر اخذ کرده باشند و همچنين در کنکور سراسری دانشگاههای کشور بالاترين رتبه را کسب نموده باشند.

ج)- نوشتن کامنتهايی نظير” خيلی با حال بود به من هم سر بزن“ ممنوع است و مرتکب از شش روز تا سی سال بنا به تشخيص خودش به زندان خواهد رفت

د)- وبلاگ نويسان معروف و مشهور يعنی آنهايی که وبلاگشون بيش از چهار تا و نصفی خواننده دارد برای حفظ شأن و شخصيت کاذب ايجاد شده از نوشتن کامنت در وبلاگ آدمهای تازه کار و جديد خودداری کنند و در زمستان برف پشت بامشون را روی سر مردم نريزند.

ه)- نوشتن فحش های ناموسی خوار مادر به خود و ديگران در کامنت دونی ها بشرط رعايت اخلاق اسلامی بلامانع است

و) نوشتن ”من اول شدم“ بعنوان اولين نفر نظر دهنده در وبلاگها مطلقا ممنوع است ولی نوشتن ” لعنت بر پدر و مادر کسی که اينجا آشغال بريزد“ بر روی ديوار کوچه و محله ها مجاز است

بدليل طولانی شدن بقيه مواد قانونی متعاقبا تصويب خواهد گرديد.

وبلاگ زیتون


راجع به سینمای "معناگرا" که اخیرا مد شده و تبلیغ زیادی براش می‌شه و بهانه‌ای شده برای حذف سینمای دگراندیش خیلی حرف‌ها دارم. قبول دارم که کارگردان‌های زیادی با وجود استفاده از موضوع‌های مذهبی، ماوراءالطبیعه، نماز و معجزه و... فیلم‌های خوبی می‌سازن و با زرنگی حرفشونو هم اون وسط مسط‌ها می‌گن اما...

Thursday, April 06, 2006

وبلاگ گل كو

http://golku.blogspot.com/2006/03/blog-post_114249520018195069.html

اعدام زندانیان سیاسی- انتقام گیری دولت جمهوری اسلامی به شیوه همیشگی






این شیوه همیشگی دولت ایران است که انتقام شکست های داخلی و بین المللی خود را از زندانیان سیاسی بگیرد. چه از فردای سی خرداد که عکس کودکان اعدام شده را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد - چه از سال 67 که از مقاومت زندانیان به جان آمده بود و در صحنه جهانی مجبور شده بود راه قدس از کربلا را تا اطلاع ثانوی تعطیل کند و جام زهر را سر بکشد و چه حالا که پرونده اش بالاخره به شورای امنیت ارجاع شده است. .
دولت ایران یک دولت عادی نیست. حکومت قاتلان و شکنجه گران بر مردم است. دولت ایران فرزندان ما را به عنوان زندانی سیاسی به گروگان می گیرد تا نتوانیم بر علیه ظلمی که بیست و هفت سال است بر ما میرود اعتراض کنیم. همه مردم ایران مجرم هستند. همه محارب هستند . همه محکوم به مرگ هستند مگر این که خلافش اثبات شده باشد.
انتقام گیری های کورکورانه از زندانیان سیاسی و کشتار آنها دردی را از دولت ورشکسته ایران دوا نمی کند. در صحنه بین المللی آنچنان خوار و ذلیل شده است که شعارهای هردمببلی را کنار گذاشته و برای "حفظ نظام" با امریکای جهان خوار! حاضر به مذاکره شده است آن هم در شرایطی که امریکا در همه جهت ها دست بالا را دارد.در درون ایران اعتراضات روز به روز بالاتر میگیرند. به نوشته سایت همبستگی ملی تنها در سال 1385 بیش از چهارهزار و صد تظاهرات در ایران بر پا شده است. مردم از اینهمه ظلم و ستم و خفقان به جان آمده اند. در تبریز مردی پس از کشتن شش فرزند و همسرش به دلیل فقر خودکشی کرد. کارگران ماهها و سالها است که حقوقشان را نگرفته اند. آلودگی هوا و آب و .. بیداد میکند. وضع بهداشت و درمان حکایت دیگری است. مردم از نداری به فروش کلیه و چشم رو آورده اند. دولت آنقدر بیشرف است که به مردم زلزله زده لرستان هم رحم نمی کند . در چنین شرایطی تنها مغز کوچک آقای احمدی نژاد و قلب های سیاه رهبر و کابینه اش است که گمان میکند با کشتن یک انسان دیگر میتواند دردی از شمار دردهای بی درمان این دولت ورشکسته و رو به سقوط را در مان کند.
اعدام زندانیان سیاسی و انسان های بی پناه دیگر مانند فاطمه حقیقت پژوه تنها پرونده سیاه دولت جمهوری اسلامی را سیاه تر و سنگین تر میکند. روزی هم خواهد رسید که اینها باید در برابر دادگاهی با یستند و به مردم ایران حساب پس بدهند.
تا آن روز ما می توانیم صدایمان را هر چه رساتر بلند کنیم و به اعدام های پی در پی در ایران و بخصوص اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنیم.میتوانیم در هر جای دنیا با مقامات دولتی و سازمانهای بین المللی تماس بگیریم.حتی اگر گوش شنوایی نباشد ما لااقل دادمان را زده باشیم.
در این سایت می توانید آدرسهای سازمانهای حقوق بشر را پیدا کنید
http://humanrightsorganizations.blogspot.com/


در کشور خودتان میتوانید با نمایندگان و مقامات دولتی و روزنامه ها و تلویزیون ها تماس بگیرید.
. بیایید ولی الله فیض مهدوی و دیگر زندانیان سیاسی را تنها نگذاریم.

وبلاگ کوشا

وبلاگ و ... چه و چه و چه / دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج



مطلبی کوتاه در فضایی مجازی، اما بزرگ، از "میهمان" پیشین "امام"




دوستان عزیز
حسین درخشان و نیک آهنگ کوثر
میهمانی دارید از نسل پیشین،
با مطلبی کوتاه در فضایی مجازی، اما بزرگ...

نوشابه امیری
سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۵
نگاه نیک‌آهنگ‌ به گذشته‌،حال وآینده


این سوال باقی می ماند که
چرا شش روزنامه نگار * از بند سانسور رسته و پناه آورده به خارج مردم را به حمایت از اصلاح طلبان فرا می خوانند؟

امید حبیبی نیا
http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/2005/06/blog-post_16.html

*نوشابه اميري، مسعود بهنود، هوشنگ اسدي، سيد ابراهيم نبوي، فرناز قاضي زاده، سينا مطلبي

Wednesday, April 05, 2006

وبلاگ زن ایرانی


"Iran's judiciary has summoned dissident leader Akbar Ganji back to Evin Prison after releasing him on March 18 in what his lawyers said marked the end of his original sentence. But so far Mr. Ganji has refused to obey the requests from the prosecutors who originally threw him in jail."

Eli Lake

طبق این مطلب خبرنگار آمریکایی نیویورک سان، می خواهند اکبر گنجی را دوباره به زندان بفرستند که گنجی تا کنون از رفتن سر باز زده... و ... علی افشاری دیروز گفته است که گنجی قهرمان است و بسیاری از مردم از وی حمایت می کنند و وی ایران را ترک نخواهد کرد.

باقی در اینجا
............................................................
Olala!
Ms. Mehrangiz kar is saying No to the U.S. Dollars?!
ٌٌٌWell here is a hint to the treasure hunt!Who winds-up these people!

وبلاگ و ... چه و چه و چه



برندگان جوایز 1384دارالترجمه زبان رسانه ای یاجوج و ماجوج و چه وچه و چه امتحان شامه ملي

اينجانب براي اين نوشتار و نقد اقاي گنجي هيچ مجوزي از ايشان دريافت نکرده ام ...
آري، جناب اقاي اکبر گنجي اگر مي گذاشتيد و مي گذاشتيم که دولت محمد خاتمي آهسته و پيوسته راه خويش را برود امروز روز ديگري داشتيم و در چهار راه چه کنم چه کنم گرفتار نمي شديم


خبرگزاري انتخاب
شنبه ١٢ فروردين 1385– اول آوريل ٢٠٠۶
http://www.tik.ir/display/?ID=17429&page=1






راستش را بخواهید، گنجی نباید ریشش را میزد. این بهترین شکل اعتراض بود. خیلی هم بهش میآمد.


حسین درخش ا.ن
شنبه 5 فروردين 1385–25 مارس 2006

http://i.hoder.com/archives/2006/03/060325_015122.shtml

نامه ای برای اکبر گنجی
تنها با روزه ات ظلم را شکسته ای، نمازت چه میکند با مهر؟... به شاملو گفتم: «کاش میتونستم ده سال از عمرمو بدم به شما.» دستهام را توی دستهاش گرفت، نگاهم کرد و با لبخند گفت: «چی بگم بهت؟ من همه ی عمرمو میدم به تو.» و تمامی دردهاش را از ياد برد

عباس معروفی در حضور خلوت انس
http://maroufi.malakut.org/archives/014470.shtmlchives/014470.shtml

غلط نکنم نوبل صلح امسال را یا می دهند به گنجی یا خاتمی. خاتمی در اسپانیا گفت: « رابطه ای میان اسلام و تروریسم وجود ندارد.»

ا.ن آقا
" . و ز" ا.ن لاین

http://roozonline.com/03satire/012114.shtml

فقط براي امتحان شامه ملي:
بي آنکه قصد اهانت داشته باشم؛ يک سؤال ساده دارم: دوستان! سکوت پرزيدنت خاتمي (رئيس جمهوري) در باره وضع اکبر گنجي؛ - يا حرفي اگر در اين مورد زده باشد - بوي پفيوزي نميدهد؟

هادی خرسندی
اصغر اقا

http://www.asgharagha.com/archives/001032.php


---------------

ا طلاعیه دارالترجمه زبان رسانه ای یاجوج و ماجوج:
با عرض معذرت خدمت اصغر آقا؛ به آقای هادی خرسندی که بی خودی آ مده اند توی صف اوٌل چه و چه و چه آپریل، جایزه ای تعلق نمی گیرد، چون فرمایشاتشون در مورد آقا ی گنجی ترجمه لازم ندارد!

Tuesday, April 04, 2006

وبلاگ ندای امروز







= قلعه حیوانات=



از نمایشگاه کتاب زاهدان، کتاب «قلعه‌ حیوانات» را خریده بودم و در عید وقت کردم و آن را خواندم.در کتاب قلعه حیوانات چیزهای بسیاری را هر خواننده‌ای می‌آموزد از جمله اینکه:

چگونه قدرت هر موجودی را دچار غرور و تکبر می‌کند.
چگونه قانون‌شکنی‌ها توسط قدرتمندان، توجیه می‌شود.
چگونه مردم عامی گول می‌خورند و هر چیزی را قبول می‌کنند.
چگونه...

چون در مورد این کتاب که نوشته‌ی جورج اورول است، نوشته‌های بسیار زیادی وجود دارد، به همین دلیل من به این مقدار توضیح بسنده می‌کنم.
در آخر هم این را بگویم که اگر این کتاب را تا به حال نخوانده اید، بهتر است آن را حتماً بخوانید تا چشمانتان به اطرافتان بیشتر باز شود.»

وبلاگ رک‌گو

مینا اسدی


جاکش ها


در میان ما جا سازی می کنند
" جاسوس "
در میان ما
جاکش ها
جا به جا
جاسازی می کنند.
غیر قانونی نیست
" نوستالژی "
به یاد روزهای عرق خوری در " مرمر"
" کافه نادری "
" ریویرا" ی قوام السلطنه
خاطرات مدرسه
دانشگاه
کارخانه
روزنامه
همکلاسی
همکار
روی یک نیمکت
در یک اداره
دور یک میز
گرد یک منقل
در یک زمین ورزش
جاکش ها
نبوده ها را عکاسی می کنند
نمی شناسی
ندیده ای
بوده ای اما
در پسِِِِ ِ پشت ِ خاطره ی
قماربازی
کلاشی
پشت هم اندازی
نمی شناسی
نمی شناسی اشان
کافه هایی که تو بیاد نمی آوری
گیلاس هایی که هرگز بالا نبرده ای
همکلاسی هایی که هرگز ندیده ای

مثل ما، با ما می گویند " کار"
مثل ما، با ما می گویند " تضاد"
مثل ما ، با ما می گویند " کارگر"
می گویند " کارخانه "
" کار فرما"
مثل ما .
مشت هایشان را گره می کنند
و می گویند
همه ی آن چیز هایی را که ما می گوییم
دست مان را می فشارند
ـ محکم ـ
" رفیق "
و همراه ما سرود می خوانند
" تنها ما توده ی جهانیم.............. ".

می گویند " ما "
و از ما نیستند
جاکش ها
همه چیز را در میان ما
جاسازی کرده اند

" روزنامه نگار "
" طنز پرداز"
" مقاله نویس "
" نویسنده "
" شاعر"
" آواز خوان"
" هنرپیشه "
" کارگردان"
" نقاش "
" قهرمان "
از همه رقم
جنس شان جور است
کم نمی آورند!

جاکش ها
همه چیز را
در میان ما جاسازی کرده اند.


آپریل دوهزار و چهار- استکهلم
http://www.minaassadi.com

وبلاگ بیانیه / فراخوان


در سومين سالگرد شروع جنگ و اشغال نظامي عراق توسط نيروهاي مؤتلف، با نگراني از احتمال حمله نظامي به ايران، با ارزيابي خط مشي رژيم جمهوري اسلامي و تنظيم رابطهء اعضاي اصلي شوراي امنيت ملل متحد با اين رژيم، با توجه به اينکه:

* ملل متحد از گزينش سياست قاطع در قبال رژيم جمهوري اسلامي
خودداري مي کند؛
* پس از اشغال عراق و شعله ور شدن آتش جنگ در
دو کشور افغانستان و عراق، مداخلات آشکار عوامل تروريستي رژيم جمهوري اسلامي در
منطقه افزايش يافته است؛
* در غياب نقشه خروج نيروهاي نظامي مؤتلف از عراق،
استمرار نقض آشکار حقوق بشر در عراق، رژيم جمهوري اسلامي توانسته به اغتشاش و جنگ
مذهبي دامن بزند؛
* رژيم جمهوري اسلامي در پناه سياست هاي
اتحاديه اروپا، براي دستيابي سريع به سلاح هسته اي مي کوشد؛
*رژيم ايران در راستاي توسعه طلبی و گسترش نفوذ در خاورميانه، با هدف تشکيل
امپراتوري و اتحاد جماهير اسلامي، به ناامني در عراق و منطقه دامن مي زند؛
* جمهوري اسلامي به مثابه رژیم دیکتاتوری مذهبی در داخل مرزها
به چپاول سرمايه ملي، قلع و قمع آزاديخواهان، سرکوب کارگران، دانشجويان و معلمين، و
گسترش فقر و تنگدستي، اعتياد در ميان جوانان، و بيکاري ادامه مي دهد؛
* مردم ايران در سالهای گذشته، بي وقفه در اعتراض به
ايدئولوژي و سياست هاي ارتجاعي رژيم ايران، و در راستاي تشکيل نظامي مبتني بر جدايي
دين از دولت و احترام به حقوق بشر، دشمني خود با رژيم جمهوري اسلامي را نشان داده
که هر بار با سرکوبي شديدتر از پيش روبرو شده اند.
* شرکاي
سياسي و اقتصادي رژيم جمهوري اسلامي بخاطر منافع خود، با سکوت نسبت به تجاوز
سيستماتيک به حقوق ملت ايران، در ادامه‌ی بقاء نظام ولايت مطلقهء فقيه نقشي غيرقابل
انکار داشته اند.

ما با ملاحظهء موقعيت ژئوپليتيک و اجتماعي ايران و با پشتوانهء يک قرن مبارزات آزاديخوانه ملت ايران، تأکيد داريم که:

Øاساسا دخالت خارجی در امور داخلي ايران عليه منافع مردم ايران
است؛
Ø سازش و مداراي شرکاي اقتصادي و سياسي رژيم، منافع رژيم
جمهوري اسلامي را تأمين مي کند؛
Ø حملهء نظامي به ايران
پيامدهاي زيانبار اکولوژيک و سياسي خواهد داشت؛
Ø حملهء نظامي
به ايران مانع گسترش خيزش هاي مردمي و استقرار دموکراسي خواهد شد، و نا امني و تنش
را در منطقه گسترش خواهد داد؛
Ø
محكوميت رژيم در شوراي امنيت
ملل متحد و تعليق روابط اقتصادی، سياسي و نظامي با رژيم مناسب ترين جايگزين حملهء
نظامی بيگانگان به ايران است
.
Ø راه حل، در حمايت از مبارزات
آزاديخواهانه براي سرنگوني اين رژيم، و استقرار نظامي جمهوري مبتني بر جدايي دين از
دولت و احترام به حقوق بشر خلاصه مي شود.

...........................................

لطفا توجه بفرماييد
تا اطلاع ثانوي
با این آدرس
به
سايت دیدگاه
مراجعه کنيد